eitaa logo
حیات ابدی
228 دنبال‌کننده
837 عکس
1.1هزار ویدیو
21 فایل
#یادمرگ انسان سازهست.. خداوندکسانی که زیاد #یاد_مرگ می کنند دوست دارد #ابددرپیش داریم هستیم که هستیم... ارتباط با ادمین @mahdi_fatemeeee313
مشاهده در ایتا
دانلود
Panahian-Clip-BarayeZovazeHoseinKamNazarid.mp3
999.2K
🎵برای زوار حسین(ع) کم نگذارید! ➕یک پیشنهاد ویژه برای کسانی که نمیتونن در اربعین شرکت کنن داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
🔴 💠 دیر رفتن به منزل را به همسرتان دهید. 💠 زمانی که مشغله کاری زیادی دارید و یا به هر دلیلی مجبورید دیرتر به خانه بروید با به او اطلاع دهید که دیرتر به منزل می‌رسم تا موجب او نشوید. 💠 ظاهر این کار، ساده و کوچک است اما به معنای شما به همسرتان است که برای زنان خیلی مهم و دلگرم کننده است. داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
⚫️بعد از کربلا چه گذشت...(قسمت 7) 🔵بعد از سخنرانیهای حضرت زینب سلام الله علیها،مردمی که در کاخ جمع شده بودند منقلب شده و احساس ندامت میکردند. 🍃در این هنگام که امام سجاد علیه السلام را بر یزید وارد کردند، یزید که سرشکسته شده بود و دنبال بهانه ای برای شهید کردن امام سجاد علیه السلام بود از او سوالاتی میپرسید و امام هم به کوتاهی پاسخ میداد. 🌹در حالیکه تسبیح کوچکی در دست داشت و آنرا میچرخانید. 🔥یزید گفت: این چه کاری است که من با تو سخن میگویم و با تسبیح بازی میکنی و احترام نمیگذاری؟ 🌺امام علیه السلام فرمود: پدرم از جدم برایم نقل کرده که وقتی نماز صبح را انجام میداد تسبیح به دست میگرفت و ذکری میگفت. ✨سپس تسبیح را در دست میچرخانید و به کارش میرسید بدون اینکه ذکری بگوید و میفرمود: چرخاندن تسبیح ذکر به حساب می آید و چون در رختخواب میرفت تسبیح را زیر بالشش قرار میداد و میخوابید و میفرمود تا صبح تسبیح ذکر میکند. من از روش آنها پیروی میکنم. 🔥یزید گفت: با هرکدام از شما که سخن میگویم به گونه ای سخن میگوید که در گفتار پیروز میشود! ✳️ در تاریخ آمده است که بعد از این سخنان یزید امام سجاد و اهل بیت را در خرابه ی بی سقفی منزل داد که از سرما و گرما در پناه نبودند. 🔰 انقدر بر اهل بیت سخت گذشت که صورتشان پوست انداخت و مجروح گردید. 🔴 منهال عمرو میگوید: امام سجاد را دیدم که تکیه بر عصا دیده و پاهایش مانند دوتا نی خشک و خون از آنها جاری بود، رنگ شریفش نیز زرد شده بود. 🌱 از او پرسیدم: یابن رسول الله چگونه صبح کردید؟ 🌹 امام سجاد فرمود: چگونه است حال کسی که در دست یزید اسیر است؟ زنهای ما تابحال از طعام سیر نشده اند و سرهایشان پوشیده نگردیده است.. 🔥هروقت هم که یزید مارا میطلبد گمان میکنم قصد کشتن مارا دارد. منهال! عرب به عجم افتخار میکند که محمد صلی الله علیه و آله عربی است ولی ما خاندان مردانمان کشته میشود توسط خود اعراب و زنان و اطفالمان اسیر میشوند! 💠 پرسیدم : کجا میروید؟ فرمود جایی که به ما داده اند حفاظی ندارد و آفتاب پوست مارا گداخته است. 💥جهت ضعف بدن بیرون آمده ام تا قدری استراحت کنم و برگردم از جهت ترس بر زنان.... 🌼 در این حال صدای زنی بلند شد: نور دیده ام کجا میروی؟ برگرد که از دشمن بر جان تو میترسم!امام با شنیدن صدای عمه اش مرا گذاشت و به خرابه بازگشت... ✍ادامه دارد... 📒 مقتل مقرم ص 453، 📗بحار ج45 ص 140، 📘 لهوف ص 193. 📕 نفس المهموم ص 459 ... داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 📚 برای فرج امام زمان (عج) دعا کنیم! 🎤 استاد (عج) را فراموش نکنیم داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
حیات ابدی
🔸 حضرت امام صادق (علیه السلام) : به ازاي هر درهمى كه فردی برای زیارت امام حسین علیه السلام خرج كند،
شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: 🔹🔷 اجر كسى كه ديگرى را مجهّز كرده و به زيارت قبر آن حضرت(امام حسین علیه السلام) بفرستد ولى خودش بواسطه عارضه و علّتى كه پيش آمده به زيارت نرود چيست؟ حضرت فرمودند: 🔸🔶 به هر يك درهمى كه خرج كرده و انفاق نموده همانند كوه احد حسنات حقتعالى براى او منظور میفرمايد و باقى می‏گذارد و بر او چند برابر آنچه متحمّل شده و بلا و گرفتارى‏ هائى كه بطور قطع نازل شده تا به وى اصابت كرده را از او دفع مى‏ نمايد و مال و دارائى او را حفظ و نگهدارى مى‏ كند. 📚 كامل الزيارات / ترجمه ذهنى تهرانى، صفحه 404 📎 اگر فعلا امکان سفر کربلا رو ندارید، به افرادی از نزدیکان و دوستان که در حال عزیمت به زیارت امام حسین علیه السلام هست کمک مالی کنید و از ثواب و خیرات و برکات آنچه در حدیث فرموده شد بهره مند شوید
