eitaa logo
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
8.8هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
57 فایل
«به نام خداجانم وبرای خدا جانم» عواقب ارتباط بانامحرم @havaliiekhoda98 کانال رُمان @yadet_basheh تبلیغ @sodedotarafe تاسیس1398 ارتباط با مدیر وپاسخگوی سوالات شما باحضور طلبه آقا https://daigo.ir/secret/7535246340
مشاهده در ایتا
دانلود
نامه ســلــام در رابــطــه بــا فــضــای مــجــازی بــگــم مــن ڪــســی بــودم ڪ همــیــشــه مــیــگــفــتــم دام هایــی ڪ تــو فــضــای مــجــازی هســت هیــچ وقــت بــرای مــن اتــفــاق نــمــیــفــتــه امــامــتــاســفــانــه بــدتــریــن اتــفــاق افــتــاد مــن ڪــســی بــودم ڪــه اصــلــا بــا نــامــحــرم صــحــبــت نــڪــرده بــودم امــا مــتــاســفــانــه یــڪــی از مــدیــر های گــروه مــذهبــی خــودش رو بــا تــرفــنــدی بــهم نــزدیــڪ ڪــرد ڪــه الــانــم بــاورم نــمــیــشــه یــعــنــی روش ڪــارش رو بــلــد بــود وقــتـی بــه خــودم اومــدم دیــگــه ڪــار از ڪــار گــذشــتــه بــود حــدود یه مــاه مــن بــا ایــشــون چــت ڪــردم ازم عــڪــس خــواســت فــرســتــادم امــا عــڪــســم دارای پــوشــش ڪــامــل(چــادر)بــود رفــتــه رفــتــه دیــدم خــواســتــه های عــجــیــبــی داره ،مــتــاســفــانــه مــتــاهل هم بــود ازم عــڪــس بــدون حــجــاب خــواســت ولــی مــن امــتــنــاع ڪــردم رفــتــه رفــتــه خــودم رو ازش دور ڪــردم از دوســت شــهیــدم ابــراهیــم هادے ڪــمــڪ خــواســتــم تــوبــه ڪــردم یــڪــی از دلــایــل ایــنــڪــه مــن بــا اون فــرد چــت ڪــردم اولــش بــه عــنــوان یــڪ مــدیــر بــود چــون بگفته خودش در ارگان نظامی هم مــشــغــول بــه ڪــار بــود بــا خــودم گــفــتــم حــتــمــا انــســان مــحــتــرمــ هســتــن قــصــد فــریــب یــا ســواســتــفــاده ڪــردن از مــن رو نــدارن و فــقــط در حــد یه مــدیــر گــروه مــیــومــد پــی وی و ازم تــشــڪــر مــیــڪــرد بــابــت پــســت هایــی ڪ مــیــذارم ولــی بــعــد ها مــتــوجــه شــدم ڪــه ایــن شــڪــرد ڪــارش بــود تــا ایــنــڪــه هفــتــه پــیــش یــڪــی از خــانــوم های گــروه از نــظــر روحــی روانــی حــالــش بــد بــود مــن دومــاه بــود ڪــه دیــگــه خــودم رو از اون شــخــص دور ڪــرده بــودم رفــتــم پــی وی اون خــانــوم امــا هر چــقــدر پــرســیــدم مــشــڪــلــش چــیــه چــیــزی نــگــفــت ولــی مــن شــک ڪــرده