🍂🍃🍂🍃
📜 #رمان_اعتراض
📌پارت بیست و ششم
🏠 منزل سپهر (چند ماه قبل از فوت مهسا امینی)
چند سالی از مریضی مامان میگذره، هروقت اسم دوا و درمون میاد، میگه چیزیم نیست..
هر روز ضعیف و ضعیف تر میشه.
بابا از کار افتاده شده، با اینکه جانباز بوده اما پیگیری نکرده و حتی یه کارت جانبازی نداره!
هیچکس سراغی از ما نمیگیره!
سره همین قضیه و وضعیتمون، بابا کلا از انقلاب و آرمانهایی که داشت برگشت!
چندسالی هست خرج خونه ارو من میدم، با کارگری و پادویی این و اون!
مامان فک کرده منم مثل بابا نمیدونم که سرطان داره، اما خب وقتی پول درمونش رو ندارم بهتره خودمو بزنم به ندونستن😔
شاهین یکی از دوستای دبیرستانم که هنوزم باهاش ارتباط دارم همه چی رو درباره خودم و خونواده ام میدونه. خیلی با هم صمیمی هستیم.
(بعد از فوت مهسا امینی)
🏠 سوپر مارکت
داشتم کارتون بيسکوئيت ها رو از ماشین خالی میکردم که گوشیم زنگ خورد. شاهین بود.
_ سلام داداش، خوبی؟
_ سلام سپهر جون، یه مُشتُلُق بده تا خبرمو بگم
بیخود و بی جهت نمیدونم چرا اینقدر یهو خوشحال شدم و گفتم:
_ چی؟ تو بگو
_ تا شیرینی ندی نمیشه
_ وای شاهین تو بگو اگر ارزش داشت شیرینی هم میدم
_ حالا که اینجوریه، ۵۰،۵۰ قبول؟
_ باش قبول
_ یکی از رفیقام تو همین اغتشاشات با چهارتا شعار و بزن بزن، بارشو بسته داره میره آمریکا واسه همیشه
با شنیدن این حرف دود از کله ام بلند شد، یه آن فک کردم کر شدم، گوشام کیپ شد، پرسیدم:
_ چی؟ یعنی چی؟
_ وای چقد خنگی، بابا الان بهترین فرصته، هم پول شیمیدرمانی مامانت جور شده هم میتونی یه خونه بخری واسه پدرومادرت از این مستأجری نجاتشون بدی. واسه خودتم میتونی خونه بخری، ماشین بخری، واااای پسر عالی میشه
از بهت و تعجب حرفهای شاهین، احساس میکردم دارم اشتباه میشنوم، یا شاهین باهام شوخی داره!
_ زر نزن بابا...شاهین اصلا تو اوضاعی نیستم بخوام چرت و پرتهای تو رو باور کنم، کلی کار دارم ، خدافظ
گوشی رو قطع کردم، یه درصد هم شک نداشتم داره سرکارم میذاره...
کارتونی که داشتم میبردم تو مغازه ارو دوباره بلند کردم که شاهین دوباره زنگ زد...
با عصبانیت جواب دادم:
_ بخدا شاهین اینقدر ذهنم درگیره که واقعا وقت واسه مسخره بازی های تو ندارم.
_ خره، یه دقه گوش کن، میگم دوستم الان آمریکاست، مثل اینکه اصلا تو باغ نیستی!
نمیبینی اینهمه شعار و اعتراض و...
تو مملکت نیستی؟ بابا همه اینا پول گرفتن، و الا کی آخه بخاطره مرگه یکی که اصلا هیچیش معلوم نیست اینجوری خودشونو به آب و آتیش میزنن، اینها بابت پولی که گرفتن باید بیان تو خیابون، چهارتا شعار میدن ، کلی دلار به جیب میزنن. این وسط دخترا بیشتر حال میکنن، تو اطلاعیه تازه، هرکس بدون روسری و تیپ ناجور بیاد تو خیابونا، بابت هر دقیقه اش کلی دلار میدن...
دیگه داشت کم کم باورم میشد. آروم شدم.
_ خب من الان باید چیکار کنم؟
_ قربون آدم چیز فهم. ایمیلت رو امشب چک کن.
تلفن رو قطع کرد. با خودم میگفتم یعنی میشه؟ یعنی میشه هم پول درمان مامان جور بشه، هم بتونم خونه بخرم براشون...
با انگیزه و خوشحالی فوری تمام کارتون ها رو پیاده کردم. تو قفسه ها چیدم، انگاری دوپینگ کرده بودم. تند تند کارامو انجام دادم،لحظه شماری میکردم ساعت کاریم تموم بشه، برم خونه و منتظر ایمیل بشم.