⚫️ بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت 8) ✳️اهل بیت امام حسین علیه السلام از کودکانی که پدرشان در کربلا شهید شده بود،خبر شهادت پدر را مخفی میداشتند. 🌺دختر سه ساله ی حسین علیه السلام شبی از خواب پرید و بهانه پدر گرفت و گفت: بابایم حسین الان کنارم بود و مرا در آغوش گرفت...به کجا رفت؟ 🌹 اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شده بودند صدای ضجه و ناله شان بلند شد. 🔴صدای شیون به خانه ی یزید رسید و از خواب بیدار شد! پرسید در خرابه چه خبر است؟ ✳️گفتند دختر حسین،بهانه ی پدر گرفته است. 🔥 یزید لعنت الله گفت: سر پدرش را برایش ببرید.. 🌸 سر حسین علیه السلام را درون طشتی نهاده و با پارچه ای میپوشانند و برای رقیه خاتون می آورند. او به خیال اینکه برایش غذا آورده اند فرمود: عمه جان من گرسنه نیستم،من بابایم حسین را می خواهم! 🌾گفتند: هرچه میخواهی در میان طشت است. دختر ابی عبدالله با دستهای کوچکش روی ظرف را برداشت... ✨چشمش به سر بریده پدر افتاد،سر را در آغوش گرفت و با سر پدر شروع به دردودل کرد ... بعد از ساعتی اهل بیت حسین دیدند که سر یک طرف و رقیه به طرفی افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد... 🌹حضرت سکینه نقل میکند: هنگامی که در خرابه شام بودیم ،شبی در خواب دیدم پنج نفر بر مرکبهایی از نور سوارند و فرشتگان انها را احاطه نموده و خادمی نیز با آنها است براهی میروند، 💠مرکبها گذشتند ولی خادم بر طرف من آمد و گفت: سکینه جدت رسول خدا بهت سلام میرساند. 🌹گفتم: سلام خدا بر رسولش، تو کیستی؟ ✨گفت : من خادمی هستم از خدمه بهشت. 🌹گفتم : این مردانی که بر مرکبهای نور سوارند،کیستند و به کجا میروند؟ ✨ گفت اولی آدم صفی الله،دومی ابراهیم خلیل الله،سومی موسی کلیم الله، چهارمی عیسی روح الله و پنجمی که محاسنش را در دست گرفته،گاهی می افتد و برمیخیزد... او جدت رسول خداست ،که برای زیارت پدرت حسین به کربلا میروند. 🌷 همینکه نام جدم را شنیدم به سویش دویدم تا از مصائبی که بر ما گذشته او را خبر بدهم و بگویم ستمکاران با ما چه کرده اند، 🌟که ناگهان دیدم پنج هودج از نور به زمین فرود آمدند و در میان هر هودج خانمی نشسته. 💐پرسیدم اینان کیستند؟ ✨گفت: اولی حوا ام البشر، دومی آسیه بنت مزاحم، سومی مریم دختر عمران، چهارمی خدیجه خویلد، و اون خانومی که دست بر سر نهاده گاهی می افتدو گاهی برمیخیزد جده ی تو فاطمه دختر رسول خداست. 🍀گفتم میروم و به جده ام فاطمه شکایت این ستمکاران را مینمایم.دویدم جلوی حضرت زهرا را گرفتم و گریه کنان گفتم: 💫مادر،مادر بخدا قسم حق مارا منکر شدند... مادر،مادر بخدا سوگند جمع مارا پراکنده ساختند، مادر..مادر بخدا پدرم حسین را شهید کردند.. 🌹 فرمود: سکینه جان دیگر بس است.ناله ات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را برید، 💥 این پیراهن آغشته به خون پدرت حسین است که از خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات نمایم... که ناگهان از خواب بیدار شدم... 🔥پس از آنکه یزید دریافت که برنامه قتل حسین بر خلاف تصوراتش نتوانست محبت اهل بیت را از دلها بیرون کند و نه تنها حکومتش تثبیت نشد بلکه متزلزل گشت و با واکنش قتل حسین علیه السلام از همه طرف رو به رو شد. ⚫️در مقام گرامیداشت ظاهری اهل بیت برآمد و آنان را در مجلسی خصوصی احضار کرد و گفت:شما دوست دارید در شام بمانید و با عزت و احترام زندگی کنید و همواره مورد لطف حکومت باقی بمانید 🔷 یا به مدینه برگردید و سه حاجت شما بر آورده گردد؟ ✍ادامه دارد... 📕 اعیان الشیعه ج 1 ص626. 📗مقرم 456 📘نفس المهموم ص 466 📔بحار ج 45 ص 144 ... داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
