eitaa logo
نکته های مفید
567 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
40 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵میگن این قضیه واکسن یه فتنه بود. باشه اصلا قبول این واکسن فتنه‌س خب فتنه یعنی چی؟ یعنی حق و باطل جوری باهم مخلوط میشه نمیتونی تشخیص بدی چی حقه چی باطل. خب در فتنه‌ها باید چیکار کرد؟ باید به ولیّ جامعه رجوع کرد. وقتی به ولیّ جامعه رجوع میکنیم می‌بینیم که رهبری واکسن زدن و توصیه به واکسیناسیون عمومی کردن. تاحدی مسیر مشخص میشه☺️ به اینجا که می‌رسیم میگن رهبر مجبور بوده و نظر واقعیش این نیست ما باید خودمون آتش به اختیار عمل کنیم. 😳 ای بابا این چه ولیّ‌ای هست که تو زمان فتنه نمیشه بهش رجوع کرد و خودش مجبوره باطل رو انجام بده؟ فعل و عمل ولیّ جامعه برای تبعیت است نه برای تفسیر...
هدایت شده از بصیرت
✅ با ما همراه باشید👇 🔷لطفا جهت تقویت نیروهای انقلاب و گسترش فرهنگ استفاده از پیام رسان های داخلی این کانال را به دیگران معرفی نمایید. 💐💐💐 @Basirat_135 eitaa.com/Basirat_135
☎️ زنگ عبرت: 🔴*حمله به ارزشهای شهداء و مدافعان حرم. با مانتوهای جلو باز مدل چفیه.* ♦️*دشمن پس از مانتوهای نازک و جلو باز که هزاران دختر و پسر ایرانی را به انحطاط و انحراف کشید. این بار به سراغ زدن ارزشهای غیرت و نمادهای مقاومت ملت ایران رفته است. باید دوستان به ستادهای امر به معروف و دستگاه قضائی هشدار دهند که نباید اجازه دهیم نماد غیرت و شهادت و مقاومت در مسلخ ابتذال و هرزگی به تمسخر گرفته شود...*
هدایت شده از بصیرت
✅ با ما همراه باشید👇 🔷لطفا جهت تقویت نیروهای انقلاب و گسترش فرهنگ استفاده از پیام رسان های داخلی این کانال را به دیگران معرفی نمایید. 💐💐💐 @Basirat_135 eitaa.com/Basirat_135
هدایت شده از بصیرت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅هر مطلبی را فوروارد نکنید ✅ با ما همراه باشید👇 🔷لطفا جهت تقویت نیروهای انقلاب و گسترش فرهنگ استفاده از پیام رسان های داخلی این کانال را به دیگران معرفی نمایید. 💐💐💐 @Basirat_135 eitaa.com/Basirat_135
🔵بیل گیتس، کرونا، واکسن یه کلیپ دیدم روحانیه روی منبر میگفت کرونارو بیل‌گیتس درست کرده تا بعدش با واکسنش جمعیت دنیارو کم کنه. خب اگه اینطوری بود باید قبلش واکسناشو تولید میکرد اندازه کل دنیا تا بلافاصله بعد از شیوع کرونا، واکسناشو همه جا پخش کنه. درحالیکه تاهمین چندماه قبل آمریکا اصلا صادرات واکسن نداشت و تا الانم خیلی محدود اندازه حدود 100میلیون دز صادرات داشته درحالیکه چین 800میلیون دُز صادرات داشته البته حدود دومیلیارد دز مردم خودش رو واکسینه کرده، بقیش رو صادر کرده. [اعداد حدودی هستن، نمودارش رو یکی دوروز پیش دیدم، اگه پیداکردم میگذارم] درسته باید دربرابر دشمن هوشیار بود، کما اینکه رهبری هم واکسن آمریکایی رو ممنوع کرد. ولی خب شواهد رو هم باید نگاه کنیم، نمیشه روهوا همه چیو ربط بدیم بهم و نگرانی ایجاد کنیم. وگرنه میشه برای همه چیز یه موضوع ساخت و مردمو نگران کرد، مثلا بگیم تو تصفیه خونه آب فلان جا مهندسان اروپایی یا آمریکایی دارن کار میکنن، پس کل آب فلان منطقه آلوده‌س و میخوان همه رو بکشن. اینطوری که نمیشه انقدر بی دروپیکر باشه همه چی. با این حرفا داریم میگیم نیروهای اطلاعاتی امنیتی خودمون پشمک حاج عبدالله هم نیستن که انقدر راحت همه چی رو دشمن مدیریت میکنه. وقتی هی نگرانی رو زیاد کردی همش تو توهم گیر میکنی و عقلانیت میره کنار، اون موقع واکسن برکت ایرانی هم فکر میکنی بیل‌گیتس ساخته. 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هدایت شده از بصیرت
