تأثيرپذيرى و رنج و شادى تو،
نشان دهنده قدر و درجه وجودى توست
و بايد محاكمه شود كه چرا اين طبيعت را نگه داشتهام؟
كه از فلان حرف، فلان عمل و فلان برخورد، خوشحال و يا ناراحت شدم؟
من میتوانم با دگرگون كردن توقّعها، تحمّلهايم را زياد كنم.
📚از #کتاب نامههاى بلوغ | نوشتهی #علی_صفاییحائری
@Hayrani
تو وقتی میبینی که من افسردهام نباید بگذری،
سکوت کنی،
یا فقط همدردی کنی؛
بنا کنندهی شادیهای من باش!
مگر چقدر وقت داریم؟!
یک قطرهایم که میچکیم در تنِ کویر و تمام میشویم.
📚 #کتاب یک عاشقانه آرام #نادر_ابراهیمی
@Hayrani
چیزی بیش از یاد، بیش از عکس، بیش از نامه های عاشقانه، بیش از تمام نخستین ها عشق را زنده نگه می دارد: جاری کردن عشق: سیلان دائمی آن. در گذشته ها به دنبال آن لحظه های ناب گشتن، آشکارا به معنای آن است که آن لحظه ها، اینک، وجود ندارند.
📚از #کتاب یک عاشقانه آرام| نوشته ی #نادر_ابراهیمی
@Hayrani
الیزابت با خودش فکر کرد: «جای شکرش باقیست که هنوز چیزی برای آرزو کردن دارم. اگر همه چیز مطابق خواستههایم بود، حتماً افسردهتر میشدم. اما حالا میفهمم که چقدر میشود آرزو داشت و با امید رسیدن به آنها، از زندگی لذت برد. برنامهای که همه چیزش مطابق میل آدم باشد، هیچ وقت عملی نمیشود.» .
📚از #کتاب غرور و تعصب| نوشته ی #جین آستین
@Hayrani
تو پنداری که قرآن مجید خطابست با یک گروه یا با صد طایفه یا با صدهزار؟ بلکه هر آیتی و هر حرفی خطابست با شخصی، و مقصود شخصی دیگر بلکه عالمی دیگر. و آنچه درین ورقها نوشته شد، هر سطری مقامی و حالتی دیگر است و از هر کلمهای مقصودی و مرادی دیگر؛ و با هر طالبی، خطابی دیگر که آنچه با زَیْد گفته شود نه آن باشد که با عمرو بُوَد، و آنچه خالد بیند بکر مثلاً نبیند.
📚 از #کتاب تمهیدات نوشتهی
#عینالقضات_همدانی
@Hayrani
بی دل و دماغم سیدجان!
دل که به قاعده نباشد، تو بگو جنّت اعلی، به ولای علی که خوش نمیگذرد.
شما هم که انگار نه انگار گله ندارم، قربانت شوم، اما به خدا، حواستان به دل ما نیست.
دورت بگردم! دل خمرهی سیرترشی نیست که به بندش کنی و هفت سال بگذاری برسد و عمل بیاید، پیازداغ است، شش دانگ حواس میخواهد رو برگردانید جزغاله شده است و آه از دل جزغالهی ما.
📚 از #کتاب پریدخت
#حامد_عسکری
@Hayrani