⚫️بعد از کربلا چه گذشت...(قسمت 9) 🌺اهل بیت علیه السلام در پاسخ یزید گفتند: ما برای حسین علیه السلام عزاداری نکردیم،فعلا میخواهیم برایش عزاداری کنیم. 🔴یزید قبول کرد و خانه مجلللی در اختیارشان قرار داد و هفت روز در دمشق به عزاداری پرداختند. ▪️ تمام زنان قریشی و هاشمی که در شام زندگی میکردند حتی زنان بنی امیه و خانواده یزید لباس سیاه پوشیدند و در عزای حسینی شرکت کردند...▪️ پس از آنکه مردم شام خاندان اهل بیت را شناختند،مخصوصا بعد از سخنرانی کوبنده حضرت زینب و امام سجاد علیه السلام ،حکومت بنی امیه به افتضاح کشیده شد و انقلاب فکری در مردم ایجاد نمود. 🔥یزید امام سجاد را خواست و اظهار داشت: خدا لعنت کند پسر مرجانه را! اگر من با پدرت روبرو میشدم تمام پیشنهادات اورا میپذیرفتم،لکن مقدرات الهی است که باید اجرا شود،اکنون حاجتی داری،بخواه. 🌷 امام سجاد علیه السلام فرمود: حاجت اولم این است که سر بابایم حسین را به من نشان بدهی تا اورا دیدار و وداع کنم. 🔅دوم دستور بده هرچه از ما غارت کردند به ما برگردانند. 🔅سوم اگر قصد کشتنم را داری کسی را همراه زنان بفرست تا ایشان را به حرم جدشان برگرداند. ♨️ یزید گفت: سر پدرت را هرگز نخواهی دید، اما از قتل تو گذشتم تو خود آنها را به وطن میرسانی و به جای آنچه از شما گرفته اند چندین برابر به شما خواهم داد. 🌸امام فرمود: چشم داشتی به مال تو نداریم بلکه در میان این اموال لباسهایی است که جده ام حضرت زهرا آنرا رشته و بافته است و مخصوصا روسری و پیراهن و گوشواره های فاطمه دختر رسول خدا در میان آنهاست.. ♨️ یزید دستور داد آنها را برگردانند و دویست دینار هم بر آنها افزود که امام علیه السلام آنرا در میان فقرا تقسیم کرد. ⚫️ورود اهل بیت به میعادگاه عاشقان(کربلا) 🍀هنگامی که اهل بیت اباعبدالله در مسیر به سوی مدینه به سرزمین عراق رسیدند به راهنما گفتند: ما را از راه کربلا ببرید که نتوانستیم روز عاشورا عزاداری کنیم. ⚫️چون به قتلگاه اباعبدالله رسیدند جابر ابن عبدالله انصاری و جماعتی از بنی هاشم را دیدند که برای زیارت حسین ابن علی آمده بودند و همزمان با اهل بیت وارد کربلا شده بودند. 🌾این گروه تا چشمشان به خاندان اباعبدالله افتاد صدارا به شیون و زاری بلند کردند و عزای حسین را برپا کردند. آنچنان عزاخانه ای تشکیل شد که زنان قبایل نزدیک هم اجتماع کردند و سه روز عزاداری ادامه داشت...▪️ ✍ادامه دارد... 📕نفس المهموم ص455 📒بحار ج 45 ص144 📗ارشاد ص 247 📘حیات الامام حسین ج3 ص392 ... داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
29.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
↙️ موضوع : ذکر ✅ داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهمیت ارتباط صمیمانه دو مومن نسبت به یکدیگر ➕ دستورالعملی برای پاک شدن از 👤 داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
⚫️بعد از کربلا چه گذشت...(قسمت 10) ☑️ بعد از مراسم عزاداری،امام سجاد و اهل بیت ابا عبدالله نزدیک مدینه رسیدند. امام فرمود خیمه ها را سرپا کنند و زنان و اهل بیت وارد شدند. 🌺سپس به بشیر فرمود: وارد مدینه شو و مردم را از شهادت اباعبدالله و آمدن ما باخبر کن. ✳️ بشیر اطاعت کرد و وارد مدینه شد و به مسجد رفت. سپس صدایش به گریه بلند شد و اشعاری سرود وگفت: من بشیر ابن جنلم فرستاده امام سجادم، علی ابن حسین با عمه ها و خواهرانش بیرون دروازه مدینه اند و مرا فرستاده تا مکانش را به شما معرفی کنم. 🌾مردم شتابان به خارج مدینه هجوم آوردند، زنی نماند در مدینه که بیرون نیامده باشد. همگی صدایشان به گریه و شیون بلند شد و مدینه یکپارچه ضجه و ناله شد....▪️ ◼️وقتی مردم خارج از مدینه تجمع کردند، امام از خیمه خارج شد در حالی که گریان بود و دستمالی در دست داشت که اشکهایش را پاک میکرد. ☑️مردم با دیدن حضرت صدایشان به شیون بلند شد و حضرت را تسلیت و تعزیت گفتند. 🌹امام روی صندلی نشست و سپس با دست اشاره کرد که مردم ساکت شوند 🌷سپس ضمن ایراد خطبه فرمود: خدا را حمد و سپاس میگویم که ما را با ابتلا به مصیبتهای بزرگ در معرض امتحان و آزمایش قرار داد... 🌺 حسین و افراد و اهل بیتش را کشتند و زنان و کودکانش را اسیر کردند و سر بریده اش را شهر به شهر گرداندند. 🔴این مصیبتی است که مثل و مانندی ندارد. مردم! ما از شهر خود رانده شدیم و در بیابانها سرگردان شدیم، بدون انکه جرمی مرتکب شده باشیم و یا شکافی در اسلام پدید آورده باشیم. 🌑چه مصیبت بزرگ و جانسوز و رنج دهنده ای بود که به مارسید و ما به حساب خدا میگذاریم که او عزیز است و انتقام گیرنده... ⚫️ ورود اهل بیت به مسجد رسول الله ✳️ اهل بیت به محض ورود به مدینه قبل از رفتن به خانه هایشان به کنار قبر مطهر رسول الله میروند تا گزارش سفرشان را به رسول خدا بدهند و شکایت کنند. 💠چه گفتگوهایی بود و چه دردودل هایی کردند که تاریخ از بیان آن عاجز است و مختصرا آورده میشود: 🌸زینب سلام الله علیها دستها را دو طرف درب مسجد گذاشت و سر را داخل مسجد برد و صدا زد: یا جداه! خبر قتل برادرم حسین را آورده ام.... 🌹سکینه با صدای بلند فریاد کشید: ای جد گرامی از آنچه برماگذشته است پیش تو شکایت آورده ام، بخدا قسم سنگدل تر از یزید 🔥ندیدم و کافر و مشرکی بدتر از او ندیدم . 🔴با چوب خیزران بر لب و دندان پدرم حسین میزد و میگفت: حسین چوبها را چگونه میبینی...؟ ✍ادامه دارد... 📕 لهوف ص 197 📗بحار ج 45 ص 147 📘 نفس المهموم ص 469 📓حیات الحسین ج 3 ص 425 داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
