بارها می دیدم ابراهیم با بچه هایی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند؛ رفیق میشد آنهارا جذب ورزش میکرد و به مرور به مسجد و هیئت می کشاند.
یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود. همیشه از کارهای خلافش میگفت واصلا چیزی از دین نمیدانست... یکبار به آقا ابراهیم گفتم: آقا ابراهیم! اینا کی هستن دنبال خودت میاری! با تعجب پرسید چطور؟چیشده؟ گفتم: دیشب این پسر دنبال شما وارد هیئت شد. بعدهم آمدو کنار من نشست؛ حاج آقا داشت صحبت میکرد از مظلومیت امام حسین وکارهای یزید میگفت این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش میداد. وقتی چراغ ها خاموش شد به جای اینکه اشک بریزه مرتب فحش های ناجور به یزید می داد!
ابراهیم که داشت با تعجب گوش میداد یکدفعه زد زیر خنده بعد هم گفت: عیبی نداره این پسر تا حالا هیئت نرفته وگریه نکرده مطمئن باش با امام حسین که رفیق بشه تغییر میکنه... دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت.اون یکی از بچه های خوب ورزشکار شد.
#شهید_ابراهیم_هادی
#ساکنان_بهشت
#دفاع_مقدس
کتاب سلام بر ابراهیم۱
@Hayrani