eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
162 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ مجموعه کتاب به قلم انتشارات (‌ ) ‌ ‌ ‌از زمانی که یادم میاد، بچگیم با خاطرات و مادربزرگم از زمان همراه بود. روزهایی که همه تلاششون رو می‌کردند تا شر یه و دروغگو رو از سر بچه‌هاشون کم کنند. از عمر و جوونیشون تا و جانشون رو تو این گذاشتن تا یه و آزاد رو برای بچه‌ها و نوه‌هاشون درست کنند. هر موقع که به ایام می‌رسیم یاد خاطرات و گاهی تلخ پدربزرگم میوفتم که با ذوق برامون تعریف می‌کرد که چه هایی به خرج دادن تا اون حاکم ظالم رو بیرون کنن از ها و هایی که کردن تا های بامزه‌ای که تو تظاهرات میدادن. ‌ ‌شعارهایی مثل: ‌ ‌+ما می‌گیم نمی‌خوایم، عوض می‌شه! ما می‌گیم خر نمی‌خوایم، پالون خر عوض می‌شه! ‌ ‌+نه شاه می‌خوایم نه شاپور لعنت به هر چی مزدور یا شاه فراری شده سوار گاری شده اما داشتم به این فکر می‌کردم، کم‌کم سایه اون نسل زحمت‌کش داره از سر بچه‌ها و نوه‌ها و نتیجه‌هاشون کم میشه... دیگه داره صدای خاطره‌گویی بامزه پدربزرگ و ها خاموش میشه ‌ پس ما باید چیکار کنیم...؟! ماهایی که زمان و زحمت‌های پدر بزرگ، مادربزرگامون رو به چشم ندیدیم، چجوری باید برای بچه‌ها و نوه‌هامون از شجاعت و تلاش صحبت کنیم؟! ‌وقتی دوستم بهم گفت که چطوری باید برای بچم از انقلاب بگیم، این خطر رو خیلی خوب حس کردم. ‌ چند روزی فکرم مشغول بود و داشتم تو بین ، دنبال کتابی می‌گشتم که بتونم به دوستم معرفی کنم که با یه مجموعه برای و آشنا شدم. مجموعه کتاب شاه فراری شده، یه اثر جذاب هست که با زبان کودکانه خاطرات جالب رو نوشته تا بتونه کودکان رو با شجاعت یه سری که خیلی هم ازشون دور نیستن آشنا کنه. ‌ این مجموعه 12 جلد داره که هر جلد 16 صفحه داره و با عکس‌ها و نقاشی‌های کودکانه قشنگ، توسط انتشارات به نشر به چاپ رسیده. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ کتاب به قلم مترجم نشر ‌ ‌‌ ‌ 👇🏻 در اوایل اکتبر سال ۱۸۵۸، یک بخاری که پرچم بر بالای آن در اهتزاز بود در جزیره ظاهر شد و در خلیج الگور مانور داد. کونگری و رفقایش بلافاصله متوجه شدند که آن یک کشتی است و جرات حمله به آن را نداشتند. بعد از مخفی‌کردن تمام علائم حضورشان و مسدود کردن دهانه‌های غارها، عقب نشستند و منتظر شدند تا کشتی برود. آن کشتی سانتا فو بود که کارشناسان را از بوئنس‌آیرس برای ساخت به جزیره استاتن آورده بود تا محل مناسبی برای ساخت آن را انتخاب کنند. *** فانوس‌دریایی آخر دنیا یکی از آثار زیبای نویسنده‌ی توانای است که داستان آن، ماجرای سه نگهبان یک فانوس دریایی واقع در سواحل است که از بد حادثه، گروهی از شرور و جنایت‌کار که سالها بود در جزیره‌ی استاتن گیر افتاده بودند، با ورود یک کشتی و به گِل‌نشستن آن، به آن حمله‌ور شده و اهالی آن را به قتل رسانده و کشتی را هم غارت کردند. آنها برای فرار از جزیره با نقشه‌ی از پیش‌طراحی‌شده به فانوس دریایی حمله کرده و دو نفر از نگهبانان را به قتل رساندند. واسکوئز تنها بازمانده‌ی این حادثه، برای نجات جان خودش به داخل آن جزیره‌ی متروک و خالی از سکنه پناه می‌برد و تا آمدن گروه نجات، می‌ماند. ادامه ‌ی داستان وقایع بین واسکوئز و دزدان دریایی است؛ وقایعی همراه با ترس، امید، هیجان، ناامیدی، تلاش برای بقا و انتقام.... https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
یادداشت اختصاصی #رقیه_بابایی https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