⚫️ بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت آخر) ◾️گریه های امام سجاد در طول زندگی: 🌹 امام سجاد علیه السلام پس از واقعه کربلا تا آخر عمر اشک چشمش خشک نشد. حدود چهل سال بر پدر بزرگوارش گریست در حالیکه روزها را روزه میگرفت و شبها را به عبادت میپرداخت. 🌾هنگام افطار غلام آن حضرت غذایش را حاضر میساخت و عرض میکرد :غذایتان را میل کنید. ▪️امام میفرمود: پسر پیغمبر را با شکم گرسنه و لب تشنه شهید کردند.. آنقدر تکرار میفرمود و گریه میکرد تا غذا با اشک چشمش مخلوط میگردید.. ☑️ یکی از غلامان حضرت گفت: امام سجاد روزی راه صحرا را در پیش گرفت،من در پی اش رفتم دیدم روی سنگ خشنی به سجده افتاده و صدای گریه اش بلند است و مکرر میفرماید: ✨ لا اله الا الله حقاحقا، لااله الا الله تعبدا و رقا،لااله الاالله ایمانا و تصدیقا و صدقا.. ❗️من تا هزار بار اذکار حضرت را شمردم! ▪️آنگاه سر از سجده برداشت در حالیکه تمام صورت و محاسنش از اشک به حدی خیس بود که انگار آنرا شسته باشد.. 🌿گفتم: مولای من،وقت آن نرسیده که اندوهتان به پایان برسد؟ 🌹فرمود: وای برتو، یعقوب پیغمبر دوازده تا پسر داشت خدا یکی از آنان را پنهان کرد موی سرش از اندوه سفید شد و کمرش از غم خمید و دیدگانش را به سبب گریه از دست داد، درحالیکه میدانست فرزندش زنده است. ⚫️من پدر و هفده نفر از بستگانم را دیدم که به خون آغشته روی زمین افتاده اند پس چگونه اندوهم پایان پذیرد و گریه ام بکاهد... 🏴أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ... ▪️ السلام علی الحسین ▪️وعلی علی ابن الحسین ▪️و علی اولاد الحسین ▪️و علی اصحاب الحسین داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نعمت ➕ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ ، امواج بلا را با دعا از خود برانيد. داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
در ظهر عاشورا چه گذشت...(قسمت اول) 🌸 اصحاب امام حسین در روز عاشورا از اینکه لحظه وصال محبوب نزدیک است بسیار خوشحال بودند. 🌺حبیب ابن مظاهر با آن سن و سال و کهولت،شادان و خندان بر یاران وارد شد، یزید ابن حصین بر وی خرده گرفت که حالا وقت خنده نیست. ✨حبیب گفت: اگر الان نخندم کی بخندم،بخدا قسم همینکه این جماعت با شمشیرهایشان با ما حمله کنند سریعا وارد بهشت میشویم. بریر ابن خضیر هم به ترتیب به شوخی و مزاح پرداخت و حرفهای حبیب را تکرار کرد.. 🌟آری این حرکت از ایمان عمیق یاران کربلا خبر میدهد که میدانند در تاریخ بشریت از گذشته و آینده چه در بستر چه در میدان نبرد هیچکس مرگی چنین با عزت و افتخار نصیبش نشده که نصیب یاران کربلای حسینی شده است.. 🔥حمله شمر برای آغاز جنگ 🌷 امام حسین علیه السلام در حال تعقیب نماز صبح بود که صدای شیپور صدای عمر سعد بلند شد و لشکریان کوفه اطراف خیمه های حسینی به تاخت و تاز پرداختند. ⚡️چون با خندق و آتش مواجه شدند شمر ملعون با صدای بلند گفت: حسین! قبل از قیامت به سوی آتش شتاب کردی! 🌹 امام علیه السلام در پاسخ شمر گفت: تو پسر زن بزچران چنین میگویی؟ تو به آتش سزاوارتری🔥 ✳️ مسلم ابن عوسجه خواست تیری به سمت شمر رها کند که امام مانع شد و فرمود: من دوست ندارم شروع کننده ی جنگ باشم.. ✍ادامه دارد... 📕اعیان الشیعه ج 1ص601 📒 بحار ج 45 ص 73 📘 حیات الحسین ج 3 ص 177 📗کامل ج 4 ص 60 داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
حیات ابدی
🔸 حضرت امام صادق (علیه السلام) : به ازاي هر درهمى كه فردی برای زیارت امام حسین علیه السلام خرج كند،
سلام وقت بخیر ⏫⏫ اعضاء محترم در حد امکان این متن رو به صورت پیامک برای دوستان خودتون بفرستید تا در این امر خیر سهم باشند تا این لحظه به لطف خدا و اهل بیت علیه السلام مبلغ 1/400/000هزار تومن جمع آوری شده است