بــودم بــا پــی گــیــری های مــن بــالــاخــره گــفــت گــفــت که مــدیــر ازش ســو اســتــفــاده ڪــرده و الــانــم مــیــخــواد خــودڪــشــی ڪــنــه مــن بــاهاش حــرف زدم و مــانــع ایــن ڪــارش شــدم ولــے مــتــاســفــانــه اون ســادگــی ڪــرده بــود و عــڪــس بــی حــجــاب بــراش فــرســتــاده بــود از اون گــروه لــفــت دادم امــا اون خــانــوم خــودڪــشــی ڪــرد بــا ایــنــڪــه نــجــات پــیــدا ڪــرده امــا خــب زنــدگــیــش مــثــل قــبــل نــمــیــشــه مــثــل مــن ڪــه الــان بــا ایــنــڪــه دو مــاه تــوبــه ڪــردم و شــدیــدا پــای تــوبــه ام وایــســادم امــا یــادآوری اون مــوقــع عــذابــم مــیــده تــجــربــه هایی که مــن ڪــســب ڪــردم از ایــن مــاجــرا 👇 1 هیــچ وقــت تــو گــروه مــخــتــلــط عــضــو نــشــیــد هر چــنــد اون گــروه مــذهبــی هم بــاش ڪــه اشــتــبــاه مــن ایــن بــودڪــه بــه مــذهبــی بــودنــش اعــتــمــاد ڪــردم 2 هیــچ وقــت بــه هیــچ ڪــس چــه تــو نــت و چــه تــو فــضــای حــقــیــقــی بــدون شــنــاخــت اعــتــمــاد نــڪــنــیــد 3 هیــچ وقــت از مــشــڪــلــات خــودت رو خــانــواده ات تــو نــت بــا ڪــســی حــرف نــزن چــون نــقــطــه ضــعــف تــو رو پــیــدا مــیــڪــنــن و مــیــان ســراغــت 4والــدیــن بــایــد همــیــشــه حــواســشــون بــه فــرزنــدشــون بــاش 5 همــیــشــه حــواســتــون جــمــع بــاش شــیــطــان همــیــشــه درحــال یــافــتــن فــرصــت بــرای فــریــب 6 در نــمــاز ڪــوتــاهےگی نــڪــنــیــد ارتــبــاط خــودتــون رو بــا خــدا حــفــظ ڪــنــیــد و هر روز قــویــتــر ڪــنــیــد ایــن ارتــبــاط رو 7 حــواســتــون جــمــع بــاش تــا مــثــل مــن درس عــبــرت دیــگــران نــشــیــد 8هیــچ وقــت از روی ظــاهر و شغل طــرفــتــون رو قــضــاوت نــڪــنــیــد خــیــلــی ها بــا پــروفــایــل مــذهبــی در حــالــی خــواســتــه های شــومــی در ســر دارن تــو نــت مــیــچــرخــنـن خــیــلــی چــیــز های دیــگــه تــجــربــه ڪــســب ڪــردم از شــمــا هم مــیــخــوام دعــام کنید الــانــم بــا فــڪــر خــودڪــشــی درگــیــرم نــمــیــدونم چیکار کنم. https://eitaa.com/havaliiekhoda
✍با خانمی مشاوره میکردم از گناهی که مرتکب شده بود مینوشت ؛ از چت با نامحرم و دلبستگی و ... 🌀ازشون پرسیدم : اگر شوهرتون یه روزی بفهمه چی میشه ؟ گفت : حتما دق میکنه ...
خیلی چیزا از دور قشنگه...
شانس اوورده که خودش رو ندزدیده و ...
