می شود یک شب خوابید
و صبح باخبر شد
غم ها را از یک کنار
به دور ریخته اند؟! که اگر اشکی هست
یا از عمق شادمانی دلی بی درد است
یا از پس به هم رسیدن های دور
یا گریه ی کودکی
که دست بی حواسش
بادبادکی را بر باد می دهد
کاش می شد
یک صبح
کسی زنگ خانه هامان را بزند
بگوید:
با دست پر آمده ام
با لبخند
با قلب هایی
آکنده از عشق های واقعی
از آن سوی دوست داشتن ها
آمده ام بمانم و
هرگز نروم!!
#سیدعلیصالحی
@Hayrani🍃