eitaa logo
به هوای سیل
82 دنبال‌کننده
1هزار عکس
203 ویدیو
41 فایل
سفر به پلدختر و چیزهای دیگر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پَر
زن در غرب می‌ترسم یادم برود بنویسم که در تمام مدت این چند سالی که در کانادا هستیم، بزرگترین تفاوت غرب با انتظارِ قبلی‌ام را در ظلمی که به زن می‌شود یافتم. مخصوصاً در زمینه ازدواج. موقعیت ِ شغلی‌ زن و دارایی‌اش، تقریباً تنها معیار ازدواج است و اصلأ مثلِ ایران نیست که شرع و قانون، مرد را موظف به تأمین نیازهای زندگی بکند. روی همین حساب، دخترهایِ خیلیِ پیش به بلوغ رسیده، باید با تمام توان دنبالِ شغل و منبع درآمد بگردند که هم از پس خرجِ زندگی خودشان بر بیایند و هم معیار اصلی ازدواج را تأمین کنند. علاوه بر این، مثلِ ایران نیست که با از دست‌دادن پدر و شوهر، به زن و دختران‌ِ مجردش حقوق ماهیانه بدهند. اینجا طبق تعریف‌شان از برابریِ زن و مرد، زن با همه تفاوت‌های روحی و فیزیکی که با مرد دارد، باید دقیقاً هم‌پای با او برای مادیات تقلا کند. چند روز پیش که با همکارم، دِبی، صحبت می‌کردم و از فِشار کارِ آنلاین گِله می‌کرد، پیشنهاد دادم که ساعت‌های کاری‌اش را کم کند. جواب داد اگر من ساعت‌های کاری‌ام را کم کنم، اولیور هم (دوست‌پسرش که با هم زندگی می‌کنند) ساعت کاری‌اش را کم خواهد کرد و می‌ترسم از پس زندگی بر نیاییم. ماجرای دیگر اینکه، یک‌بار مَدِلین، شاگردِ شانزده ساله‌ام، گفت دنبالِ یک حیوان خانگی می‌گردد. کمی که در مورد حیوانات مختلف صحبت کردیم، گفت حقیقت‌اش این است که خیلی دلش می‌خواهد ازدواج کند و بچه داشته باشد، ولی می‌داند تا درس نخواند و شغل درست و حسابی پیدا نکند ازدواج هم برایش میسر نخواهد شد. وقتی برایش توضیح دادم که اگر در ایران بود می‌توانست بدون شغل و مدرک تحصیلی هم همسر و مادر بشود باورش نمی‌شد. وقتی بیشتر برایش گفتم که حق پرداختِ همه هزینه‌ها بر عهده مرد است و زن‌ها حتی می‌توانند در ازای انجامِ کارهای خانه، از شوهرشان پول بگیرند خیلی برایش عجیب بود. حتی تا دمِ رفتن هم می‌گفت نمی‌دانستم در ایران خانه‌داری و بچه‌داری شغل است و پول هم می‌دهند. و یا اینکه ژاکلین، از همکارانی که تقریباً نزدیک هستیم، بارها برایم گفته دغدغه ازدواج دارد و چون با شرایط فعلی‌اش هنوز نتوانسته هیچ رابطه‌ای را به ازدواج منتهی کند، دنبالِ این است که یک مدرکِ تحصیلی دیگر بگیرد و شغلِ بهتری پیدا کند تا شاید میزان درآمدش وسوسه‌کننده‌تر شود. روی هم رفته اینکه، در غرب دو سرنوشت برای زن بیشتر متصور نیست، یا اینکه به طریقی در همان دوران جوانی و اوج زیبایی بخت با او یار باشد و بتواند با تمام عرض اندام‌ها و دلبری‌ها یک شوهر خوب پیدا کند و طعمِ همسری و مادری را تجربه کند و یا اینکه پا به پای مردان تمام‌وقت کار بکند و زیرِ بار فشار و استرسِ کار برود تا بلکه موقعیت شغلی و اجتماعی‌اش او را به همسری و مادری نزدیک کند. @pardarca
هدایت شده از حوزه انقلابی🇮🇷
