🦋 #زندگی_زیبا
یک ارتباط تا وقتی موفق است که دو رکن احترام و اعتماد در آن وجود داشته باشد.
با رفتن احترام یا اعتماد دیگر نباید امید چندانی به آن رابطه داشت.
حفظ احترام و اعتماد خیلی آسان تر از بازگرداندن احترام و اعتماد از دست رفته است.
#استاد_احمدی
#احترام #اعتماد #ارتباط_موفق #حفظ_احترام #ارکان_زندگی #امید
⚜ #کوتاه_مختصر
تلاشی که با ابزار اشتباه انجام بگیره
هیچوقت به نتیجه نمی رسه ...
#ابزار #تلاش #نتیجه #ابزار_اشتباه #زحمت_بی_حاصل #کار_درست #ابزار_مناسب #موفقیت #راه_موفقیت
🦋 #زندگی_زیبا
✾ یکی از باورهای غلط در زندگی مشترک این است که فکر میکنم اگر همسرم من را دوست دارد باید همهی نیازهایم را برآورده کند.
❁ تواناییها و ظرفیتهای افراد متفاوت است و گاهی شرایط مالی، شغلی، زمانی، مکانی و دیگر شرایط موجود در زندگی مثل خستگی، فراموشی و صدها دلیل دیگر مانع برآوردن نیاز همسر میگردد.
↫ شرایط یکدیگر را درک نمایید!
#تکلیف #علاقه #شرایط_مالی #خستگی #توانایی #ظرفیت #توقع #درخواست #تنظیم
🦋 #مهارتهای_زیبا
✾ به دست آوردن حال خوش و معنوی زمینه لازمه دارد
↫کمک و محبت به خانواده
↫ابراز علاقه به والدین و همسر و فرزندان
↫همراهی در امور منزل
↫پذیرایی از همسر
↫گذشت کردن از اشتباهات یکدیگر
❁ زمینه ساز حال خوش و معنویت است
#استاد_احمدی
#حال_خوش #معنویت #زمینه_سازی #ابراز_علاقه #والدین #همسر #فرزندان #کارهای_منزل #کمک_به_همسر #گذشت
💠 #حدیث_زندگی
از سفارشات حضرت رسول اکرم(ص) به حضرت فاطمه(سلام الله علیها)
یا فاطمه؛ هیچ زنی نیست موی فرزندان خود شانه بزند و لباس آنان را بشوید، مگر آنکه خداوند برای هر مویی حسنه ای بنویسد و برای هر موی گناهی را پاک کند و او را در چشم مردم زینت دهد.
📖 وسائل الشیعه
ایمان خیلی زیباست و خیلی فراگیر
هر کار خوبی از انسان سر بزند برای او پاداش آفرین است
و کارهایی که سبب ایجاد محبت بین افراد شود بیشترین پاداشها را دارند
#استاد_احمدی
#حدیث #سفارش #شانه_زدن #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها #مادرانه #حسنه #شستن_لباس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اینجا فرانسه است و اینها نه برای واکسن نزدن، بلکه برای آزادی خود میجنگند.
✍ جنبشهای ضد اجباری شدن واکسن در اروپا و سایر نقاط جهان معتقد اند واکسیناسیون اجباری و گره زدن ارائه خدمات اجتماعی مانند بانک، مسافرت، بیمه و ... به داشتن کارت واکسن، به معنای آن است که مردم حق ندارند از نظرات علمی غیر از آنچه حاکمیت به عنوان علم میشناسد پیروی کنند، در واقع اگر یک متخصص پزشکی در فرانسه به این نتیجه برسد که واکسن زدن برایش مضر است نمیتواند به علم خود عمل کند چون دیگر به بانک، بیمه و خدمات مسافرتی و ... دسترسی نخواد داشت، این استبدادی است که به نام علم رقم میخورد و مردم سربازان این استبداد هستند علیه خودشان.
