eitaa logo
حوزه علمیه امام صادق علیه السلام
115 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
65 فایل
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ کیست خوش‌گفتارتر از کسی که به‌طرف خدا دعوت کند و کار خوب بکند و بگوید: «من تسلیم خدایم»؟ قرآن کریم/سوره فصلت/آیه ۳۳
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 نمونه‌ای از کرامات امام سجاد علیه‌السلام 🔺 یکی از جریان‌هایی که می‌تواند ما را با معنای آشنا کند، این است که نوشته‌اند در که سالی در معظمه خشک‌سالی شد. بزرگان و برخی از و که شناخته شده بودند برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگی‌هایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همان‌طور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت علیه‌السلام که لابدّ آن‌ها، او را نمی‌شناختند، می‌آمدند که به قصد از آن‌جا عبور کنند، می‌بینند عده‌ای این‌جا جمع شده‌اند. شاید می‌پرسند که این‌جا چه خبر است؟ عرض می‌کنند که این‌ها بزرگان و عباد معاصرند و برای طلب باران آمده‌اند. گویا نوشته‌اند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد خدا بودید چرا به شما پاسخ نمی‌دهد؟! آن‌ها که ایشان را نمی‌شناختند، عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمی‌دانیم!. حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجده‌ای کرد باران شروع به باریدن کرد. بعد مرحوم صاحب که این جریان را در نوشته می‌فرماید: این ‌که عجیب نیست. یکی از غلام‌های این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشته‌اند که در سالی خشک‌سالی شد. آن راوی می‌گوید که من دیدم هر چه مردم آمدند و کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به سیاهی افتاد که آمد در کنار و به یک بلندی رفت و رو به آسمان صحبت می‌کرد؛ چند کلمه‌ای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم کرد و برگشت. این شخص می‌گوید من دنبالش کردم ببینم به کجا می‌رود. دیدم به خانه حضرت سجاد (علیه‌السلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوال‌پرسی و بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما می‌خواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آن‌ها را به صف کند و هر کدامی که ایشان می‌خواهد، او را انتخاب کند. می‌گوید: من هر چه نگاه کردم دیدم هیچ‌کدام از این‌ها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار می‌کند. او را آوردند، دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام و فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که می‌خواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم، من می‌خواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید. تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا سرّی بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر را نمی‌خواهم!. این شخص می‌گوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمی‌خواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستاده‌ی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه‌ی رفیقت اگر می‌خواهی بیا!. کسی که غلامان شده‌ی او، چهارپاداران طویله‌ی خانه‌ی او به این می‌رسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟ معنایش این است. برای این آمده است؛ «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»¹؛ این است. هم در اول می‌فرماید: «بدان که انسان اعجوبه‌ای است.»² انسان یک چیز عجیبی است، یک چیز شگفتی است. ای قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشه‌ای نریز؛ من می‌خواهم چه بشوم و می‌خواهم به کجا برسم. فقط بگو من می‌خواهم باشم. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی _______ ۱) [ ج ۱۶ ص ۲۱۰] ۲) [ ح۱ص۵]