📨 نامه ❌ خیلی خیلی بادقت بخونیدش لطفا و شما رو بخدا مراقب خودتون باشید 😔😔💔💔 سلام وقت بخیر البته اونقدر حرفام زیاده و دلم پر که نمیدونم چی بگم حرفام میزنم صلاح دونستید داخل کانال بزارید من یکی از ادمینها یا مدیر کانال ایتا هستم از سال ۹۷ وارد ایتا شدم و کم کم فعال شدم زندگی نسبتا مرفه و خوبی داشتم همسرم گهگاهی اذیت میکرد ولی الان که خوب به گذشته بر میگردم میبینم واقعا در برابر کسی که میخوام درباره اش با شما حرف بزنم مرد بدی نبود به واسطه کانالداری و تبادل با اقایی اشنا شدم گاهی وقتا به خاطر مسائل شخصی زندگیم موقع تبادل با این اقا گیج بازی درمیاوردم ،این اقا هم خیلی ادم زیرک و باهوشی بود و میفهمید من دقت و تمرکز ندارم چند باری از من درباره زندگی شخصیم سوال کرد گفت من مشاور خوبی هستم میتونم بهتون کمک کنم نمیدونم چرا اعتماد کردم چرا از کل مشکلات زندگیم باهاشون حرف زدم هر روز به من نزدیک و نزدیک تر شد ایشون تو زبون بازی مهارت خاصی دارن کم کم به من گفتن جدا بشم و من هم کم کم به ایشون علاقه مند شدم جوری که حتی دیگه دلم نمیخواست یک لحظه ام همسرمو تحمل کنم به اصرار زیاد من از همسرم بصورت توافقی جدا شدم همین اقا که اسمش بردم به قدری از جدایی من خوشحال بودن که حد نداشت رابطمون با هم صمیمی تر شد اعتراف به دوست داشتن کردیم به قدری با زبون محبت کردن که باورم شد دوستم داره بعد از پایان عده پیشنهاد خطبه موقت داد بهش گفتم من با ازدواج موقت مخالفم و اگر واقعا من رو میخواد باید بیاد خواستگاری و من پدر و مادر و برادرهام در جریان بزارم و ازدواج دائمی کنیم اما میکرد و میگفت یه مدت صیغه محرمیت بخونیم که رابطمون مشکلی نداشته باشه فاصله مسافتی داشتیم قرار شد همدیگه رو ببینیم قبول کردم موقت خطبه بخونیم که مشکلی از نظر شرعی نداشته باشیم اومد و همدیگه دیدیم در حد ۱ساعت با هم بودیم و بعدش رفت چند روز بعد دلتگش شدم هر چقدر اصرار کردم بیا دوباره ببینمت قبول نکرد گفت هوایی میشی منم نمیتونم دائم کنارت باشم یا ازدواج دائم کنم احساس میکردم مورد بازیچه دستش قرار گرفتم اما اونقدر شیفته و علاقه مندش شده بودم که نمیتونستم قبول کنم دوسال فقط رابطه مجازی داشتیم تو این مدت خواستگار داشتم همه رو رد کردم
چون نمیتونستم فکرش از سرم
بیرون کنم یا خودمو راضی کنم وقتی اون رو دوست دارم با کسی دیگه باشم تو همین دو سال متوجه شدم ایشون قبل من با دخترخانم های دیگه در ارتباط بوده اما به خودم میگفتم مهم الانه که من داره و من رو دوست داره تا اینکه ۳ماه پیش به من گفت دیگه نمیخواد با من باشه بدجور شکستم زندگی خوب و همسری که داشتم از دست داده بودم به خاطر هیچ. و تنهای تنها شدم الان نمیدونم با کی هست و داره کیو میزنه و میکنه و میکنه‼️ من یه خانم چادری بودم اما الان چادرمو گذاشتم کنار معنویاتم و روح و روانم داغون شده هر بار هم رفتم پی ویش باهاش حرف زدم و گله و شکایت کردم که زندگی منو نابود کردی گفت نفرینت میکنم.! میدونم خیلیا هستن مثل من توسط ایشون داغون شدن چند وقت پیش از دوست خودم خواستگاری کرد ولی داغون شدم اگر خواستید سرگذشت من احمق تو کانالتون بزارید که دخترا و خانوما هیچ وقت به کسی اعتماد نکنن حتی اگر طرف اومد گفت من مداح اهل بیتم و ... هیچ کدوم دلیل نمیشه که طرف واقعا ادم باشه.
عزیزانم ما تصمیم گرفتیم باهم دراین کانال از گناه دوری کنیم امروز پیامی دیدم واقعا واقعا چقدرما داریم تعهد هارو پایمال میکنیم وبرای خیانت هامون دلیل وتوجیح میاوریم همه ماها یه ضعفهایی داریم که باتوجه به شخصیت خودمون مشکلات معصیتها متفاوته اما چیزی که الان اخیرا خیلی زیاد شده وشاهدش هستیم رابطه با نامحرمه چه درمجازی چه در خصوصی قرارنیست اگر زن یا شوهری بداخلاق هست ما بخواهیم باکس دیگری وارد رابطه شیطانی بشیم @havaliiekhoda
✍با خانمی مشاوره میکردم از گناهی که مرتکب شده بود مینوشت ؛ از چت با نامحرم و دلبستگی و ... 🌀ازشون پرسیدم : اگر شوهرتون یه روزی بفهمه چی میشه ؟ گفت : حتما دق میکنه ...
