eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
164 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ کتاب به قلم انتشارات 👇🏻‌‌ سوفی بعد از بازکردن درِ حیاط نگاهی به صندوق پست انداخت. معمولاً تویش کلی مجله و پاکت‌های بزرگ برای بود. گه‌گاهی برای هم از بانک نامه می‌رسید. امروز فقط یک پاکت کوچک در صندوق بود،برای . پشت پاکت نوشته شده بود: سوفی آموندسن،خیابان کلوا،پلاک سوم. فرستنده نامه هم مشخص نبود.حتی تمبری هم روی پاکت نچسبانده بودند. سوفی به‌محض اینکه در حیاط را بست پاکت را بازکرد. تنها چیزی که پیدا کرد کاغذِ کوچکی بود به اندازه خود پاکت. روی تکه کاغذ نوشته شده بود: تو کی هستی؟ *** من کیستم؟ و چرا به‌دنیا آمده‌ام؟ اصلا چه کسی مرا آفریده و با چه هدفی؟؟؟ اینها سوالاتی است که در طول ممکن است برای هرکسی پیش بیاد. درواقع، با مطرح شدن این‌گونه مسائل آغاز شد و به‌وجود آمد. ، استاد دانشگاه و معروف نروژی است که سالها به تدریس فلسفه مشغول بوده است و همین امر موجب می‌شود تا درصدد آن برآید که مفاهیم فلسفه و حکمت غرب را به زبان ساده و روان در قالب یک داستان بیان کند. کتاب داستان یک نوجوان است که در آستانه تولد ۱۵ سالگی‌‌اش ماجراهای عجیبی برایش اتفاق می‌افتد و همین اتفاقات باعث می‌شود تا ذهن او درگیر ابعاد فلسفی زندگی شود. تفاوت و جذابیت این کتاب با کتب فلسفی دیگر در این است که نویسنده با زیرکی خاص، تمام فلسفه و را از آغاز پیدایش آن تا عصر حاضر، در قالب یک ساده و روان به مخاطب عرضه کرده است. را به نوجوانان خود هدیه بدهید🌹 @havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ 👇🏻‌‌ ‌ ‌ابراهیم با اشتیاق بُرد مصری را دست داد. میدانست که علیرغم سن و سال کم در مجالس درس حضور داشته. فاطمه سوالات را با دقت خواند و گفت: «اجازه میدهی پاسخ سوالات را بنویسم؟» ابراهیم لبخندی زد وگفت:«حتما صبر کن برایت و مرکب بیاورم» ‌ مردهای کاروان، را به قصد دیار خود ترک کردند. هنوز از مدینه دور نشده بودند که چند سوار به آنها نزدیک شدند. رئیس کاروان، موسی‌بن‌جعفر را شناخت. از اسب پیاده شد و مشتاقانه به سمت او رفت. (ع) نیز از اسب پیاده شد. سلام کرد و با مرد دست داد. مرد گفت: «همراهانم سوالاتی از محضرتان داشتند؛ اهل منزل گفتند سفر هستید» امام گفت: «سوالات‌تان چه بود؟» رئیس کاروان بُرد مصری را از میان عبایش درآورد و گفت: «دختر گرامی‌تان فاطمه خانم پاسخ آنها را برای ما نوشتند.» امام پاسخ ها را گرفت و تمام آن را خواند. لبخند بر لبش نشست و سه بار زیر لب گفت: «فداها ابوها؛ پدرش به فدایش» رو کرد به مرد و گفت: «پاسخ من نیز به سوالات شما همین ها بود.» ‌ ‌*** ‌ ‌محبت‌ها اگر حقیقی باشند، همرنگی می‌آورند. اینکه دلت با کسی باشد، چشم و گوشت همیشه به او باشد، هم و غمت این باشد که او چه می‌گوید، چه‌ می‌کند و چگونه حرف می‌زند؟ ‌چگونه بلند ‌می‌شود و می‌نشیند، چگونه مقابل ظلم می‌ایستد و چگونه در نگاهش فقط دیده می‌شود و لاغیر، تو را همرنگ خودش می‌کند. ‌ محبت‌ها اگر واقعی باشند شباهتی ماندگار و مثال‌زدنی ایجاد می‌کنند، آنگونه که گذر زمان ذره‌ای از رنگش را به خود نمی‌گیرد. دختر ماه، داستان کودکی است که از کودکانه‌های خود گذشته و چون در کودکی مرجع درماندگان است. دختر ماه داستان مشابهت و سنخیتی است که از پس محبت‌ها و عشق‌ها ساخته شده‌است. دختر ماه داستان زندگی یک ماه نیست، داستان زندگانی مجموعه‌ای از است. این کتاب، داستان دختری است که هم امام است، هم امام است و هم خودش حق امامت بر عالم را دارد. این روایت، قصۀ تکرار ، قصۀ تکرار و ، قصۀ تکرار بین خواهرها