✅ با ما همراه باشید👇 🔷لطفا جهت تقویت نیروهای انقلاب و گسترش فرهنگ استفاده از پیام رسان های داخلی این کانال را به دیگران معرفی نمایید. 💐💐💐 @Basirat_135 eitaa.com/Basirat_135
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجادعلیه السلام ◾️از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: ‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! ◾️در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... ▪️صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین.. 📚برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء 😭😭😭🌺🌺🌹🌹🌹
هدایت شده از بصیرت
❤️راحت ترین وسیله برای فرستادن پیام به دفتر مقام معظم رهبری لینک زیر هست ظرف ۵ ثانیه تحویل میگیره و رسید الکترونیکی میدهد . نیاز نیست پست پیش تاز و هزینه و غیره http://leader.ir/fa/letter ♦️پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
✍ آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند: ما با کاروان و کجاوه به«گناباد» می‌رفتیم. وقت نماز شد. مادرم کاروان‌دار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگه‌دار *می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم.* کاروان دار گفت: بی‌بی❗دوساعت دیگر به فلان روستا می‌رسیم. آنجا نگه می‌دارم تا نماز بخوانیم. مادرم گفت : نه❗ *می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم.* کاروان‌دار گفت: نه مادر . الان نگه نمی‌دارم. مادرم گفت:نگه‌دار. او گفت: *اگر پیاده شوید ، شما را می‌گذارم و می‌روم.* مادرم گفت : بگذار و برو. 👈من و مادرم پیاده شدیم .کاروان حرکت کرد . وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد❓ من هستم ومادرم ؛ دیگر کاروانی نیست ؛ شب دارد فرا می‌رسد وممکن است حیوانات حمله کنند؛ ولی مادرم با خیال راحت با کوزه‌ی آبی که داشت ، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد ؛ *رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند؛* لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر می‌شد؛ در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک دُرشکه خیلی مجلّل پشت سرمان می‌آید. کنار جاده ایستاد و گفت: *بی‌بی کجا می‌روی❓* 🍁مادرم گفت : *گناباد.* او گفت: ما هم به گناباد می‌رویم.بیا سوار شو. یک نفس راحتی کشیدم.گفتم خدایا شکر. *🌼مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده.* به سورچی گفت: *من پهلوی مرد نامحرم نمی نشینم.* سورچی گفت: خانم❗ فرماندار گناباد است. بیا بالا ؛ ماندن شما اینجا خطر دارد؛ کسی نیست شما را ببرد. مادرم گفت: *من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم❗* در دلم می‌گفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است؛ ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح می‌گفت؛ آقای *فرماندار رفت کنار سورچی نشست.* گفت: مادر بیا بالا ؛ اینجا دیگر کسی ننشسته است . مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم ورفتیم. دربین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم. 👌 اگر انسان بنده‌ ی خدا شد ، بيمه مى‌شود و خداوند امور اورا كفايت و كفالت مى‌كند. «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ» زمر/۳۶
هدایت شده از بصیرت
✅ با ما همراه باشید👇 🔷لطفا جهت تقویت نیروهای انقلاب و گسترش فرهنگ استفاده از پیام رسان های داخلی این کانال را به دیگران معرفی نمایید. 💐💐💐 @Basirat_135 eitaa.com/Basirat_135