بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س.
#آفــتــاب_در_حجــــــاب
قسمت #نهم
زینت همان شتر را عوض کردند...و عایشه را بر آن نشاندند. و #عایشه ، دعوى جنگ با #على کرد
بهانه چه بود؟ خونخواهى عثمان!
 و خودشان بهتر از هر کس مى دانستند که این #بهانه تا کجا مضحک است.
مروان حکم ، سعید عاص را به همراهى در جنگ دعوت کرد. سعید عاص پرسید:
_همراهان تو کیانند؟
گفت :
_طلحه و زبیر عوام و عایشه و سعد و عبدالرحمن و محمد بن طلحه و عبدالرحمن اسید و عبداالله حکیم و...
سعید عاص گفت : 
_چه بازى غریبى ! اینها که همه خود، دستشان به خون عثمان آلوده است!
مروان حکم ، سکوت کرد و از او گذشت.
 ام سلمه(5) با اتکاء به آنچه از پیامبر شنیده بود اعلام کرد:
_بدانید هر که به جنگ با على رود، کافر است و عصیانگر بر دین خدا.
 اما فریاد او در ازدحام جمعیت گم شد.... 
#مالک_اشتر نامه نوشت📝 به #عایشه که از خدا بترس و حریم پیامبر را نگاه دار.
عایشه پاسخ داد: 
_تو هم لابد شریک قتل عثمانى که با من مخالفت مى کنى.
امیرمؤمنان ، ناخواسته پا به این عرصه گذاشت و با هفتصد سوار به ((ذى قار)) فرود آمد.
 و عایشه وقتى این را شنید، نامه نوشت به حفصه(6) که:
_على به ذى قار فرود آمده است ، نه راه پس دارد، نه راه پیش... 
حفصه با دریافت این پیام ، مطریان و مغنیان را جمع کرد و دستور داد که این مضمون را به #شعر درآورند و با دف و 
تنبک بنوازند و بخوانند تا مگر على بدین واسطه خفیف و #استهزاء شود.
 تو خبر را که شنیدى ، احساس کردى که دیگر جاى درنگ نیست.... 
از خانه بیرون شدى و با رویى پوشیده و ناشناس به خانه حفصه درآمدى.
خانه شلوغ بود.... 
مغنیان مى نواختند، کودکان کف مى زدند و زنان دم مى گرفتند:
ماالخبر ماالخبر
على فى سقر
کالفرس الاشقر
 ان تقدم عقر
 ان و تاءخر نحر.
راه را شکافتى تا به مقابل حفصه رسیدى که در بالاى مجلس نشسته بود...
 وقتى درست مقابل او قرار گرفتى ، چهره ات را گشودى ، غضبناك نگاهش کردى ، دندانهایت را به هم ساییدى و گفتى : 
_✨راست گفت رسول خدا که(البغض یتورات)، کینه موروثى است.
اى #دخترعمر! که اکنون با دختر ابوبکر #همدست شده اى براى کشتن پدر من . پیش از این نیز با #پدرانتان همدست شده بودید براى کشتن پیامبر. اما خدا پیامبرش را از #مکر خاندان شما آگاه و کفایت کرد. با پدرانتان در #قتل پیامبر #ناکام ماندید و اکنون کمر به قتل وصى و برادر او بسته اید. شرم کنید.
همین آیه قرآنى براى رسوایى همیشه تان بس نیست ؟ 
"وان تظاهرا علیه فان االله هو مولیه و جبریل و صالح المؤ منین و الملائکۀ بعد ذلک ظهیر.(7) 
دوست دارى به برادرت یادآورى کنى که این آتش #اززمان_پیامبر در زیر خاکستر خفته است. 
اینها اگر #جرات مى کردند، پیامبر را از میان برمى داشتند. نتوانستند، 
سر از #سقیفه در آورند، 
#بیست_و_پنج_سال خورشید را به بند کشیدند 
و در شهر #کوران ، پادشاهى کردند 
و بعد بر #شتر نشستند 
و بعد، سر از #نهروان(8) درآوردند، 
به لباس #ابوموسى اشعرى درآمدند و دست آخر، شمشیر را به دست #ابن_ملجم دادند. 
و کدام آخر؟
معاویه از همه گذشتگان پلیدتر مکارتر بود. نیش معاویه بود که #زهر را به جان برادرمان حسن ریخت.
دوست دارى فریاد بزنى : 
_✨برادرم ! تو که اینها را مى دانى چرا اتصالت را به خدا و پیامبر علم مى کنى ؟
اما فریاد نمى زنى ،....
اثری از  ✍سیدمهدی شجاعی 
@asheghane_mazhabii
__________________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
                
            