eitaa logo
حیرانی
227 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
80 ویدیو
2 فایل
شعر ناب
مشاهده در ایتا
دانلود
سیل در فکر قتل شالی هاست داغ در فصل بی خیالی هاست نان نبوده به سفره مان؛ به درک! آب در خانه ی شمالی هاست سعی کن قایق شکسته ی من؛ آه؛ مازندران خسته ی من! لهجه ی فقر زیر بارانی؛ مزبلستان اهل تهرانی؛ مقتل پیکر درختانی؛ بیست سال دگر خیابانی... "کشه آغوز سر شکسته"ی من؛ آه؛ مازندران خسته ی من این که سرسبزی ات مدل شده است شهرهای تو را که ول شده است سر به دریات می گذارم و حیف؛ آب دریات منتقل شده است چاقویی که بریده دسته ی من آه؛ مازندران خسته ی من! مثل ماهی عید جان دادیم کشته ها توی "خانطمان" دادیم ما چهل سال پیرهن-سرخیم ما همانیم که جوان دادیم های تیکای باغ رسته ی من آه؛ مازندران خسته ی من قایقی هست بی محابا که.... ببرد مانده های تنها که.... باخبر هست تا خبر ندهد، اف به هرچه صدا و سیما که.... ناخدای به گل نشسته ی من آه؛ مازندران خسته ی من @Hayrani
چون خمیری که به یک چانه شدن متهمم؛ بی تو در شهر، به دیوانه شدن متهمم! بی تو یک کوپه ی فرسوده-قطارم متروک؛ با تو خارم که به مرجانه شدن متهمم! مثل یک شاخه ی خشکی که پرستو گیرد، همچو خشتم که به یک لانه شدن متهمم! مثل تسبیح، که در مشت پر از خودخوری است، پاره می گردم و بر دانه شدن متهمم! گنبدت سمبل شمعی است که من چون مردم، فاش بر جرئت پروانه شدن متهمم! آب صحن تو همان الکل بی خود شدن است؛ شادم از این که به مستانه شدن متهمم! گره از کار نمی گیری و می پندارم، آشنایم که به بیگانه شدن متهمم! آرزویم شده کاش آینه ها می گفتند: پای گیسوی تو بر شانه شدن متهمم! روح جامانده و یک پیکر برجامانده؛ چاره ای نیست به بیعانه شدن متهمم! چون غزل-جاده سرانجام ندارم اما، هر کجا هست به پایانه شدن متهمم!!! @Hayrani