هدایت شده از تبلیغات فال حرم🔺
داشتم عقد مرد #متاهلی میشدم که قرار بود براشون #بچه بیارم و در ازاش با #پول هنگفتی که بهم میدادن مادرمو از مرگ نجات میدادم...
#هووم ازم خواسته بود تا موقع خلوت با شوهرش #روبند به صورتم ببندم که یه وقت #عاشق شکل و شمایل #زیبام نشه...
موقع #عقد همین که احساس کردم کسی کنارم روی صندلی نشست، بوی #عطر ادکلن تلخ مردونهاش برام #آشنا اومد... حتی صدای بم و مردانهاش موقعی که #عاقد پرسید و اون بله رو داد... چادری که روی صورتم کشیده بودمو کمی بالا زدم... #قلبم تند تپید... اون... اون #عشق_قدیمی من بود که داشتم ناخواسته زنش میشدم...😭😭
https://eitaa.com/joinchat/1437401608Cb5b39a99f3
این رمانو میخونید؟😍👆
کانال Vip از شدت جذابیت داستان خیلی پر فروشه😍🙈
هدایت شده از تبلیغات فال حرم🔺
داشتم عقد مرد #متاهلی میشدم که قرار بود براشون #بچه بیارم و در ازاش با #پول هنگفتی که بهم میدادن مادرمو از مرگ نجات میدادم...
#هووم ازم خواسته بود تا موقع خلوت با شوهرش #روبند به صورتم ببندم که یه وقت #عاشق شکل و شمایل #زیبام نشه...
موقع #عقد همین که احساس کردم کسی کنارم روی صندلی نشست، بوی #عطر ادکلن تلخ مردونهاش برام #آشنا اومد... حتی صدای بم و مردانهاش موقعی که #عاقد پرسید و اون بله رو داد... چادری که روی صورتم کشیده بودمو کمی بالا زدم... #قلبم تند تپید... اون... اون #عشق_قدیمی من بود که داشتم ناخواسته زنش میشدم...😭😭
https://eitaa.com/joinchat/1437401608Cb5b39a99f3
این رمانو میخونید؟😍👆
کانال Vip از شدت جذابیت داستان خیلی پر فروشه😍🙈