و است. اینجا دوباره (س) و عزیزترین عزیزان، (ع) زنده می‌شود. اصلا خواهرها در این عالم آمده‌اند تا روایت‌گر دردهایی باشند که کشیده‌اند... ‌ ‌دختر ماه، روایت داستان زندگانی روحی فداه است که از کودکی کنار برادرش (ع) بزرگ می‌شود و همانند او خورشیدی درخشان برای عاشقان و مریدان اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌شود. ‌ دختر ماه را خواندم، به امید اینکه: آنان‌که را به نظر کیمیا کنند، آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند؟... شما هم بخوانید به امید اینکه: آنان که خاک را به نظر کنند، حتما شود که گوشۀ چشمی به ما کنند... ‌ @havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ هر نسیمی که نصیب از و ببرد می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد آه از که یک‌مرتبه تصمیم گرفت: یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد وای بر تلخی فرجام رعیت پسری که بخواهد دلی از یک خان ببرد ماهرویی دل من برده و ترسم این است سُرمه بر چشم کشد، زیره به کرمان ببرد دودلم اینکه بیاید من معمولی را سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد آنگاه که از درد به خود میپیچد ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد کوتاه ولی حرف به اندازه‌ی باید این قائله را “آه” به پایان ببرد شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد! ‌ *** ‌ عنوان عجیبی است. چرا !؟ نویسنده‌اش را می‌شناسیم. ست. همان که از گذاشتن واژه‌ها روی هم خانه‌ای برای افکارمان می‌سازد، همان که را اگر مثل دارو، تلخ باشند در معجونی از جملات شیرین به خوردت می‌دهد. همان که کلمات را چون گلوله‌ای به ذهنت شلیک می‌کند؛ وقتی می‌گوید سرمه‌ای، باید چشم بچرخانی میان ابیاتش تا منظورش را بفهمی. ‌ عاشقانه‌ای ساده و بی آلایش است. از سرمۀ چشم معشوق گرفته تا تکاندن سرمه‌ای رنگش. از یعقوب و درد فراق یوسف، تا زلیخا و درد ، از شیری که آهو شده و سایر تمثیلات عاشقانۀ پر شیطنت... ‌ با وجود اینکه این ابیات پر از عشق است، در عین حال طنازی شیرینی، زیرکانه به آن ضمیمه شده است. ‌ خلاصه هم عنوان عجیبی‌ست و هم کتابی‌عجیب! بدون‌اغراق را که باز کنی، تا تمام نشود، نخواهی بست!!! ‌ قطعا برای تزریق در روزهای پر دغدغه پیشنهاد مناسبی است👌🏻 ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ یعنی کجای این نشسته و دارد کلمه‌های جد غریبش را زمزمه می‌کند؟ خیلی از فرازهای دعای مرا یاد ناحیه‌ی مقدسه می‌اندازد. عرفه‌ی تمام می‌شود. باران بند می‌آید. خیس خالی‌ام. ابرها پراکنده می‌شوند. مردم گله‌گله دارند قدم می‌زنند. زده‌اند بیرون شاید برای پیدا کردن گل نرگس. ‌ *** ‌ ‌‌"خال سیاه عربی"، نوشته‌ی حامد عسکری، داستان‌نویس جوان و خوش‌ذوق کشور، به همت انتشارات امیرکبیر در سال ۹۹ روانه‌ی بازار نشر شد. خال سیاه عربی، تنها روایت سفر نویسنده نیست، خال سیاه عربی، روایت دلی است پر روضه، در سفر به خانه‌ی خدا و سرزمین پر غصه و قصه‌ی مدینه و مکه؛ ، در این سفر آنچه می‌بیند و روایت می‌کند، فقط شهر و کوه و مسجد و خانه نیست، او روضه‌ها را می‌بیند و حرف‌های ناگفته‌ی تاریخ را می‌شنود، تن رنجور در احد، شرم علی مرتضی از زهرای مرضیه و غم از زخم پدر را روایت می‌کند. ‌ خال سیاه عربی، سفرنامه‌ای داستانی با قلمی روان و صمیمی است که خواننده را دعوت می‌کند بنشیند و روایت دل نویسنده را در کنار روایت چشم نویسنده گوش کند. خال سیاه عربی، سفرنامه‌ی حج حامد عسکری بسیار خواندنی و لذت‌بخش است.👌🏻 https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/