نامه سلام وقتتون به خیر بالاخره سر ماهم به سنگ خورد.. میگم که شاید تلنگر شد و کس دیگه ای این اشتباه رو نکرد خیلی بچه بودم اون موقع فکر میکردم چت کردن با نامحرم خیلی کار شاخیه به واسطه یک دوست مجازی دختر وارد رابطه با یک پسر مجازی شدم واقعا هدفم سرگرمی بود اصلا به عواقبش فکر نکرده بودم اما به مرور وابسته شدم همه چی خوب بود تا اینکه فهمید وابستش شدم بی محلی می‌کرد.. جواب زنگامو نمی‌داد.. براش مهم نبود نگران میشم.. حرف هم میزدم میگفت مگه من مثل تو بیکارم که زود سین کنم جواب بدم.. البته دیگه سو استفاده هاشو کرده بود متاسفانه، بعدش خیلی راحت گفت خیلی خستم کردی بدم میاد ازت.. عذاب وجدان دارم.. به خودم ظلم کردم افت تحصیلی کردم.. اون همه استرس رو به جون خریدم.. از خدا دور شدم.. به گناه های کبیر و قبیح روی آوردم.. تو روی خانوادم وایسادم.. اشک بابامو دیدم.. چه وقت های طلایی رو از دست دادم.. ذهنم همش درگیر یه آدم بی‌شعور بود که حتی آدم هم حسابم نمی‌کرد.. چه منت و غرغرایی رو تحمل کردم که بتونم باهاش چت کنم.. تنها و گوشه گیر شدم.. اشتباه کردم ... بچه بودم.. فکرشم نمیکردم اینجوری شه خدا بهم کمک کنه خیلی فشار زیادی رو دارم تحمل میکنم با خودم کنار نمیام بهم برخورده حوصله هیچ کاری ندارم... خدا کنه هیچکس گرفتار نشه
7.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨لیبی سازی ایران ❗️شروط آمریکا برای لیبی ❓چرا آمریکا به دنبال تکرار تجربه لیبی در ایران است؟
نامه سلام منم یه داستانی دارم خیلی غم انگیز بود براتون میگم البته خلاصه داستان مربوط به پسرم میشه عاشق یکی از زنای متاهل فامیل شده بود حالا نمی‌دونم شروع از کدومشون بود باهم چت میکردن تلفنی حرف میزدن من اتفاقی متوجه شدم گوشیشو وقتی خواب بود چک کردم و دیدم بله دنیا روسرم خراب شد کاری نمی‌تونستم بکنم چون همسر اون خانم و خانواده اش بسیار مذهبی وغیرتی بودن اگه میگفتم خون به پا میشد همونم شد شوهرش فهمید با چاقو آمد خونه ما برای کشتن پسرم خون جلوی چشماشو گرفته بود ولی کار خدا چند دقیقه قبل پسرم از خونه رفته بود بیرون هرچی بدوبیراه وفحش بود نصیب من وپدرش کرد بماند چه به سر ما آمد چه آبروی آزمون رفت ما که اهل این کار نبودیم هنوز بعد این همه سال خانواده ها قهرن وهم دیگرو نمی بینن احساس کردم یک شبه ده سال پیر شدم کمر پدرش که نماز شب ترک نمی شد شکست یک ماه تموم اشکم بند نیومد شب و روز نداشتم اون آقا زد زنش بیرون کرد بایه بچه کوچک بچه شبها از غصه نبودن مامانش زجر میکشید ماهم عذاب وجدان البته بعد از مدتی بزرگا واسطه شدن وخانم بخشید و برگشتن سر خونه زندگیش فقط به خاطر بچه ولی ننگ این کار تا ابد روی پیشانی اون خانم وپسر ما باقی موند
