#شنبه_های_خانومانه 💐
🦋 #مهارتهای_زیبا
✪ هرگز هنگام ورود شوهر به خانه، پس از گذراندن یک روز پرمشغله؛
↫ زن نباید شروع به شکایت و گلهگذاری کند
★ با این کار، امید مرد را به این که خانه، محل آسایش اوست، از بین ببرد.
✪ سعی کنید با روی خوش و بدون گله گذاری از همسرتان استقبال کنید.
#استقبال
#بندگی_عارفانه_زندگی_عاشقانه
💞دورهمی حــواے آدمی ها 💕🌱
❤️ @havayeadam 💚
#شنبه_های_خانومانه 💐
#حرف_حساب
1️⃣ ترس بیش از اندازه نسبت به انتقاد و سرزنش
میدونی همین ترس از انتقاد و سرزنش، یکی از عوامل دروغگوییه؟! 🤔
خدا نیاره! 😱
🧐همین اول کاری بگم
اگه به خاطر ترس از همسرت باهاش خوبی، فاتحه عزت نفسِت رو بخون😒
والا... 🤷♀
عزت نفس چیه؟! 🙄
✅ همون چیز... یعنی تو به خاطر اینکه میترسی همسرت یه وقت بهت بالای چشم ابرو بگه، یا از گل کمتر بشنوی؛
مدام خدمتش کنی👩🍳
بله قربان بگی💂♀
وقتی صداش رو برد بالا سکوت کنی و... 😶
نه خانمی😑
اینا هیچ ارزشی نه برای خودت داره نه خدا😵💫
مگه نمیخوای ته این جهاد همسرداری بهت اجر شهید بدن؟! 🤨
خب
⚠️مراقب نیّات و افکارت باش😇
اگه به شوهرت خدمت میکنی🧑🍳
اگه قربون صدقه همسرت میری😍
اگه وقت بحث و جدل، سکوت میکنی و لبخند میزنی... 🥰
باید از روی شخصیت بزرگت باشه😎
نه ترس از همسر🥴
پس،
💝مراقب شخصیتت باش خانمی👸
#با_شخصیت_بودن
#اطاعت_از_همسر
#بندگی_عارفانه_زندگی_عاشقانه
💞دورهمی حــواے آدمی ها 💕🌱
❤️ @havayeadam 💚
🔴 استفاده از قرص زیر زبانی در هنگام روزه
آیا قرص زیر زبانی با توجه به اینکه چیزی از حلق پایین نمیرود و صرفا از طریق زیر زبان، جذب میشود، باعث باطل شدن روزه میگردد؟
جواب: اگر آب دهان که با آن قرص آغشته شده، بیرون ریخته شود و چیزی از آن وارد حلق نشود، روزه باطل نمیشود.
#احکام_روزه
#ماه_رمضان
🖤 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱🖤
🖤 @havayeadam 🖤
#شنبه_های_خانومانه 💐
#همسرداری
😌 جونم برات بگه:
👂گاهی شنیدنِ
" وقتی کمکم کردی چقدر ظرف شستن زود تموم شد" 🚰
"عاشق مزه املتهات هستم"🍳🍅
"دقتت رو تو جارو کشیدن دوست دارم"🧹
یا
"ممنون که امروز دست پر اومدی خونه"🛍
خیلی انگیزهی مَردت رو برای انجام کارهای خونه بالا میبره...
اینجوریاس خواهر... 😉
#سیاست_های_زنانه
#بندگی_عارفانه_زندگی_عاشقانه
💞دورهمی حــواے آدمی ها 💕🌱
❤️ @havayeadam 💚
#شنبه_های_خانومانه 💐
⚡ #همسرانه
⚡ #توصیه_به_زوجین
👈همونطور که خانم ها دوست دارن بشنون؛ آقایون دوست دارن ببینن...
آقایون بصری هستند...بصر یعنی چشم، بینایی
خانم ها سمعی هستند...سمع يعنی گوش، شنیداری
پس شما بانوی خونه...
همیشه تو نوشیدنی ها و غذاها و هر چیزی که مربوط به زندگیتون میشه؛ بهترین باش...تا حتی چشماش تحسینت کنه و عاشقت بمونه...
#بندگی_عارفانه_زندگی_عاشقانه
💞دورهمی حــواے آدمی ها 💕🌱
❤️ @havayeadam 💚
🍂🍃🍂🍃
📜 #رمان_اعتراض
📌پارت نوزدهم
آقا سپهر قصه، دست بر دار ما نبود..😏
هفته بعد دوباره اومد دانشگاه...
