eitaa logo
آغوش امن خدا(کانال ترک گناه)
618 دنبال‌کننده
647 عکس
114 ویدیو
1 فایل
daigo.ir/secret/7535246340 رابطۀ چشم و قلب یه رابطۀ خیلی مستقیمه یه وقتایی دستی دستی، با دیدن یه چیزایی، غبار می پاشیم روآینۀ قلبمون همون قلبی که امانته🥲قرار بود جز حب محبوبین الهی، بهش راه ندیم به خودمون میایم و می بینیم شده خونۀ شیاطین😖 کپی نوش جونت✅
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
دختر 16 ساله ای رو که رفته عاشق ی آقای 45 ساله شده رو کجای دلم بذارم؟ ادمین‌: اینها فقط عادت ذهنی هست ، نوعی توهم و نا آگاهی هست . فقط ذهن عادت کرده و این دختر به علت زیادی احساسات ، به عواقب این کار فکر نمیکند .این فرد ۴۶ ساله جای پدر این دختر ۱۶ ساله هست . هیچ عقل سالمی این علاقه را تایید نمیکند ، فقط حس گذراست .چون مقداری به آن آقا فکر کرده ، فکر دختر به آن مرد عادت کرده و هرگاه دختر خانم بیکار میشود ذهنش و فکرش ناخودآگاه بسمت آن مرد میرود و دختر خانم فکر میکند من عاشق اویم و اگر او نباشد نمیشود .😳 مثالی عرض کنم : یک پزشک یا هر شاغلی ،ذهنش و فکرش درگیر شغلی هست که ساعت ها به آن فکر میکرده ، پزشک موقع خواب بافکر مریض میخواد شاید در خواب میبیند که در بیمارستان مشغول طبابت است و موقع بیدار شدن از خواب هم ،بافکر مریض بیدار میشود . و در طول روز هم فکرش درگیر مریض بیمار جراحی و ویزیت هست یعنی ذهنش عادت کرده. حالا اگر این پزشک اگر یکسال یا چندماه طبابت را کنار بگذارد ،و مثلا کارمند شود ، دیگر فکرش و ذهنش سراغ طبابت و مریض نمیرود و مشغله های ذهنی اش عوض میشود . این علاقه ها هم همین طور هست . اگر ارتباط تلفنی حضوری و چتی قطع شود و انسان خودش را بکاری و فعالیتی مشغول کند و از بیکاری دوری کند و به افکاری که از آن فرد به ذهن می آید اعتنا نکند کم کم بعداز مدتی ، کلا آن فرد را فراموش خواهد کرد و یاد آن فرد اورا آزار نخواهد داد. البته فکر اون فرد، زیاد بفکر این طرف خواهد آمد لکن اعتنا نکنید . کم کم حل میشود ان شالله.چون هزاران مورد اینجوری رخ داده. التماس دعا
باسلام خدمت دوستان فک نکنیدکه مردهاهمه زندگی براشون مهم نیست وفقط فکر خودشون هستند. من یه مردی هستم ...سال سن دارم همسرم هم چندسال ازمن کوچیکترن زندگی خوبی داریم با بچه هامون نه شب دارم نه روزهمیشه فکرخانوادم هستم خونه ازخودم دارم همسرمو مجبورش کردم بره گواهینامه بگیره چون بهش قول ماشین دادم اونم رفت گرفت خلاصه هرخواسته ای داشته براش فراهم کردم بعدازبیست و اندی سال زندگی که من ازخیانت بدم میاد وهیچ وقت بهش خیانت نکردم یه جورای فهمیدم که بایه پسرمجردکه 9سال ازش کوچکتربوده ازتریق گوشی ومجازی باهاش دوست شده وحتی کارشون به رابطه جنسی هم رسیده ، خودم وقتی فهمیدم بهش گفتم هیچ جوابی نداشت بهش گفتم چرابامن این کاروکردی بهم میگه خودمم نمیدونم چه مرگم بوده این کاروکردم بهم میگه منوببخش حالامن موندم باچندتا بچه باهاش چکارکنم هنوزبه بچهام چیزی نگفتم که اگه بفهمن حالش چطورمیشه وچه ضربه روحی بهش میخوره نمیدونم چکارکنم خودم هم داغونم اصلادیگه دلم بکارنمیره همش فکرناجورتوسرمه که برم سرکارم ایا اعتمادبهش میشه کردیااگه طلاقش بدم بهشون بگم برای چی دارم مادرتونو طلاق میدم بخدادارم دیوانه میشم ولی نمیدونم بچهام چه بسرشون میاد حالا یه چشمم اشکه یه چشمم خونه مرگ برام شیرینترازاین زندگی کفتیه پس مامردها چکارکنیم بااینجورزن ناخلف حتی به پدر مادرش هم چیزی نگفتم تف سربالا شده برام خیلی دلم میخوادهمه چیزخواب بود اخ دلم خیلی داغونم حیف اون همه خوبی که درحق این نمک نشناس حیوان صفت کردم وچقدرتوفکرارزوهای خوبم بودم که نشدانجام بدم ببخشیداگه طولانی شد