📸 درباره روزه رمضان در دوره کرونا 🔸اگر فرد مسلمان بیم آن داشته باشد که با روزه گرفتن ولو با اتخاذ همه تدابیر احتیاطی، به کرونا مبتلا می‌شود، وجوب هر روزی که می‌ترسد در صورت روزه گرفتن به این بیماری مبتلا می‌شود، از او ساقط می‌شود. 🔸 🆔 @shyazd
🔹آیت الله حائری شیرازی رحمت الله علیه🔹 🔸ماجرای عجیب امام کاظم علیه السلام و شطیطۀ نیشابوری🔸 شطیطه یک خانم نیشابوری است. اهالی نیشابور برای موسی بن جعفر علیه السلام وجوهات‌شان که شامل سکه‌های طلا می‌شد را فرستادند. شطیطه چهار سکه درهم سیاه فرستاد با یک کلاف نخ. فردی که به نمایندگی از اهل نیشابور به مدینه رفته بود، وجوهات را تحویل امام داد. حضرت نگاه به سکه‌ها کرد، کیسه، کیسه، کیسه طلا. حضرت فرمود: من قبول نمی‌کنم، ما نیازی نداریم، اینها را به صاحب‌شان برگردانید. حضرت فرمود: دیگر چیزی نیست؟ مرد نیشابوری گفت نه. بار دیگر امام فرمود: خوب فکر کن. مرد نیشابوری گفت بله، یک زنی وقتی من می‌خواستم بیایم یک کلافی داد و چند تا درهم سیاه، چون قابل شما را نداشت؛ من رویم نشد بیاورم. امام فرمود: همان را بیاور. حضرت سکه سیاه و کلاف را برداشت. بعد به او فرمود: بلند شو؛ رفتند یک مقداری پارچه آوردند، یک مقدار پول، گفت این را بده به آن خانم؛ بگو این پارچه از پنبه‌ای بود که ملک اجدادی ماست و خواهرم حکیمه به دست خودش این پنبه را رشته و این پارچه را بافته. این را دادم برای کفنت. از وقتی که این پارچه به تو می‌رسد تا وقتی این پول را مصرف کنی در حیات هستی. مقداری می‌ماند برای خرج بقیه مقدمات کفن و دفن. به او سلام برسان و بگو روز رفتن تو ما می‌آییم، و من بر تو نماز می‌خوانم. این فرد می‌گوید من برگشتم نیشابور. وقتی برگشتم همین‌هایی که پول طلا داده بودند، از امام موسی بن جعفر علیه السلام برگشته بودند و به عبدالله افطح رجوع کرده بودند. طبیعی بود که احساس می‌کردند پول شان هدر رفته اگر حضرت قبول کرده باشد. وقتی پول را به ایشان دادم خوشحال شدند که پول شان به ایشان برگشته. رفتم سراغ شطیطه، پارچه و سکه‌ها را به او دادم، سلام آقا را رساندم. [گفتم] درهم‌ها را تحویل گرفتند و آقا دعا کرد. من روزشماری می‌کردم ببینم این زن کی فوت می‌کند. روز نوزدهم شطیطه فوت کرد و من به علما گفتم حضرت مال هیچکس را قبول نکرد الا این زن. تجلیل عجیب و تشییع پرشکوهی از او شد و من می‌خواستم بدانم چه کسی بر او نماز می‌خواند. علما به صف ایستاده بودند، همه به صف ایستاده بودند، یک دفعه دیدم موسی بن جعفر علیه السلام آنجا حاضر شد؛ تکبیر را گفت و نماز را خواند و اینها هم گفتند شاید یکی از علما برای یک شهر دیگر بوده، آمدند جلو به احترام او. هیچکس نفهمید کی بود. حضرت نماز را بر او خواند. وقتی نمازش تمام شد، به من یک نگاهی کرد یعنی یادت آمد من وعده دادم؟ عملی کردم. زبانم بند آمده بود که حرفی بزنم. این دستگاه امام زمان است. سکۀ طلای آنها را نمی‌پذیرد اما کلاف آن زن را می‌پذیرد و شما می‌خواهید پذیرفته شوید. دستگاه پذیرش او دستگاه دقیقی است. ممکن است یک سرباز صفر شما را قبول کند، اما یک فرماندۀ بزرگتان را قبول نکند. ممکن است یک بی‌اسم و بی‌شهرت و بی‌عنوان و کفش بردار و آب بده و جاروکش و فرد بی‌قابلیتی را بپذیرد و خدمات او را قبول کند، اما یک معروفِ مشهورِ پر سابقۀ همه چیز تمام را قبول نکند. @haerishirazi