🏠 منزل سپهر
ساعت ۸و نیم شب بود ، پیام از طرف شاهین:
" ایمیل"
همین، فقط یه کلمه نوشته بود ایمیل...
فوری ایمیلم رو چک کردم،
تاریخ، ساعت، مکان ، شعاری که باید میدادم. حتی لباس و کلاهی که باید میپوشیدم رو هم نوشته بودن!
با خوندن ایمیل، شوق چند ساعت پیشم جاشو به استرس و اضطراب داد.
اما واقعا چاره ای نداشتم ، باید پول درمان مامان رو جور میکردم، با حقوق چندرغاز من فقط میتونیم از گشنگی نمیریم!
خودمو آروم کردم، مامان اینا داشتن اخبار میدیدن، اغتشاشات رو داشت نشون میداد.
رفتم تو اتاقم، میخواستم به هیچی فک نکنم و ذهنمو خالی کنم.
یه متکا انداختم رو زمین و خواستم فارغ از همه چیز، فقط یه دل سیر بخوابم، حقیقت میخواستم زمان زودتر بگذره و بعد از انجام کارم ، پول بیاد دستم...
فردا اومد و شاهین یه ساعت قبل از قراری که تو ایمیل بود اومد دره خونمون... یه پلاستیک دستش بود. اومد تو...
_ اینا لباساییه که تو ایمیل بود، تو قراره لیدر بشی، باید با بقیه مردم عادی فرق داشته باشی، میخوام ازت فیلم بگیرم. تو چندین برابر اونا قراره پول بگیری ، البته پادرمیونیه منم بی تأثیر نبود. کلی از بدبختی هات گفتم تا این مأموریت رو به تو دادن....
_ دمت گرم
پلاستیک رو ازش گرفتم...
رفتم داخل خونه و پوشیدمشون. شاهین منتظرم موند تا باهم بریم.
ادامه دارد...
📚رمان اختصاصی کانال حوای آدم
کپی فقط با لینک (فوروارد)
#رمضان
#ماه_رمضان
#بندگی_عارفانه_زندگی_عاشقانه
🍂🍃🍂🍃
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚
#شنبه_های_خانومانه 💐
#هر_دو_بدانیم
⛔️هرگز در زمان عصبانیت، عمدا برای آزار دادن همسرتان چیزی نگویید.🤬
♨️ممکن است فراموش کردن کلمات بیرحمانهای که شما گفتید ولی منظوری از آنها نداشتید،
👈برای همسرتان سخت باشد.😮💨
این کار ممکن است آسیب دائمی به رابطهتان بزند.🤕
✅اگر در نهایت چیزی گفتید که از آن منظوری نداشتید، حتما عذرخواهی کنید.
#عذرخواهی
#بندگی_عارفانه_زندگی_عاشقانه
💞دورهمی حــواے آدمی ها 💕🌱
❤️ @havayeadam 💚
Tahdir joze27.mp3
4.02M
🎧 تندخوانی جزء بیست و هفتم ، قرآن کریم
🎧 همچنین میتوانید به صورت آنلاین گوش بدید:
http://j.mp/2bFRXno
التماس دعا🤲
#ماه_رمضان
#رمضان
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚
#یکشنبه_های_اخلاقی 🌺
🌸 امیرالمؤمنین امام علی (عليه السلام) :
ناملايمات را تحمّل كن كه تحمّل، پوشش عيبهاست، انسان خردمند نيمش بردبارى است و نيم ديگرش چشم پوشى...
📚 غررالحكم، ح ۲۳۷۸
#اخلاق
#بردباری
#بندگی_عارفانه_زندگی_عاشقانه
💞 دورهمی حــواے آدمی ها🌱💕
❤️ @havayeadam 💚
#یکشنبه_های_اخلاقی 🌺
"گوش دادن" مهمترین مهارت ارتباطی است که میتواند باعث ایجاد و تداوم احساس صمیمیت شود.🥰
زمانی که خوب گوش میدهید، همسرتان را بهتر درک میکنید، دقیقا با وی همساز میشوید، از رابطهی زناشوییتان بیشتر لذت میبرید و بدون ذهنخوانی کردن، دلیل گفتار و رفتار همسرتان را میفهمید.🤔
گوش دادن، تعهدی برای درک و همدلی، کنار گذاشتن علایق، نیازها و پیش داوریهای خود، به منظور دیدن مسائل از نگاه همسرتان است.🥸
گوش دادن به نوعی تحسین همسرتان نیز بهحساب میآید چرا که در بر دارندهی این پیام است: «من به تو توجه دارم و میخواهم بدانم که فکر، احساس و خواسته تو چیست»😍
#گوش_دادن
#بندگی_عارفانه_زندگی_عاشقانه
💞 دورهمی حــواے آدمی ها🌱💕
❤️ @havayeadam 💚