eitaa logo
نکته های مفید
570 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
40 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
| ‼️شرط عجیب پیرزن در اجازه خانه اش‼️ تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم بشیم. خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب 💰قیمتشون بالا . می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا این‌که 🏠خونه ی را نشان‌مان دادند . نزدیک ،تمیزو از هر لحاظ . فقط مونده بود اجاره بها!!! گفتند این پیرزن اول می خواد با شما 🗣صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایط‌مون رو گفتیم پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم، که خیلی عالی بود . ‼️فقط یه داشت که هممونو شوکه کرد اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای منو به 🕌مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید رو بخونید. ‼️واقعا عجب شرطی، هممون مونده بودیم ،من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود. 👥پس از کمی قبول کردیم. 🗣پیرزن گفت یه ترم این‌جا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همین‌جا باشید. خلاصه 🚚وسایل خودمونو بردیم توی خونه ی پیرزن.شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا که پهلوی خونه بود.پا شد رفت و پیرزنو همراهی کرد.⏰نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد شرکت کنم. 😀هممون . ✨🌙شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با این‌که برام سخت بود رفتم ایستادم و تا جایی که بلد بودم خوندم. موقع برگشتن پیرزن گفت که یادتون نرفته ⁉️من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید. به دوستام گفتم از فردا ⏰ساعتمونو کوک کردیم زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم. ✨🌙شب بعد از پیر زن یک 🍽قابلمه غذای که درست کرده بود برامون آورد. 👌🏻واقعا عالی بود، بعد چند روز . کم کم هر سه شب یکی‌مون می‌رفتیم نماز جماعت، برامون بود. بعد یک ماه که 🌄صبح پامی‌شدیمو چراغو روشن می کردیم ، کم کم وسوسه شدم صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز خودشونو می خوندند. واقعا بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم. تا آخر 📖ترم هر سه تا با پیر زن به می‌ر‌فتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد. خون شده بودم... اصلا اون 🏠خونه حال و هوای خاصی داشت. هر تامون تغییر کرده بودیم. بعضی وقتا هم پیرزن از یکی‌مون خواهش می کرد یه سوره قرآن را بامعنی براش بخونیم. تازه با و معانی اون آشنا می شدم. چقدر عالی بود. بعد از سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون ها را حفظ بوده ، بله یک پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با و رفتارش هممونو تغییر داده بود. بخاطر این هم 🙏نعمت آشکار و پنهانش... 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 🌺🌺