‌ ‌‌بارها این وعده الهی را شنیده‌ایم "شکر نعمت، نعمتت افزون کند‌" پس می‌شود از این شاه کلید استفاده کرد برای بیشتر شدن نعمت‌هایی که دوستشان داریم و چه نعمتی بهتر از کتاب و کتاب‌خواندن! ‌‌ کتاب همان نعمت بی‌پایانی که هیچ جایگزینی ندارد و کتاب‌خواندن نعمتی دیگر که می‌شود ساعت‌ها از آن گفت و نوشت. البته همه می‌دانیم تا رسیدن به قله‌های این مسیر خیلی راه داریم و گِله و حرف زیاد است اما نباید از مسیرِ آمده هم غافل شویم. ‌ ‌در چند سال اخیر شاهد رشد کتاب‌های خوب و ارزشیِ زیاد بوده‌ایم. شاهد قدم گذاشتن نویسنده‌های جوان در این عرصه و اعتماد ناشران به قلم آن‌ها. ‌ ‌شاهد افزایش کتابفروشی‌های تخصصی و معتبر و شاید مهم‌تر از همه این‌ها، شاهد حضور کتابخوان‌های حرفه‌ای در بین نوجوانان و جوانان. کتابخوان‌هایی که خیلی خوب کتاب می‌خوانند و حتی خیلی خوب‌تر نقد می‌کنند. کتابخوان‌هایی که با دغدغه و انگیزه و بدون هیچ چشم‌داشتی کتاب معرفی می‌کنند و آن را در فضاها و مکان‌های مختلف نشر می‌دهند. ‌‌ البته باید یادآوری کرد که تمام این اتفاق‌های خوب در شرایط معمولی اتفاق نیافتاده، بلکه با وجود یک رقیب جدی به نام "فضای مجازی" بوده است! اما باز با وجود این رقیب، پا پس نکشیدند و این تهدید را تبدیل به فرصت کردند برای ترویج هر چه بهتر و بیشتر کتاب و کتاب‌خوانی... ‌ پس بار دیگر شکر این نعمت و آینده روشنی که برای آن می‌بینیم را به جا بیاوریم به امید آنکه شکر نعمت نعمتت افزون کند! ‌ ‌ ‌‌‌ 👌🏻📚‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب انتشارات به قلم ‌ دل به دلِ که بدَهی، می‌شوی، شاعرِ عاشق، دستت را می‌گیرد و تو را با خود می‌برد به همان‌جا که آمده، همان‌جا که شروع کرده زندگی را: "به دنیا آمدم با گریه‌ای،گویا چنین روزی... به من لبخند زد، لبخند زد چنین روزی اذان صبح بود آری... اذان گفتند در گوشم دل از من برد آن زیبا چنین روزی" بزرگ می‌شود، می‌کند و از همسرش، از عاشقانه‌هایش برایت می‌گوید: "خنده‌هایش کودکانه،گریه‌هایش مادرانه همسر من یک فرشته، از بهشت جاودانه عطر هِل گم می‌شود در عطرِ نابِ دست‌هایش این شرابِ خانگی را دوست دارم ..." شاعر هم دل دارد دیگر.... گاهی می‌شود: ‌ "عمر، آیینه‌ی عذاب شد بعد از تو دلتنگیِ ما شد بعد از تو ای گرم‌ترین سلامِ دنیا! برگرد سرما، سرِ ما خراب شد بعد از تو" کتاب اثر جدید خوش‌ذوق و جوان شیرازی‌تبار، # میلاد_عرفان‌پور است ‌که اشعارش را در سه دفتر گنجانده: دفتر نخست: ‌دفتر دوم: و دفتر سوم: که می‌توان گفت اشعار رباعی ایشان به مراتب قوی‌تر و جذاب‌تر از اشعار دیگر و همچنین باعث شهرت‌شان شده است. خلاصه دل به دل شاعر که بدهی می‌شوی... https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب انتشارات به قلم ‌ ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ هر تمدنی مرکب از اجزای پراکنده نیست که بتوان بعضی را کرد و بعضی را واگذاشت. شما می‌دانید که اگر را به هر اندازه بپذیرید ناخودآگاه خانواده‌تان نیز به همان اندازه اسلامی می‌شود و اگر تمدن غربی را بپذیرید به همان اندازه خانواده‌تان غربی می‌شود و اهداف غربی را در زندگی دنبال می کند. ‌اگر تمدنی آمد با تمام لوازم و مظاهرش می‌آید و خانواده یکی از مظاهر و هر تمدنی است و نه جزئی از آن و لذا اگر فرهنگ و تمدنی را پذیرفتیم حتماً خانواده به شکلی که در آن تمدن هست خودش را به صحنه می‌آورد. ‌ *** ‌ در دنیای جدید، تعریف