🏴 بیاناتی بسیار ارزشمند از علما پیرامون ضرورت اتصال روحی با ائمه علیهمالسلام از راه توسل
🔺 #علما فرمودهاند: علامت #توجه و #بیداری این است که #حال انسان مثل حال کسی باید باشد که گمشدهای دارد. چطور وقتی کسی در سفر مثلاً کیف پولش را گم میکند در همهی احوال به #فکر گمشدهاش است، حتی در حال غذا خوردن، خوابیدن و از خواب برخواستن. #طلبه و #انسان بیدار نیز باید یک چنین حالی داشته باشد.
برای این مطلب بزرگان اهل #معرفت در بیان روحانیتِ #قرآن اشعاری آوردهاند:
هست قرآن حالهای انبیاء
ماهیانٍ بحر پاک کبریا
ور بخوانی ور نه این قرآن پذیر
انبیاء و اولیاء را دیده گیر¹
#انبیاء (علیهمالسلام) کسانی هستند که از طرف خدا مأموریت دارند تا #جسم و #روح و #تمدن های بشری را #اصلاح کنند. اینها کسانی هستند که با دریای #لطف و #کرم و #عظمت خدا آشنا و در آن شناور هستند. با خدا همنفساند و با او همسخن و هممجلساند که شرح حال آنها در سورههای قرآن مثل #نوح، #انبیاء، #لقمان و… آمده است و راه آشنائی با روحیات انبیاء (علیهمالسلام) خواندن و شنیدن قرآن مثل قاریان قرآن نیست بلکه راه آن:
چون تو در قرآنِ حق بگریختی
با روان انبیاء آمیختی
این است که انسان از #زندگی خود فرار کند و به حالات انبیاء (علیهمالسلام) متوجه بشود و بین خود و آنها تناسب و آمادگی ایجاد کند.
#زیارت_عاشورا برای همین است که انسان به وسیلهی #لعن و #سلام آن، از #اجتماع یزیدی و ابن زیادی و عمرسعدی و شمری (لعنهمالله) فرار کند و به روح ابوالفضلی (علیهالسلام) پناه ببرد و این ممکن نیست مگر اینکه انسان طعم دوری از روحانیت را درک کرده باشد.
در احوال شیخ #مرتضی_زاهد (علیهالرحمة) آمده است که در شبانهروز دو مرتبه زیارت عاشورا میخوانده است. ممکن است این سؤال پیش بیاید که طلبگی با اینگونه عباداتِ وقتگیر خیلی سازش ندارد. در جواب باید گفت که طلبگی مانند غذائی است که نمک ندارد و این زیارات نمک آن محسوب میشوند.
مرحوم حاج میرزا جواد آقا #ملکی_تبریزی (علیهالرحمة) از شیخ #انصاری (رحمهالله) نقل میکند که طلبهای به ایشان عرض کرد که من به خاطر #درس و #مطالعه نمیتوانم #نماز_شب بخوانم. ایشان فرمودند: تو قلیان میکشی؟ گفت: بله. ایشان فرمودند: نماز شبت را جایگزینِ وقت قلیان کشیدنت کن. ایشان به این مطلب اشاره دارد که انسانی که #مراقبه دارد، مطالعه را با نماز شب معاوضه نمیکند، بلکه با کارهائی که برای انسان ضرر دارد جایگزین میکند، نه با کارهائی که نباید آنها را حذف کرد.
مرحوم آمیرزا عبدالعلی آقا #طهرانی (رحمهالله) پدر بزرگوار حاج آقا #مجتبی_طهرانی (رحمهالله) به من سفارش میکردند که در روز یک زیارت #سیدالشهداء (علیهالسلام) بخوان ولو نیم صفحهای، یا یک صفحهای؛ اما همان آمیخته با روح انبیاء و اولیاء (علیهمالسلام) باشد. اصل این است، کمیت مهم نیست.
باید این #زیارت برای انسان دلسوختگی بیاورد و خود را با اولیاء همدرد ببیند. طلبهای که همدرد حضرت #علی_اکبر (علیهالسلام) شد خوشا به حالش، هر #مسجد و #مدرسه ای برود، در هر گوشهی #کشور باشد، #مردم را بیدار و هوشیار میکند.
ای خنک، آن مُرده کز خود رسته شد
در وجود زندهای پیوسته شد
یعنی تا یک موجود زندهای پیدا نشود و انسان با وجود او رابطه پیدا نکند، #حیات او در وجود انسان دمیده نمیشود. و حالا که ما دسترسی به این #علمای_ربانی نداریم راهش همین #توسلات به #معصومین (علیهمالسلام) میباشد ولو نیم ساعت در شب یا #بینالطلوعین. حتی در قدم زدن بعد از #نماز صبح میشود انسان در تماس با ارواح انبیاء(علیهمالسلام) قدم بزند.
۸۸٫۷٫۱۹
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
___
۱) [ #مثنوی]
🔸چطور لقمه از گلویمان براحتی پایین میره؟! 🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🐓 پدر دم صبح به شیراز رسیده بودند. نماز را با هم خواندیم. صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ده بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلوزیون دراز کشیده اند و کتاب میخوانند و چشمانشان قرمز شده.
سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند اما کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمر درد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند. کج کج راه افتادند.
🐓 متعجب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟»
گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟»
گفتم: «نه»
گفتند: «برو شیرین کاری پدرت را ببین»
🐓 از زمانی که ازدواج کرده بودم، مستأجر و آپارتمان نشین شده بودم. شاید پنج آپارتمان را به فواصل دو سال در میان، جابجا شده بودم. وقتی مادرم مرحوم شد، با اصرار پدر به منزل مادری اسباب کشی کردم. خب بعد از قریب ده سال، به خانۀ حیاط دار رسیده بودم و خاطرات ایام کودکی ...
کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کردم و هفت و هشت ده تا مرغ و خروس آنجا پرورش می دادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ...
واقعا پدر راست میگفت: «اگر خانه ای #حیاط نداشت، اهل خانه #حیات ندارند».
بگذریم.
🐓 آن محرومیت های گذشته را تماماً در این ایام کوتاه جبران کردم. بعد از مدتی هم از صرافت کار افتادم و دیگر مثل سابق به پرنده ها رسیدگی نمی کردم. یک ظرف آب مکانیزه ای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود. هر وقت آبش تمام میشد، سبک می شد و بالا می رفت و چون پر می شد، سنگینی اش آن را به پایین می آورد تا مرغ ها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردن نداشتم ...
🐓 گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغها سر بزنم. دیدم زبان بسته ها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهی گیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف سه متری کله مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکی های هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرنده های کوچک هم بی بهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ...
🐓 گفتم: «چرا به خودتون رحم نمیکنید؟»
نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخام خدا به تو #رحم کنه!» بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا ! کفالت اینها را تو به دست گرفتی. اینها مثل زن و بچه و #عیال_تو_هستند. اگر در حالی که خدا اموراتشان را بدست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت می کنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور می کند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟»
بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما #مسئولین هستند. چطور ماها لقمه از #گلویمان براحتی پایین میره، وقتی خدا کفالت و اداره امور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می خوریم انگار نه انگار گرسنه ای هم هست»
بعد گفتند: «استغفار کن برای این بی توجهی که داشتی»
منبع: (@dralihaeri در تلگرام)