🔴اتمام حجت ✳️ امام حسین علیه السلام بر اسب رسول خدا که مرتجز نام داشت سوار شد و با صدای بلند در مورد معرفی خود چنین فرمود: ☑️مردم!به سخنم گوش بدهید و عجله نکنید تا آنچه را حق است به شما بگویم و راه عذر را بر شما ببندم. ❗️در نسب من بنگرید،من کیستم؟ آیا حمزه سیدالشهدا عموی من نیست؟ آیا جعفر که با دوبال در بهشت پرواز میکند عموی من نیست؟ آیا فرمایش رسول خدا در مورد من و برادرم به شما نرسیده که فرمود این دو سید و آقای جوانان بهشتند؟ پس چرا آماده ریختن خون من شده اید؟ 🔥در این موقع شمر گفت: بخدا نمیفهمم چه میگویی! 🌹حبیب در پاسخ گفت: راست گفتی زیرا خداوند قلبت را مهر کرده و سخن حق را نمیفهمی. 🌸 در این هنگام امام حسین علیه السلام فرمود: وای برشما! ایا کسی از شما را کشته ام که خونش را از من طلب میکنید یا مالی از شما برده ام یا کسی را مجروح کرده ام که در مقام تقاص و قصاص من بر آمده اید؟ 💥سپس فریاد زد: ای شیث،ای حجار و ای قیس و ای یزید!مگر برای من نامه ننوشتید که میوه های ما به ثمر رسیده و اگر بیایی سپاه آماده در خدمت تو هست؟ ⚡️جمعیت که جوابی برای سخنان امام نداشتند چون در اینکه او پسر پیغمبر و بی گناه هست شکی نداشتند فلذا سکوت کردند ⚡️و فقط قیس ابن اشعث که به حیله گری معروف بود گفت: خوب چرا تسلیم حکم یزید نمیشوی که به آنچه میخواهی برسی و آرزویت برآورده بشود؟ 🌷 امام در جوابش فرمود: نه بخدا مانند اشخاص خوار و ذلیل دست در دست شما نمیگذارم و مانند برده هم فرار نمیکنم،بلکه با شهامت و شهادت در برابر ظلم و ستم ایستادگی میکنم و شهادت را برتسلیم و خفت فرار،ترجیح میدهم. 🔘بخدا سوگند بعد از این زندگی درازی نخواهید داشت و مانند میله وسط سنگ آسیا دائم در نگرانی و اضطراب به سر میبرید.حالا ابتدا با همفکران خود مشورت کنید و اگر توجیه نشدید آنگاه قصد کشتن مرا بکنید و مهلت ندهید که من بر خدای جهانیان توکل جسته ام و هیچ چیز خارج از قدرت او نیست... 🌟بعد از سخنان امام حسین برخلاف انتظار سپاهیان کوفه، اولین فرمانده شان حربن یزید ریاحی به امام حسین پیوست و حالت تزلزلی در سپاه کفر ایجاد شد که باعث ترس عمر سعد شد و ترسید که اگر بیشتر تعلل کند سپاهش متلاشی گردد. 🔥بهمین خاطر پرچم به دست گرفت و اولین تیر را به سمت سپاه امام حسین رها کرد و گفت: گواهی دهید نزد امیر که اولین تیر را من به سوی حسین پرتاب کردم... ✍ادامه دارد... 📕اعیان الشیعه ج 1 ص602 📒ابصارالعین ص11 📗نفس المهموم ص 236 📘ارشاد مفید ص 235 داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
⚫️درظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت سوم) 🔴السلام علی حر ابن یزید ریاحی 🌟در قاموس قرآن و اسلام،راه توبه هیچگاه بسته نمیشود،و گناه هرچقدر بزرگ باشد مانع از بازگشت به سمت خدا نمیشود، ⛔️بلکه بعضی از گناهان باعث سلب توفیق از توبه کردن میشود و در آن انسان از خواب غفلت بیدار نمیشود،اما حر با اینکه گناهکار بود،وجدان آگاه و بیداری داشت که راهش را به سمت خدا باز کرد... 🌺حر قبل از اینکه به سپاه امام بپیوندد نزد عمر سعد رفت و گفت: آیا با این مرد میجنگی؟ 🔥عمر سعد:آری جنگی که سبکترینش قطع شدن دست و پا و جدا شدن سرها باشد! ✨حر که خود را میان بهشت و جهنم مخیر میدید لرزه بر اندامش افتاد و با خود گفت: آیا به سمت حسین 🌹بروم و مرگ را به جان بخرم و در ازایش بهشت را به دست بیاورم یا در سپاه عمر سعد🔥 بمانم و فرماندهی کنم و آخرت را به دنیا بفروشم؟ 🔷همانطور که با خود تفکر میکرد تصمیمش را گرفت. با خداوند چنین نجوا کرد: خدایا به سوی تو بازگشت میکنم از اینکه دلهای دوستان تو و فرزندان پیامبرت را ترساندم. ✳️سپس از اسب پیاده شد سپرش را وارونه گرفت و درحالیکه از شرمساری سرش پایین بود صدا زد: یا اباعبدالله! من از کرده خودم پشیمان و نادمم آیا توبه ام پذیرفته است؟ 🌹امام حسین که مظهر لطف و بخشش است فرمود: آری خداوند توبه ات را میپذیرد. ✨حر برای اینکه نظر امام را برای رفتن به میدان جنگ جلب کند عرض کرد: یابن رسول الله،اجازه بدهید من اولین کسی باشم که در رکاب شما کشته میشود چون اولین کسی بودم که بر شما خروج کردم. 🔴 شهادت حر 🌹حر بعد از اذن گرفتن از امام حسین وارد میدان شد ،سپاهیان دشمن چون حریف او نمیشدند تیری به شکم اسب او زدند اسب نقش زمین شد و حر پیاده به جنگ پرداخت تا اینکه لشکریان دشمن چون تک به تک حریف او نمیشدند دسته جمعی به او حمله کرده و اورا به شهادت رساندند. 🔴امام بر بالین حر ✳️وقتی حر درحالیکه هنوز رمقی به تن داشت توسط اصحاب امام حسین به خیمه گاه آورده شد. امام حسین علیه السلام به بالینش آمد و خون از چهره نورانی او پاک کرد و فرمود: ✨تو آزادمردی،چنان که مادرت تورا حر نامید،در دنیا آزادمرد بودی و در آخرت هم سعادتمندی. 