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:«من تا مدّتها که روایت فتح پخش میشد، اصلاً شهید آوینی را نمیشناختم؛ ولی از مشتریهای همیشگی روایت فتح بودم. یعنی هر شب جمعه، حتماً مینشستم و این برنامه را نگاه میکردم. روی من تأثیر زیادی میگذاشت و میدیدم که این کلام چقدر اثر دارد. یک وقت همان جوانان آمدند پیش من (به نظرم مال جهاد بودند) من در همان جلسه گفتم: «این صدای نجیبی که اینها را بیان میکند، چیز خیلی جالبی است؛ این را نگهدارید.» خودش هم قاعدتاً در آن جلسه بود. کسی هم به من نگفت که «این آقاست.» اما بعدها خودِ ایشان به من نوشت: «آن کسی که اینها را تهیه میکند، من هستم.» کسی که میخواهد چنین برنامه‌هایی بسازد، باید آن نجابت و معصومیت و استحکام و اطمینان به سخن را داشته باشد. گاهی حرفی را کسی میزند و حرف بزرگی است؛ اما پیداست که خودش اعتقادی به این حرف ندارد. امّا این صدا، آن صدایی است که بزرگترین حرفها را میزد و خودش اعتقاد داشت. مثلاً میگفت: «این جوانان ما، به راههای آسمان آشناترند تا به راههای زمین.» این را چنان میگفت که گویا راههای آسمان را خودش رفته، دیده و میداند که اینها آشناتر هستند!» ۱۳۷۲/۰۶/۱۱ @havaseil
باید آماده شویم. می دانم چقدر وقت داریم تا آمدنش. ولی همین ثانیه ها همین دقیقه بوی تبانی می دهد دور زدنهایشان. @havaseil
مسابقه کتابخوانی «مطلع عشق» بحش زن، خانواده و سبک زندگی KHAMENEI.IR (ریحانه) با همکاری انتشارات انقلاب اسلامی اقدام به برگزاری مسابقه‌ی کتابخوانی با محوریت کتاب «مطلع عشق» می‌نماید. این کتاب گزیده‌ای از رهنمودهای رهبر انقلاب اسلامی به زوج‌های جوان است؛ اما به آن معنا نیست که این کتاب تنها مورد استفاده‌ی تازه‌عروس و دامادها قرار خواهد گرفت؛ بلکه همه‌ی خانواده‌های ایرانی و حتی نوجوانانی که در آینده میخواهند تشکیل خانواده دهند، می‌توانند از این کتاب بهره ببرند. فرصت مطالعه: پانزدهم فروردین تا هجدهم اردیبهشت ماه زمان و محل برگزاری مسابقه: نوزدهم اردیبهشت ماه به صورت آنلاین در سایت hamdamamketab.ir از ساعت ۸ صبح تا ۲۴ شب نحوه برگزاری مسابقه: مسابقه شامل ۲۵ سوال ۴ گزینه‌ای و بصورت آنلاین می‌باشد. زمان اعلام نتایج و اهداء جوایز: بیستم اردیبهشت‌ماه همزمان با میلاد امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) نحوه اهداء جوایز: به چهار نفر از افرادی که ۱۰۰ درصد پاسخ صحیح داده‌ باشند، به وسیله قرعه‌کشی کارت هدیه ۵۰۰ هزارتومانی اهداء می‌شود. افرادی که بین ۸۰ تا ۹۶ درصد پاسخ صحیح داده باشند، ۱۰ عدد جایزه ۲۰۰ هزارتومانی از طریق قرعه‌کشی دریافت می‌کنند.
