eitaa logo
حوزه ولائی
1.9هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
9.5هزار ویدیو
395 فایل
🔴کانال حوزه ولائی 👌 رسانه ای متفاوت با اخبار و تحلیل های کوتاه 🔹️جبهه فرهنگی و انقلابی پیروان شخص و شخصیت امام خامنه ای مدظله العالی ارتباط با ادمین های کانال↙️ @Dr_nia
مشاهده در ایتا
دانلود
#هر_آیه_یک_درس #تلنگر 💠💠💠شماره ۱۸ سوره طه آیه 126 قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا ۖ وَكَذَٰلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَىٰ ترجمه: می‌فرماید: «آن گونه که آیات من برای تو آمد، و تو آنها را فراموش کردی؛ امروز نیز تو فراموش خواهی شد!» -------------------------------- #کانال_حوزه ، رسانه برتر حوزویان @haozeh http://eitaa.com/joinchat/1223360536C8a78ba74bb
#جملات_ناب 💠💠💠شماره ◀️◀️۸۵ #تلنگر⭕️ حتی اگر هیچ کس هم نفهمه ، خـــــدا میبینه !.... چه توی کوچه و خیابون ،چه #فضـــــای_مجازی...❗️ خدایی که هم شاهده، هم قاضے... -------------------------------- #کانال_حوزه_ولایی رسانه برتر حوزویان http://eitaa.com/joinchat/1223360536C8a78ba74bb
📛 ⚠️ حتی اگه گناه کسی رو با چشم خودت دیدی⇦حق نداری به کسی بگی❗️ 🔰قابل توجه اونهایی که راحت رو میبرن😔 💠💠💠شماره ⬅️۱۰۶ -------------------------------- رسانه برتر حوزویان http://eitaa.com/joinchat/1223360536C8a78ba74bb
⚠️ تو زندگے همیشه به کسی نگاه کن که سطحش ازت پایین تره تا ناشکری نکنی❗️ اما تو کارهای اخروی به بالا دستت نگاه کن... مثلا اونایی که در اوج گرفتاری شاکرن 💠💠💠شماره ⬅️ ۱۶۳ -------------------------------- رسانه برتر حوزویان http://eitaa.com/joinchat/1223360536C8a78ba74bb
حاکم نيشابور براي گردش به بيرون از شهر رفته بود ، مردي ميان سال در زمين کشاورزي مشغول کار بود .حاکم بي مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بياورند . روستايي بي نوا با ترس در مقابل تخت حاکم ايستاد. به دستور حاکم لباس گران بهايي بر او پوشاندند. حاکم گفت يک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهيد حاکم از تخت پايين آمده بود و آرام قدم ميزد، گفت ميتواني بر سر کارت برگردي. همين که دهقان بينوا خواست حرکت کند حاکم کشيده اي محکم پس گردن او نواخت . همه حيران از آن عطا و حکمت اين جفا ، منتظر توضيح حاکم بودند. حاکم پرسيد : مرا مي شناسي؟ بيچاره گفت : شما تاج سر رعايا و حاکم شهر هستيد. حاکم گفت: آيا بيش از اين مرا ميشناسي؟ سکوت مرد حاکي از استيصال و درماندگي او بود. حاکم گفت:بخاطر داري بيست سال قبل با دوستي به پابوس سلطان کرامت و جود حضرت رضا (ع) رفته بودي؟ دوستت گفت خدايا به حق اين آقا مرا حاکم نيشابور کن و تو محکم بر گردن او زدي که اي ساده دل! من سالهاست از آقا يک قاطر با پالان براي کار کشاورزيم مي خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نيشابور را مي خواهي؟ يک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: اين قاطر و پالاني که مي خواستي ، اين کشيده تلافي همان کشيده اي که به من زدي. فقط مي خواستم بداني که براي آقا حکومت نيشابور يا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط ايمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. ═ঊ 🏴🕯🏴ঊ═─ ─═ঊ 🏴🕯🏴ঊ═─ ☫@hawzeh_velaei