🌾بستگان حر از عمر سعد خواستند تا بدن حر را به انها تحویل بدهد لذا بدن اورا در مکان فعلی دفن کردند و سرش را هم جدا نکردند. 🔴شک در قبولی توبه حر ✳️شاه اسماعیل در سفری که به عراق و زیارت امام حسین علیه السلام داشت در مورد قبول شدن توبه حر دچار شک شد، ▪️ لذا گفت: قبر اورا نبش میکنیم اگر توبه اش پذیرفته شده باشد بدنش از بین نرفته و فاسد نشده،ولی اگر بدنش از بین رفته پس توبه اش قبول نشده است.چون جسد مومن شهید از بین نمیرود. 🔆چون قبر را شکافتند بدن حر را سالم یافتند و دیدند دستمالی که امام حسین در روز عاشورا بر پیشانی او بسته باقی است. شاه اسماعیل میخواست برای تبرک دست سیدالشهدا،دستمال را باز کند و بردارد اما تا دستمال را باز میکردند خون تازه بیرون میریخت و بند نمیامد،هردستمالی امتحان میکردند فایده نداشت. ♻️به این نتیجه رسیدند که این دستمال جایزه حر بوده و باید همان دستمال باقی بماند .دوباره دستمال را به سر حر بستند و سپس شاه اسماعیل دستور داد برای حر بارگاه و بقعه بسازند ... * 📕 حیات الحسین ج3 ص221 📒 بحار ج 45 ص 13 📚 ابصار العین ص 120. 📘 نفس المهموم ص 274 📙 انوار نعمانیه ص266 داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
⚫️ در ظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت چهارم) 🔴 السّلام عَلی مسْلم ابن عوسجه اسدی 🌻امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بر بالین هشت نفر از یاران خود که به درجه رفیع شهادت نایل شده بودند حاضر شد که این حضور ،دلیل بر عظمت شهید بود. یکی از آنها مسلم ابن عوسجه اسدی بود... 🍀در زیارت ناحیه منسوب به آقا امام زمان (عج) از هیچ یک از شهدا به اندازه مسلم تقدیر و تجلیل نشده است... 🌷مسلم کسی بود که وقتی امام به او اجازه بازگشت به وطن داد گفت: نه بخدا قسم برنمیگردم تا آنقدر نیزه در سینه دشمن فرو کنم و باشمشیر بجنگم تا شمشیر از دستم بیفتد و اگر سلاحی برایم نماند با سنگ با دشمنان شما خواهم جنگید تا در رکاب شما به شهادت برسم... 🌺 مسلم مردی شریف و از زهاد زمان خود بود و پیوسته در پای ستونی در مسجد کوفه نماز و به دعا و نیایش مشغول بود واز شجاعان نامی روزگار و اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و در جنگهای اسلامی از نامداران به حساب می آمد. 🌿وی برای امام حسین نامه نوشت و اورا دعوت کرد و بر عهد خود باقی ماند. 🌹 موقعی که مسلم ابن عقیل نماینده امام حسین وارد کوفه شد مسلم ابن عوسجه به وکالت از مسلم ابن عقیل برای امام از مردم بیعت میگرفت. 🍀 وی هنگام اطلاع از حرکت امام از کوفه خارج شد و به اتفاق حبیب به کربلا آمدند و به امام پیوستند.. 🔴شهادت مسلم ابن عوسجه 🌹مسلم ابن عوسجه در میدان نبرد دلیریهای بسیار کرد تا سرانجام دوتا از دشمنان با کمک یکدیگر اورا از پا در آوردند. 🌺امام علیه السلام به سرعت به بالین او آمد و مسلم هنوز جان داشت. امام فرمود خدا تورا رحمت کند... 🌑 آخرین نفس های مسلم 🌷مسلم لحظات آخر عمر خود را میگذراند که حبیب هم به بالینش آمد و گفت: مرگ تو بر من گران است تورا به بهشت بشارت باد، اگر نبود که ساعتی بعد نیز من به تو ملحق میشوم،دوست داشتم تا به من وصیت کنی و وصیت تورا انجام دهم. 💥اما میدانم که امکان ندارد و ساعاتی بعد من هم به شما ملحق خواهم شد. ✨مسلم با صدای ضعیفی گفت: من تورا به این مرد(اشاره به امام حسین علیه السلام ) وصیت میکنم که تا جان داری او را یاری کنی. 💐حبیب گفت: به خدا که غیر از این نکنم . در این هنگام مسلم جان به جان آفرین تسلیم کرد . یاران امام نعش او را برداشتند و در خیمه شهدا گذاشتند... ✍ادامه دارد... 📗 اعیان الشیعه ج 1 ص 605 📘 ابصارالعین ص 62 📒بحار ج 45 ص 20 📔 حیات الحسین ج 3 ص 212 داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت پنجم) 🔴 السلام علیک یا حبیب ابن مظاهر اسدی 🌼حبیب از جمله کسانی بود که زمان رسول خدا را درک کرده بود و از خواص اصحاب امام علی و امام حسین (علیه السلام) به شمار می آمد. 🍃 ایمانی بسیار قوی داشت و در روز کربلا از همه خوشحال تر به نظر میرسید، در یک شب قرآن را ختم میکرد و در زمان شهادت 75 سال داشت. 🌑شهادت حبیب 🌺بعد از اینکه ابوثمامه زمان نماز را به امام حسین یادآوری کرد به دستور امام از سپاه عمرسعد مهلت خواستند برای اقامه نماز. 