نامه از جایی که فکرشو نمیکنیم رسوا میشیم تنهایی عذابم میده، رسوایی و بی آبرویی،خم شدن کمر پدرمادر ، آینده ی سیاه خودم با دست خودم با هدایت شیطان و شیرین جلوه دادن کلمات و الفاظ در فضای سمی مجازی زندگیمو سه فرزند مظلوممو همسرمو از دست دادم و مهمترین مسئله ای که منو عذاب میده و شده کابوس روز و شبم اینه که یه روزی خبر بهم برسه که شخصی دیگه داره برای جگرگوشه هام مادری میکنه و کنار همسرم در جایگاهی که متعلق به من بوده زندگی... دلخوش نباش به چندتا پیامک ساده که تصور کنی پنهان میمونه و لو نمیری شیطان قدم به قدم تو رو وارد منجلاب میکنه
داستان از جایی شروع شد که بابام برام گوشی گرفت. ۱۵ سالم بود برا تبریک سال نو از کانال پست میگرفتم و واسه اقوام می‌فرستادم تا اینکه یه روز لینک یه گروه و گذاشتن منم تازه اومده بودم فضا مجازی چند روزی بود. از دوستام شنیده بودم که میرفتن تو گروه ها و منم زد به سرم که برم خلاصه با کلی کلنجار با خودم رفتم تو گروه و همون اول یه پسر منو گرفت به باد فحش منم که نمیدونستم چه خبره گیج و گنگ که یه پسر اومد و جواب اون فحاش رو داد و پی ام ها شو از تو گروه پاک کرد منم لفت دادم که مدیر اومد پی وی منم ازش کلی تشکر کردم و حافظی اما اون کنجکاو بود که چرا من اهل چت کردن زیاد نبودم منم گفتم نمیتونم باهاش حرف بزنم چون نامحرم و اولین نامحرمی که دارم باهاش حرف میزنم اون کنجکاوی بیشتر شد و هی پی ام میداد و منم جواب شو نمی دادم تا اینکه کمی برام عادی شد قرار شد باهاش حرف بزنم طوری که گفت دلش شکسته منم خدا رو بهش معرفی کردم و کفت اگه باهاش حرف بزنم دیگه نماز میخونه و منم خوشحال قبول کردم چند وقت باهم بودیم که ابراز علاقه کرد و منم واقعا وابسته اش شده بودم بعد چندماهی باهم بودیم که نسبت به من شکاک بود با اینکه درس داشتم شبا تا ساعت ۳ چت میکردیم و اون ساعت ۶ صبح رنگ میزد و برا نماز بیدارم میکرد اون کلا شب زنده داری میکرد😏 چند وقت گذشت منم وابسته تر میشدم اما خداروشکر عکس خودمو ندادم بهش چندتا عکس که برا خودم نبود و دادم و صاحب شم راضی بود یه روز فهمیدم رل داره باهاش دعوا کردم شماره دوستام و داشت و بهشون درخواست دوستی داده بود به غیر چت تماس تلفنی هم داشتیم. یه روز فهمیدم چقدر از خدا دور شدم، چادرمو کنار گذاشته بودم، منی که هیچ کس موهاشو ندیده بود بی حجاب شدم به خودم اومدم دیدم نمازام و به زور میخونم خلاصه با کمک چندتا طلبه خانم کلا بلاکش کردم و از تلگرام دیلیت اکانت دادم و چند باری زنگ زد پیام داد و فحش داد که شماره بابامو پیدا کرده و میخواد ابرو مو ببره شماره مو به چند نفر داده و همون موقع بود که چند تا شماره ناشناس بهم زنگ زدن . الان چند وقته که توبه کردم و به لطف خدا پاک پاکم اما شما فکر می کنید که خدا منو بخشیده؟ اگه اون پیداش بشه و ابرو مو ببره چی؟؟ بعدش پیام داد و گفت که من دل شو شکستم و نفرینم میکنه که خدا بلا سرم بیاره و .....الان من باید چی کار کنم؟؟؟ لطفا کمکم کنید امیدوارم دختر پسرای جوون از داستان من عبرتی گرفته باشن التماس دعا