دیگری از خود دارد و به تبع آن زن نیز، معنی دیگری به خود گرفته است. هجمه‌های وارده در به بنیان و پایه اصلی آن 《زن》است. ‌ ‌به اعتقاد ، اگر در ، وجهه و چهره زن تخریب شود، آن جامعه به تباهی می‌رود؛ با در نظر گرفتن همه این امور، باید بستر مناسبی در راستای تعریف جدید از زن و راه‌های ارتباط با او فراهم شود که علاوه بر حفظ جایگاه و شان او از بروز بحران و تخریب و جلوگیری شود. ‌ ‌این در حالی است که در متون اسلامی، مکررا به حفظ تاکید شده شده، نمونه آن " زیر پای مادران است" و "اَلمَراه ریحانه" که اگر مادران جامعه درست عمل نکنند؛ جامعه به جهنمی تبدیل می‌شود که نه مرد می‌تواند ادامه حیات دهد و نه زن. ‌ کتاب حاضر، مجموعه چند سخنرانی از است که در آن‌ها از زوایای مختلف موضوع زن و خانواده مورد بررسی قرار گرفته است. ‌ضمیمه‌ی این کتاب هم پاسخ به سوالاتی که در مورد از ایشان شده است. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
یادداشت اختصاصی #حاتم_ابتسام https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
  پس نویسنده‌های خوب کجای مجلس نشسته‌اند؟ نویسنده خوب خیلی کم شده...چرا؟ چون سریع لو می‌روند و دیگر نمی‌ارزد که کسی خطر کند و بروند دنبال نویسندگی! این است که هی کم و کمتر می‌شوند. ‌ماجرا این است که قبل‌ترها نویسندگان مأمور مخفی بودند. خیلی یواشکی مأموریت تولید کتاب را به‌عهده داشتند و احدی هم نمی‌دانست این بنده‌خدایی که فلان کتاب را نوشته کدام یک از خلایق است که در خیابان و این‌طرف و آن‌طرف می‌بینیم. همین مخفی‌بودن کار نویسنده را راحت می‌کرد؛ هر چه دلش می‌خواست می‌نوشت و در آرامش زندگی‌اش را می‌کرد. ملت کتابخوان هم در مخیله‌شان از آن کسی که راقم آن سطور کذایی بود، تصویری رؤیایی می‌ساختند و حسابی از فکر کردن به آن نویسنده و لذت احتمالی مصاحبت با او هوایی می‌شدند. معمولاً هم خیلی بهتر از آنچه بودند تصور می‌شدند و این قسمت هیجان‌انگیز ماجرا برای نویسندگان بود. ‌ تا اینکه این فضاهای‌مجازی آمد و کار خراب شد. دیگر نویسندگان نتوانستند دوام بیاورند. خودشان کلاه لبه‌دار گنده و عینک دودی را کنار گذاشتند و درِ صندوقچه‌ای که نباید را باز کردند. آن وقت نورش هم چشم خودشان هم چشم مخاطبانشان را زد. ناگهان نویسندگان از آن حالت پرواز و مخفی درآمدند. طوری شد که از هر گروهی در این پیام‌رسان‌ها یا شبکه‌های مجازی که رد می‌شوی می‌بینی ای بابا این که فلانی است و بعضاً یک لگدی هم به او می‌زنیم یا ماچی حواله‌اش می‌کنیم. ملت فهمیدند نه بابا از آن تخیلات درباره نویسندگان هم خبری نیست و مثل ما روی پا راه می‌روند و روی سرشان شاخ ندارند. آن بندگان خدا که تا دیروز گوشه‌ای نشسته بودند و نان و ماستشان را می‌خوردند، دیگر آسایش ندارند و تا یک خط مطلب منتشر می‌کنند از زمین آسمان سرشان نازل می‌شوند و برایشان می‌نویسند که ای وای چه نایس؟ چقدر خوبی بود! چقدر لعنتی بودی! نویسنده‌ی کی بودی تو؟ استاد کجا کلاس می‌ذارید؟ و الخ. ‌ ‌خلاصه این‌طوری شد که نویسندگان درست‌وحسابی جای آنکه درِ صندوقچه‌ی نباید را ببندند و بنشیند پای قلم و دفترشان، دفترشان را بستند و دیگر ننوشتند. از آن طرف هم خیل آنان که با این طور نظرات و توجهات عشق می‌کردند به سمت نویسندگی گسیل شدند و این شد که نویسنده خوب که سرش به کار خودش باشد کم بود، کمتر شد و تا دلتان بخواهد فعال فضای‌مجازی زیاد شد. ‌ ‌‌‌ 👌🏻📚‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/