✳️ این خدا خیلی دوستداشتنی است❗️
🔻 ابراهیم (ع) میدانست که خدا از سفرهای که دستهای زیادی در آن برود خرسند است. مهمان او امروز نیامده بود. راهی بازار شد و جوانی را پیدا کرد و فرمود: تو امروز مهمان سفرهٔ مایی و او را سر سفرهٔ خود حاضر کرد. قبل از اینکه سفره حاضر شود، ابراهیم به او گفت: چه میگویی که این عالم بگردد و گردانندهای در کار نباشد❓️
جوان گفت: اینک عالم میچرخد و گردانندهای هم در کار نیست. تا اینکه بحثها به طول انجامید و جوان سفره را ترک کرد و گفت حالا تو میخواهی یک وعده اطعام کنی، درس توحید میدهی❓️
🔸 خوب بگذار برود، این مشرک که نمیخواهد از شرک خود دست بردارد، برود بهتر است.
در این میان به ابراهیم عتاب شد :
که تو بهخاطر یک وعده غذا این همه از بندهٔ ما پرسوجو میکنی❓️
من بیستوپنج سال است که به او آب و نان میدهم، یک بار هم نام مرا نبرده است❗️ ای ابراهیم باید او را بر سر سفره برگردانی.
🔹 ابراهیمِ خدا دوست به بازار رفت و با زحمات زیادی آن جوان را یافت و با التماس او را به خانهٔ خود آورد.
جوان پرسید:
من به غذا شروع نمیکنم تا که بگویی چه چیزی موجب شده است که به مهمانی من اصرار میورزی. ❓️
فرمود:
راست قضیه این است که بعد از رفتن تو «عَاتبنی رَبّی فیک» خدایم مرا بهخاطر تو ملامت کرد و فرمود:
چرا بندهٔ ما را راندی، درحالی که من بیستوپنج سال است نان و آبش میدهم، ولی یک بار هم نام مرا نبرده است❗️
🔺 این جوان که سخت منقلب شده بود، گفت:
آیا واقعاً خدای تو مرا بندهٔ خود خطاب کرده است❓️
ای ابراهیم، تو را سوگند میدهم که مرا با این خدایت آشنا گردان و او از موحدان ابراهیمی گردید. آری این خدا خیلی دوستداشتنی است.
👤 #استاد_ابوالفضل_بهرامپور
📚 از کتاب #زندگی_با_قرآن | ج۱
📖 صفحات ۱۲۲ و ۱۲۳
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
🍎https://eitaa.com/hayyatetayebh