و من به اندازهیِ
تمامِ باران هایِ آمده
و نیامدهیِ این شهرِ شلوغ،
برایِ "با تو بودن" دلم تنگ است!
#نیلی_ق
#حیرانی
https://eitaa.com/heyrani
خوب میکنی حالم را.
خوب مثل نشستن زیر کرسیِ مادربزرگ، بوییدنِ بهارنارنج و راه رفتن روی برف
وابسته ات شده ام.
مثل وابستگیِ چای به قند، ستاره به آسمان و ریشه به خاک
بی اختیار دوستت دارم.
مثل مُسری بودنِ خمیازه، هوس بستنی در تابستان و چرت زدن با صدای لالایی
دلتنگت شده ام.
مثل دلتنگیِ روز به شب، قله به کوهپایه و بهار به زمستان
در قلبم می مانی...
مثل ماندگاری روشناییِ خورشید، سیاهیِ شب و آرامشِ آغوش!
تو را به طراوت برگ های سبزِ بهاری،
به ملایمت وزشِ باد هایش، دوستت دارم.
#نیلی_ق
🍀 @Hayrani
صدایت گُم شده بود و نفس کشیدن در هوایی که صدای تو در آن شنیده نمیشد دشوار بود. باید کاری میکردم، پس کوله بارِ خیال را برداشتم و بی پروا به جست و جو پرداختم؛ از زمین تا آسمان، از آسمان به زمین... زیباییِ کوهها دریا و جنگل یادآور حس خوبِ بودنت، سوسوی ستاره ها و درخششِ ماه یادآور چشم های پر فروغت و لالاییِ باد برای پرندگان تداعیکننده نغمهی آرام صدایت بود. به یادآوردن تمامِ اینها و فکرکردن به اینکه شاید انتهایِ همهی جست و جوهایم اتمامِ بی قراری هایم شود شوقِ عظیمی را در قلبم ایجاد میکرد آنقدر که مرا به پرندهای تبدیل کرده بود. سبک بال و رها به پرواز در آمدم و آنقدر پر زدم تا به آسمانِ شب رسیدم اما نبودی، باز هم نشانی از تو نبود. نه پشتِ ماه پنهان بودی نه ابرها. گویا جست و جو بی فایده بود. نمیدانم! شاید طنینِ سبزِ صدایت در روزهای خوبِ از دست رفته جا مانده بود. اما حالا که دستم از دوست داشتنت آنقدر کوتاه است که سهمم از تمامِ تو دیگر حتی از دور تماشا کردنت هم نیست، همهی رویای من این است؛ دوباره با تمامِ قلبت نامم را فریاد بزنی تا من بتوانم آن را در شیشهای بریزم، سپس در جایِ امنی درست زیر خاکسترهای قلبِ بی قرارم پنهان کنم و رویش پتویی بکشم تا گرم بماند و این بار با خیالی آسوده به جای دورتری بروم یا اصلا در خود پنهان شوم! همین که گاهی آوای گرم و دلنشینِ صدایت از ته قلبم به گوش برسد و در خیال مدام نامم را تکرار کنی آرام میشوم، همین که تنها با صدایت نفس بکشم، راه بروم و زندگی کنم خزانم بهار میشود، شکوفه میدهم و سبز و زنده می مانم برای همیشه!
#نیلی_ق
@Hayrani