دلم، دریا به دریا، از تماشای تو می‌گیرد دلم دریاست، اما از تماشای تو می‌گیرد #فاضل_نظرى @Hayrani

گُلِ محمدیِ من مَپرس حالِ مرا؛ به غم دُچار چنانم که غم دُچارِ من است ! #فاضل_نظری @Hayrani

تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست دیدی که گشودی در و من پر نگشودم.! #فاضل_نظری @Hayrani

من گلى پژمرده بودم در ميان غنچه ها گل فروش اى كاش با آنها مرا هم ميفروخت... #فاضل_نظرى 📸 على جبارى @Hayrani

هرچه همرنگ جماعت بشویم باز هم وصله‌ی ناهمگونیم #فاضل_نظری @Hayrani

این ماهی افتاده در تُنگ تماشا را پس کی به آن دریای آبی رنگ می‌خوانند؟ #فاضل_نظری @Hayrani

عشق یعنی در میان صد هزاران مثنوی بوی یک تکبیت ناگه مست و مدهوشت کند #فاضل_نظری @Hayrani

بیشه‌ی شیرانِ شَرزه بود دو چشمش کاش به سویش نرفته بود غزالم هرکه جگرگوشه داشت، خون به جگر شد در جگرم آتش است، از که بنالم...؟ #فاضل_نظری @hayrani

🕊 باز با خوف و رجا سوی تو می آیم من دو قدم دلهره دارم، دو قدم دلتنگم نشد از یاد برم خاطرهٔ دوری را باز هم گرچه رسیدیم به هم دلتنگم #فاضل_نظری @hayraniا

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم #فاضل_نظری صلی الله علیک یا اباعبدالله ❤️ @hayrani

حق مطلب رو #فاضل_نظری ادا كرد اونجا كه گفت؛ دلم بدون تو غمگین و با تو افسرده‌ست، چه کرده‌ای که ز بود و نبودت آزرده‌ست! @hayrani

گفتی چرا به دشمن خود می سپارمت ؟! ای دل مرا ببخش! جوابی ندارمت ای دوست هرچه هست تویی، هرچه نیست من مغرور، من! که هستی خود می شمارمت بی «رنج» عشق، گنج توای چرخ روزگار چندان بها نداشت که طاقت بیارمت گر قلب من دمی بتپد جز به یاد دوست ای بار زندگی! به زمین می گذارمت اکنون که از بیان غم عشق عاجزم می بوسمت به اشک و به بر می‌فشارمت پروانه ها به پیلهٔ خود خونمی‌کنند باشد توهم برو به خدا می سپارمت #فاضل_نظری @hayrani