🏠 اتاق بسیج دانشگاه
چند روزنامه دستش بود. در زد و وارد اتاق شد.
_ سلام ریحانه خانم،
_ رحمانی هستم. سلام، بفرمایید
_ بله ببخشید خانم رحمانی. ببینین چی براتون آوردم. هشتگ مهسا امینی که توی مجازی ترکونده و تو این یه هفته بالای ۵۰هزار بار اومده، روزنامه ها هم کلی از این ماجرا گفتن...
روزنامه ها رو ازش گرفتم. لابلای روزنامه های ایرانی، چندتا روزنامه خارجی توجه ام رو جلب کرد
عجب داستانی شده، من هی میخوام در برم از پرداختن به این مرگ مشکوک!
اما مثل اینکه نمیشه🤦🏻♀️
میخواست بشینه که گفتم:
_ ممنون، خیلی زحمت کشیدین، بررسی میکنم. برای نشریه این هفته دانشگاه ازشون استفاده میکنم..
_ راستش من چند وقتی هست کردار و منش شما رو دیدم و میخواستم بگم اگر بشه بیشتر با هم آشنا بشیم، ان شاالله اگر به تفاهم رسیدیم، با خانواده مزاحمتون بشیم.
از این حرفش شوکه شدم، خیلی غیره منتظره بود. اینکه میگه منو مده نظر داشته، یکم قانع ام میکنه، میخواستم یه چیزی بگم فعلا بره، تا ببینم اصلا چی شد و چیکار کردم توی این مدت که یه چنین چیزی به فکرش رسیده!
توی ذهنم گفتم، همه الان درگیر مسئله مهسا شدن که قضیه چیه و چرا داره اوضاع بدتر میشه، این واسه ما خواستگاری اش گرفته! خودمو جمع کردم و گفتم
_ فکر نیمیکنم الان و توی این شرایط وقت این حرفها باشه. دست شما درد نکنه بابت زحمتتون با اجازه یه مقدار کارهام عقب افتاده...
- بله ولی عرض بنده جدی بود. بعدا مجدد مزاحم میشم
همین جوری که داشت میرفت یه چیزایی رو داشت هی توضیح میداد و تعارف تیکه پاره میکرد که اصلا نمیفهمیدم چی میگه، فقط داشتم به گوشه در نگاه میکردم که کی بسته میشه!
و با بسته شدنش خیالم راحت شد و یه نفس راحت کشیدم.
🏠 منزل سارا
به خونه رسیدم، تو راه خیلی با خودم فک کردم. باید به مامان بگم از الان یا نه. ولی خب من تا الان هر اتفاقی توی زندگیم بوده با مامان مهربونم درمیون گذاشتم و مسئله به این مهمی رو حتما باید بگم.
قضیه رو با مامان در میون گذاشتم.
مامان گفت :
_ همینجوری که نمیشه یهو بیاد حرف خواستگاری بزنه. اصلا شما مگه چندوقت میشه که همدیگه رو میشناسید. من تا حدودی یادم هست از خانواده اش ولی یهوویی نمیشه. یه مقدار باید شناخت بهتری داشته باشید. اصلا اون به کنار، تو که اصلا هیچ شناختی ازش نداری. فعلا سرتون توی کار دانشجویی و فرهنگی باشه و انگار نه انگار که خانی اومده و خانی رفته تا ببینیم چی پیش میاد. بدون بابا نمیشه هیچ حرفی زد و تصمیمی گرفت.
به نظره خودم هم کاملا منطقی بود. دنبال دردسر هم نبودم میدونستم مامان و بابا خوبی منو میخوان پس مقاومتی نکردم و پذیرفتم.
دیگه بابا باید از سفر برمیگشت.
روزها و هفته ها می گذشت و لابلای اخبار داغ مهسا که تیتر یک همه شبکه ها و خبرگزاری ها و شبکه های معاند بود، نگاه سنگین و پیگیرانه اون آقا پسر رو حس میکردم.
سوالات زیادی برام پیش اومده بود که تصمیم گرفتم با مامان سارا مطرح کنم
ادامه دارد...
📚رمان اختصاصی کانال حوای آدم
کپی فقط با لینک (فوروارد)
#رمضان
#ماه_رمضان
#بندگی_عارفانه_زندگی_عاشقانه
🍂🍃🍂🍃
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