📆 روز بزرگ‌داشت و سال‌روز وفات جناب سلمان فارسی سلام الله علیه ؛ ( ۸ المظفر ۳۶ ق) 🔺 می‌گویند: از حرکت کرد. دور دنیا به هر جایی شد، می‌گردید پی آن کسی که می‌خواست. می‌دانست که از طرف خدای متعال و پروردگار عالم، یک کسی هست که صدای خدا را در جهان بلند می‌کند و می‌دانست که این صدا، به او خواهد رسید، تا بالأخره به محضر شریف رسید و شد: «سلمان مِنّا اهلَ البیت»¹. چه مقامی است!. از یک کسی پا بشود، با آن وسائل آن روز پیاده‌روی، با عصای چوبی و، تو این سنگ و چوب و خار و این‌ها راه برود تا آن خواسته‌ی خودش را پیدا کند. افرادی که این‌جور هستند، این‌ها از طرف مقام اقدس کبرای الهی، با آن‌ها می‌شود و زیر بال‌شان گرفته می‌شود!. ۹۵/۵/۱۷ 🔺 ... در اخبار دارد که «سلمان مِنّا اهلَ البیت» خب این "منّا اهل البیت" که بیان شده، اگر کسی در مقام ترقیات نباشد که "منّا اهل البیت" نیست. هم در جوار بود، ولی "منّا" نبود. پس جناب سلمان که در مقام و و ادراک و می‌آید در ردیف آن‌ها قرار می‌گیرد، به خاطر این است که آن و تأدیبات و آن ها را می‌پذیرد؛ وقتی پذیرفت، خودش به می‌رسد. خودش که به بلوغ رسید، می‌فهمد که برای چه بوده و خودش که بوده است. خلاصه این‌که و (علیهم‌السلام) تحمیلی نیستند. مربیان طبیعی اند و تجارب‌شان، تجارب بسیار عمیق و مفید و نافع برای است. ۷۷/۲/۲۸ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی _______ ۱) [ ج ۱۰ ص ۱۲۳]
هدایت شده از سیدالعلماء
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی؛ (۵ الحرام ۱۳۶۱ق=۲۳ ۱۳۲۱ ش) 🔹 به تعبیر مرحوم علامه در المیزان¹ از ثمرات پاک "واستعمال ما فی وُسع الانسان من جاهٍ و مالٍ و علمٍ و فضیلة" می‌باشد. بعضی طلبه‌ها بوده‌اند که از زمان ورودشان به ، هر آن‌چه داشته‌اند؛ باغ یا ملک یا کارخانه‌ی پدری که به این‌ها رسیده بوده، در راه تعظیم ، ، ساختن، ساختن، طلبه قبول کردن، کردن صرف کرده‌اند و آخرش می‌بینی که ورشکسته شده‌اند! و هر چه داشته‌اند خرج کرده‌اند، اما از شوق‌شان کاسته نشده. شنیدم در شرح حال مرحوم علامه شیخ ، صاحب شرح بر - و این‌که به ایشان می‌گویند ، لابدّ پدرشان از تجار معتبر بوده و درآمد خوبی داشته- ایشان وقتی وارد اشرف می‌شود به قدری سرشار از امور بوده که یک روز در کوچه‌های نجف، تسبیح قیمتی‌ای که دست‌شان بوده پاره می‌شود و می‌ریزد و ایشان که داشته درس می‌رفته، زورش می‌آید که بنشیند و این‌ها را جمع کند!، حالا زمین گل‌آلود بوده یا هرچه. خدا قسمت کند بروید نجف، این سبزی‌فروش‌های نجف که ما هم دیده‌ایم، یک مشت سبزی و کاهوی پس مانده را می‌گذارند بیرون که هر که خواست ببرد. ایشان چند سال بعد که این سرمایه‌ها تمام خرج می‌شود، می‌آمده از این‌ها استفاده می‌کرده! و بعد یک‌بار در بین راه این‌ها از دستش ریخته و مشغول جمع شدن می‌شود!. یک کسی به ایشان می‌رسد و می‌گوید: جناب آیت الله! بگذارید من جمع کنم. ایشان می‌گوید: من حالا داشتم می‌خندیدم، چون یادم افتاد وقتی آمدم نجف و تسبیح‌ام در کوچه پاره شد، زورم می‌آمد این‌ها را جمع کنم، اما الآن این کاهوهای غیر قابل فروش را که ریخته، دلم نمی‌آید بگذرم و می‌خواهم جمع کنم. این همان "واستعمال ما فی وُسع الانسان من جاهٍ و مالٍ و علمٍ و فضیلة" در راه آن است. اگر فطرت انسان سالم باشد، حالا خواه ، خواه ، خواه ، خواه ، خواه ؛ خودش خدا می‌شود و فعال می‌گردد و قهرمان خدمت به می‌شود. چرا؟ چون در درونش، فطرت سالم مانده. پس این‌که ما در گیر کرده‌ایم که معمولاً با هر کسی روبرو شویم، می‌بینیم درد او را گرفته، باید بفهمیم که فطرت‌های سالم را های ناسالم ، دست‌خورده و کرده است؛ ولذا این باید درک این موضوع درش بشود که ما روبرو هستیم با یک بیماری عمومی و آن این است که فطرت‌ها تغییر کرده!. این‌که دردهای ظاهریِ ما آمده مسلّط شده بر ما و دردهای ما را تحت‌الشعاع قرار داده؛ به خاطر همین است که این فطرت ناسالم است و باید یک مخصوص احیای فطرت اسلامی ما داشته باشیم که دانشمندانی بنشینند و سرچشمه‌های این بیماری‌ها را پیدا کنند و داروهایش را بیابند و در تمام اوضاع و احوال این مسائل را بگنجانند که هر در هر جا اجرا می‌شود در ضمن، احیای فطرت اسلامی هم درونش باشد. مخصوصاً در وزارت . ۸۱٫۷٫۱۵ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی _ ۱) [ ج ۱ ص ۴۵] ۲) [ ] @seyedololama