طبل ها میکوبند ، سنج ها بی قراری میکنند و اشک ها بی تاب رهایی اند . گودخانه ی چشم ، دیگر تابِ دریا دریا غم را نمی آور و موج اشک بر صورتم روان میشود . پلک ها رو میبندم تا شاید شورش دلم را مرهمی گذارم اما صدای #العطش العطش ... از فراسوی تاریخ برجانم چنگ میزند ؛ چه نزدیک است ، پژواک مویه های کودکانِ بی قرار #نینوا ...
تار و پودم را به رنگ سیاه میبافم و با سیاه پوشان همنوا میشوم :
حسینم یا حسینم ، یا حسینم یا#حسین ...
کاش من و همه ی سیاه پوشان در آن روزِ بی غروب ، لشگریان سردار تنهایمان بودیم .......
👇🏻👇🏻
@hatampoori
ممنون که در نشر پیام های مخصوص و زیبای #محرم، با ما همراه بودید