🔥حصین بن تمیم صدا زد: نماز شما قبول نیست! 🌹 حبیب به او گفت: گمان میکنی نماز پسر پیامبر قبول نمیشود و نماز تو غدار الاغ قبول است؟ 🔥حصین به حبیب حمله کرد و حبیب هم شمشیری به صورت اسب حصین زد و اسب حصین را به زمین زد،یارانش سریع اورا نجات دادند اما جنگ آغاز شده بود. 💥حبیب برای به دست آوردن حصین با سایر دشمنان جنگید و از کشته پشته میساخت تا اینکه دشمنان با هم به او حمله کردند و مجروحش ساختند،سپس حصین با شمشیر به فرق سرش زد و حبیب به شهادت رسید. 🔴مرگ حبیب امام حسین علیه السلام را شکست ☑️در روز عاشورا مرگ عده ای برای حسین علیه السلام گران آمد که یکی از آنها حبیب بود، با مرگ حبیب امام با دلشکستگی فرمود: جان خود و یارانم را به حساب خدا میگذارم.. 🔴سوال حبیب از امام حسین علیه السلام ✳️از حبیب ابن مظاهر نقل شده که: 🌺از حسین علیه السلام پرسیدم: خدا قبل از اینکه شما را خلق کند شما چه بودید؟ ✨فرمود: کنا اشباح نور،ندور حول عرش الرحمان،فنعلم الملائکته التسبیح و التهلیل و التمجید. 🌷فرمود: ما شخصیتهای نوری بودیم،گرد عرش پروردگار میچرخیدیم و فرشتگان را تسبیح و تهلیل و ذکر خدا می آموختیم...✨ ✍ادامه دارد... 📗ابصارالعین، ص 60- 📘کامل 71/4. 📒 طبری 349/7 📓نفس المهموم ص 272 داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت...(قسمت هشتم) 🌺حسین علیه السلام هنگامی که دید یارانش یکی پس از دیگری به شهادت میرسند، آنها را به استقامت دعوت کرد: ✨ تحمل و بردباری پیشه کنید ای فرزندان آزاده، که مرگ پلی است که شماها را از سختی و مرارت عبور میدهد و به نعمتهای پایدار میرساند. 🌿مرگ برای مومن پلی است به سمت بهشت و برای کافر پلی به سمت جهنم..🔥 ⚫️فرار ضحاک ابن عبدالله مشرقی ✳️براستی روز عاشورا روز امتحان و محک بزرگی برای انسانها بود، اکثر افراد واقع بین و وقت شناس در آخرین لحظات خود را از آتش جهنم نجات دادند و به سعادت ابدی رسیدند و عده ای هم سعادت عظیمی را از دست دادند... 💥عبدالله مشرقی از جمله دسته ی اخیر بود که سعادت ابدی را از دست داد... ⚡️خودش نقل میکند: مابر حسین علیه السلام وارد شدیم و آن حضرت به ما خوش آمد گفت. 🌷سپس پرسید برای چه آمدید؟ گفتیم آمدیم شما را از اخبار مطلع کنیم مردم کوفه تصمیم به جنگ با شما گرفتند. حسین علیه السلام فرمود: حسبی الله و نعم الوکیل. 🌹 سپس فرمود: چه میشود که مرا یاری کنید؟ 🌾گفتم من شخصی مقروضم باید برگردم. اما اگر اجازه بدید تا جایی که احساس کنم مفیدم میمانم ولی اگر دیدم دیگر یاری ندارید و ماندنم فایده ندارد اجازه بدهید که بروم. 🌹امام فرمود: باشد،هرگاه چنین شد بیعتم را برمیدارم. ⚫️از دست دادن سعادت ابدی ⚡️ضحاک تا اخرین ساعات زندگی امام حسین علیه السلام در روز عاشورا در کربلا بود.او میگوید: در روز عاشورا من اسب خود را پشت خیمه ها بستم و پیاده جنگیدم و دو نفر را هم کشتم تا اینکه دیدم از یاران حسین کسی باقی نمانده و دشمن بر اهل بیتش چیره شده اند. ▪️نزد حسین علیه السلام رفتم و از او اذن ترک جنگ خواستم. 🌺امام فرمود اگر میتوانی برو،اما چگونه میخواهی فرار کنی؟ گفتم اسبم تازه نفس است. سپس سوار اسب شدم و به تاخت از آنجا دور شدم... 📕 ابصار العین ص 133 📒قاموس الرجال 129/7 📗نفس المهموم ص 298. 📘طبری 235/7 📓کامل 73 داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️درظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت نهم) 🔴جانبازی جوانان هاشمی ✳️تا وقتی که حتی یک نفر از اصحاب و یاران اباعبدالله باقی مانده بود، به جوانان هاشمی که از بستگان و نزدیکان امام حسین علیه السلام بودند اجازه ی جهاد داده نمیشد. 🌹تا اینکه تمام اصحاب حضرت به شهادت رسیدند و نوبت جانبازی جوانان هاشمی شد.آنها یکدیگر را در آغوش میگرفتند و بوسه نثار هم میکردند و آماده ی شهادت بودند. ✨ اما هنگامی که چشمشان به امام حسین علیه السلام میافتاد بر غربت و تنهاییش گریه میکردند ... مخصوصا وقتی صدای گریه و ضجه ی زنان علوی را میشنیدند بی طاقت میشدند... 🌸 بهمین خاطر امام حسین علیه السلام درباره بعضی از جوانان اجازه جنگ نمیداد و تحمل کشته شدنشان بر او گران می آمد. 🌿لذا آنان به دست و پای حضرت می افتادند تا اجازه جانبازی بگیرند. ⚫️السلام علی علی ابن الحسین حضرت علی اکبر دوسال بعد از شهادت جدش علی علیه السلام به دنیا آمده بود و به نقل مشهور در کربلا هجده سال داشته.