✳ پیشنهاد رهبر انقلاب به یک رمان‌نویس من یک‌وقت به یک نویسنده‌ خوبی گفتم که شما به یکی از این آسایشگاه‌های بنیاد شهید که مربوط به جانبازان است برو، و مثل پرستارها لباس سفید بپوش و در آن آسایشگاه خدمت کن؛ من برایت مجوز می‌گیرم. برو یک ماه در آنجا بمان؛ لگنش را خالی کن، غذا در دهانش بگذار، ملافه‌اش را جمع کن و کلاً با رنج‌ها و کمبودهای او آشنا بشو و ببین جانباز یعنی چه. من و شما که نمی‌دانیم جانباز کیست و چه‌کار می‌کند. ما جسم جانباز را می‌بینیم؛ اما چه می‌دانیم که احساس جانباز چیست. گفتم شما برو با آن دید هنرمندانه، جانباز را شناسایی کن؛ بعد بیا یک رمان درباره‌ واردات ذهنی جانباز بنویس و در این رمان زخم‌های او را شفا بده و بر آن مرهم بگذار؛ کما اینکه دیگران این کار را کرده‌اند؛ مثل آن کتابی* که شوروی‌ها نوشتند‌. 📔داستان یک انسان واقعی، نوشته‌ (۱۹۰۸م)
هدایت شده از روشنگری
❤️ ۱۰ پیشنهاد برای رزمایش گسترده عزیزی نوشته بود خیلی دوست دارم در این رزمایش مومنانه شرکت کنم اما حقیقتا شرایط مالی ام مساعد نیست. ✅بهانه شد برای چندپیشنهاد رزمایشی: 1️⃣ یکم. حلقه بسازید با رفقا و همکاران و اهل فامیل و یا هم محله ای حلقه درست کنید و برای رزمایش فکر کنید و ایده دهید. این گام اول را دست کم نگیرد. شروع پربرکتی است. 2️⃣ دوم. هم عهد شوید هم عهدی بسازید؛ مثلا در یک قرار فامیلی هزینه مهمانی یا عیدی ها را خرج رزمایش کنید. یا با بچه های هیات شام مجالس شعبان و رمضان را به نیت همان امام همام خرج دیگران کنید. حتا این قرار را با خانواده مان بگذاریم. مثلا یک وعده گوشت در ماه کمتر مصرف کنیم و به نیازمند برسانیم. 3️⃣ سوم. بانک درست کنید شناسایی کنید. یکی از مشکلات خیریه ها و گروه های جهادی شناسایی است. بانک اطلاعات دقیق از افراد و نیازمندی های آنها تهیه کنید و در اختیار نهادهای خیریه ای قرار دهید. لیستی هم از افراد خیر و دستگیر تهیه کنید. 4️⃣ چهارم. بدون پول هم می شود لیست ایده و طرح دستگیری غیر مالی درست کنید. مثلا خرید کردن برای سالمندان یک محل. یا شاد کردن بچه های یک پرورشگاه یا سرزدن به آسایشگاه ها با رعایت نکات بهداشتی. درس دادن به بچه های کار. گروه درست کنید و صاحبان مغازه ها و خانه ها و طلبکارها را راضی کنید مراعات کنند. 5️⃣ پنجم. آبروی تان را خرج کنید پول ندارید؛ آبرو که دارید. آبروی تان را خرج کنید. هرکس شما را می شناسد و اعتماد دارد و برایش اعتبار دارید سراغش روید. حالا فامیل یا محل کار یا کانال تلگرامی تان. 6️⃣ ششم. دست در دست گذارید خیرین را شناسایی کنید و برای شان وعده دیدار فراهم کنید. دستشان را بگیرید و با آنها به نیازمندان سر بزنید. به محله های فقیر نشین اطراف شهر روید. 7️⃣ هفتم. قاشق زنی راه بندازید برای پول جمع کردن هم ایده درست کنید. به یک پیامک و استوری اکتفا نکنید. یکی از راه های پول جمع کردن دقیق گزارش دادن است. یک تیم رسانه ای قوی بسازید برای گزارش به مردم و خیرین. 