اعتبار سنجی روایات در زمان اهل بیت علیهم السلام و علمای متقدّم.pdf
290.7K
⁉️آیا می دانید فقط در کتاب شریف کافی 2200 حدیث طبی وجود دارد؟ 💪
⁉️آیا می دانید کتاب کافی، معتبرترین، مهم ترین ، عظیم ترین و قوی ترین کتاب حدیثی شیعه هست؟ 💪💪
⁉️آیا می دانید شیوه بررسی سند حدیث توسط علمای قدیم با امروزه تفاوت داشته است؟ 🤔
⁉️ آیا می دانید این شیوه بررسی سند حدیث برای اهل سنت هست و هیچ ربطی به شیعیان ندارد و تا قرن هفتم، علمای شیعه هرگز اینگونه سند احادیث را بررسی نمی کردند؟ 🧐🧐
⁉️ آیا می دانید علمای شیعه کتاب محور بوده اند نه سند محور؟؟؟👌
⁉️👌👌و تمام علمای قدیم (تا قرن7) کتاب شریف کافی و نیز کتب شیخ صدوق و طوسی را معتبر می دانسته اند؟؟👌👌
✅با این وجود فقط 2200 حدیث طبی 👈 صحیح 👉 در کتاب شریف کافی وجود دارد که برای بیش از 70 درصد بیماری ها، نسخه کاملا مجرّب و قطعی هست... 💪💪
جاء الحقّ و زهق الباطل انّ الباطل کان زهوقا...
👌👌 با ما همراه باشید و این مقاله گرانسنگ را بخوانید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥آقای رئیسی، آقای قالیباف، آقای اژه ای....این مردم فقط یک خواسته دارند!
😳جان مردم در خطر است، واکسیناسیون را اجباری نکنید.
#کرونا_هراسی و خیرخواهی دولتها✋
دولتهایی که راهزنی ماسک و دستمالتوالت میکردن به بقیه #واکسن هدیه میدن، از اون جالبتر دولتهای سرمایهدار در اقدامی هماهنگ بصورت رایگان مردمِ خودشون رو #واکسینه میکنند...
چقدر دنیای خوبی داریم ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پلنگی که حاضران را مبهوت کرد.
🔹 این پلنگ که با فناوری هولوگرافی سهبعدی و اینترنت 5G ایجاد شده است در ورزشگاه کارولینای آمریکا رونمایی شد.
👤 🚨 اینو گوشه ذهنتون داشته باشید تا بعدها اگر با این فنآوری مسیح قلابی و منجی قلابی و صیحه آسمانی و... تولید کردند، بدونید داستان از چه قرار است
*مقبل کاشانی*
شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده.
هر وقت سایر افراد کربلا می رفتند اشک حسرت می ریخته و آرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته.
یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا.
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان، قافله رو تاراج میکنند.
یک عده از افراد بر میگردند کاشان.
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری.
از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده. دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت.
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه.
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه.
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرّم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرّم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرّف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن.
*مقبل میگه* ؛ با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم .
در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود .
از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم .
گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند.
*مقبل میگه* : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید.
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد.
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود.
حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان.
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش :
*کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا*
*در خاک و خون طپیده میدان کربلا*
*گر چشم روزگار بر او زار میگریست*
*خون میگذشت از سر ایوان کربلا*
*نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک*
*زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا*
*از آب هم مضایقه کردند کوفیان*
*خوش داشتند حرمت مهمان کربلا*
*بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید*
*خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا*
*زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد*
*فریاد العطش ز بیابان کربلا*
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد …
حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :
ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
*محتشم ادامه داد :*
*روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار*
*خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار*
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید.
محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود ؛
باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده.
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله :
*این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست*
*وین صید دست و پا زده در خون حسین توست*
*این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی*
*دود از زمین رسانده به گردون حسین توست*
*این ماهی فتاده به دریای خون که هست*
*زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست*
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند.
و مَلَکی این شعر محتشم را میخواند:
*خاموش محتشم که دل سنگ آب شد*
*بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد*
*خاموش محتشم که از این حرف سوزناک*
*مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد*
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد.
پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت.
*مقبل میگوید* : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند.
*مقبل گوید* رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم مقام محتشم از من خیلی بالاتر است. شروع کردم به خواندن اشعارم:
*نه ذوالجناح دگر تاب استقام
ت داشت*
*نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت*
*هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید*
*عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید*
*بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد*
*اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد*
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها
غش کرد .
مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .
ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد .
مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم .
فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند.
سلام
لطفا بعنوان صدقه جاریه و هدیه به روح تمام گذشتگان از مؤمنین و مومنات وامام راحل وبرادر شهیدم.
*التماس دعا*