با اینکه از حضرت سجاد کوچکتر بوده اما نام علی اکبر را به خود گرفت بدلیل اینکه از علی اصغر بزرگتر بود. ✅هنگامی که حضرت علی اکبر مشاهده کرد تمام اصحاب امام به شهادت رسیدند و امام حسین تنها مانده سوار بر اسب خدمت امام رسید و اجازه میدان خواست. 🌺حسین علیه السلام به قد و قامت علی نگریست که زیباترین و خوش خلقترین انسانها بود و شبیه ترین به پیامبر،سپس اشک از دیگانش سرازیر شد اما بی مهابا اجازه داد. ▪️سپس محاسن شریفش را در دست گرفت و رو به آسمان فرمود:خدایا بر این قوم گواه باش که کسی به جنگ آنها میرود که از نظر شکل و شمایل و خلق و خو و گفتار شبیه ترین مردم به پیامبر توست و ما هروقت مشتاق پیامبر میشدیم اورا نگاه میکردیم... 🌾بار خدایا برکت خود را از آنان بردار و در میان آنها فرقه بینداز و هرگز حکومت را از آنان خشنود نساز که اینان ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند اما بر ما تاختند تا مارا بکشند... 🔴 به میدان رفتن حضرت علی اکبر 🌺وقتی حضرت علی اکبر سواره به طرف میدان به راه افتاد حسین علیه السلام هم بی اختیار پیاده از عقب سر علی به راه افتاد تا به سپاه عمر سعد نزدیک شد و سپس فریاد زد: ⚡️ پسر سعد تورا چه میشود که خدا ریشه ات را قطع کند چنانکه ریشه مرا قطع کردی و قرابت مرا به رسول خدا رعایت نکردی.. 📕ابصار العین ص 21 📗 اعیان الشیعه 607/1 📘بحار 45/45 📓نفس المهموم 309 📚حیات الحسین ص 244 داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت...(قسمت دهم) 🌺علی اکبر علیه السلام به دشمن حمله کرد و جنگ سختی نمود تا حدی که نوشته اند صدو بیست نفر را به هلاکت رساند و خود جراحات بسیاری برداشت و تشنگی بر او فشار آورد. ✳️لذا نزد پدر برگشت و عرض کرد: پدر تشنگی مرا کشت و سنگینی شمشیر مرا به زحمت افکند، 💦آیا میشود شربت آبی به من برسانی تا با آن در جنگ با دشمن نیرو بگیرم؟ 🌹حسین علیه السلام از ناراحتی پسرش گریان شد و فرمود: بر جدت محمد مصطفی و و علی ابن ابیطالب و من دشوار است که نتوانیم خواسته ات را برآوریم. ✨ پسرم صبر پیشه کن و اندکی دیگر بجنگ که نزدیک است رسول خدارا ملاقات کنی و با کاسه لبریز چنان سیرابت کند که هرگز تشنه نشوی... ☘سپس زبان حضرت علی اکبر علیه السلام را در دهان گرفت،علی اکبر فهمید کام حسین علیه السلام از او خشک تر است.. 🌷 سپس امام حسین انگشتر خود را به او داد و گفت: انگشتر را در دهان نگه دار. 🔴نکته: مگر حضرت علی اکبر نمیدانست که در خیمه گاه آبی وجود ندارد چرا از پدر تقاضای آب کرد؟ 🌹گویا میخواسته به بهانه ی آب تجدید دیدار دوباره ای با پدر داشته باشد... 🌸علی اکبر علیه السلام دوباره به میدان بازگشت و به دشمن حمله کرد،همانند جدش و پدرش میجنگید. ⚡️حمید بن مسلم میگوید:ایستاده بودم و نبرد علی اکبر را نگاه میکردم که به یمین و یسار حمله میکرد و همه از او میگریختند. 🔥مره بن منقذ در کنار من بود گفت: گناه همه عرب برگردن من باشد اگر این جوان از کنار من عبور کند و پدرش را عزادار نکنم. ⚡️گفتم مره چنین مگو،این جمعیت او را کفایت میکنند،علی اکبر علیه السلام به ما نزدیک شد، مره از پشت سرش با نیزه به او حمله کرد که علی اکبر روی قوس زین افتاد. سپس مره با با شمشیر بر فرق علی زد و سرش را شکافت. 🌷علی دست بر گردن اسب انداخت ،خون روی چشمان اسب را پوشاند و اسب بدون اینکه متوجه باشد علی را به دل دشمن برد، دشمن اطرافش را گرفت و با شمشیرها قطعه قطعه اش کردند... 🍀در این هنگام علی اکبر علیه السلام فریاد زد: 🌺پدرم سلام بر تو،اینک جدم مرا سیراب نمود و به شما سلام میرساند و میفرماید به سوی ما شتاب کن که برای شما هم ابی ذخیره کرده ام. سپس ناله ای کرد و جان به جان آفرین تسلیم نمود... 🌹همینکه صدای علی اکبر به گوش پدر رسید مانند باز شکاری خود را کنار نعش پسرش رساند و دید علی قطعه قطعه شده و هیچ جای سالمی در بدن ندارد... 💥صدا زد: خدا بکشد مردمی که تورا کشتند،چقدر نسبت به خدا و هتک حرمت رسول خدا جسور شدند.. 🌷سپس با چشمانی پراشک فرمود: علی جان بعد تو خاک بر سر دنیا... 🎋راوی میگوید ناگهان دیدم زنی(زینب سلام الله علیها) سراسیمه از خیمه ها بیرون دوید و خود را روی نعش علی انداخت. 🌹حسین علیه اسلام اورا به خیمه ها بازگرداند و سپس به جوانان گفت:جوانان بنی هاشم بیایید و برادرتان را به خیمه ها ببرید. 🌸سپس نعش علی را به خیمه شهدا بردند.. 📕ابصارالعین، ص22 📗نفس المهموم 309 📒 حیات الحسین ص244 📘مقاتل ص115 📙طبری 357/7 داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