8️⃣ هشتم. تکراری نباشید کمک فقط سبد کالا نیست. مثلا به بقالی و نانوایی محله یا شهر بروید و لیست بدهکاران را پاک کنید. یخچال و کولر و شیر آب دستشویی نیازمند محل را درست کنید. برای دست فروش های خانه نشین مشتری پیدا کنید. نیاز اهل محل را از دست فروش ها تامین کنید. 9️⃣ نهم. جهادگر شوید به جمع ها بپیوندید. با گروه های جهادی و خیریه ها و مساجد همکاری کنید. در جمع آوری پول کمک شان کنید وفراخوان آنها را در شبکه اجتماعی دست به دست کنید. 🔟 دهم. جلوی پای تان را ببینید ببینید چه چیز جلوی پایتان قرار می دهند. غفلت نکنید از نسیم و خنکا و جذبه خیررسانی. خیلی وقت ها پیش روی تان ضیافت می چینند تا ببینیم. الان مهمترین چیزی که جلوی پای تان است همین اصل رزمایش است. تلاش کنید هرکس هرجا بود، بلند شود و گارد رزمایش بگیرد. ✍️ محسن مهدیان 🆘 @Roshangari_ir
هدایت شده از روشنگری
✖️آیت الله حائری شیرازی: آنچه در این پنجاه سال گذشته اتفاق افتاده اصلاً شباهت ندارد به این دورۀ هزار سالۀ غیبت. یک دارد می افتد! 🔺حدیث «کذب الوقاتون» برای این نبوده که خودمان را گول بزنیم و بگوییم هیچ علامتی نداریم! 🌥 این حدیث «کذب الوقّاتون» برای این صادر شده که چون مردم منتظر امامشان بودند، هر از مدتی یک کسی می آمد می گفت دو سال دیگر، یک سال دیگر، شش ماه دیگر ظهور می شود. بعد که انجام نمی گرفت، نسبت به اصل غیبت و امامت و همۀ این مسائل تشکیک می شد و عقائد ضعیف می شد. «کذب الوقاتون» صادر شد برای اینکه کسی اینجور وعده ها را ندهد؛ اما این روایت - ولو متواتر هم باشد - برای این صادر نشده که ما خودمان را و بگوییم هیچ علامتی از ظهور نداریم! برای این نیست! 🌥 این علامت های ظهور را که گفته اند، برای این بوده است که انسان نگاه به پیش پایش بکند که چه اتفاقاتی افتاده و چه اتفاقاتی دارد می افتد؟ و در این وسط چه امتحاناتی شده و چه امتحاناتی می شود؟ انسان محاسبه اش را درست انجام بدهد. 🌥 آنچه در این پنجاه سال گذشته اتفاق افتاده اصلاً شباهت ندارد به این دورۀ هزار سالۀ غیبت. یک دارد می افتد! تشیع، نامی نداشت، عنوانی نداشت. دشمنی های جزئی داشت، الآن دشمن های کلی دارد، دشمن های جهانی دارد/کانال آیت الله حائری شیرازی 🆘 @Roshangari_ir
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقا رو دیدم. آقا زیر گلوم و ببین! گفتم آقا جون مادرت... آقا جون مادرت @havaseil