eitaa logo
طب اسلامی فاطمة الزهراء دزفول
3.1هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
درایتا۱ @hb9090a
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 داستان کوتاه شب سردی بود... زن بيرون ميوه‌فروشى زُل زده بود به مردمى كه ميوه مى‌خريدند . شاگرد ميوه‌فروش، تُند تُند پاكت‌هاى ميوه را داخل ماشين مشترى‌ها مى‌گذاشت و انعام مى‌گرفت. زن با خودش فكر مى‌كرد چه مى‌شد او هم مى‌توانست ميوه بخرد و ببرد خانه؟! رفت نزديك‌تر... چشمش افتاد به جعبه چوبى بيرون مغازه كه ميوه‌هاى خراب و گنديده داخلش بود. با خودش گفت: «چه خوبه سالم‌ترهاشو ببرم خونه.» مى‌توانست قسمت‌هاى خراب ميوه‌ها را جدا كند و بقيه را به بچه‌هايش بدهد... هم اسراف نمى‌شد و هم بچه‌هايش شاد مى‌شدند. برق خوشحالى در چشمانش دويد... ديگر سردش نبود! رفت جلو، نشست پاى جعبه ميوه. تا دستش را برد داخل جعبه، شاگرد ميوه‌فروش گفت: «دست نزن ننه! بلند شو و برو دنبال كارت!» زن زود بلند شد... خجالت كشيد... چندتا از مشترى‌ها نگاهش كردند. صورتش را قرص گرفت... دوباره سردش شد... راهش را كشيد و رفت... چند قدم بيشتر دور نشده بود كه خانمى صدايش زد: «مادرجان ، مادرجان!» زن ايستاد، برگشت و به آن زن نگاه كرد. زن لبخندى زد و به او گفت: «اينارو براى شما گرفتم.» سه تا پلاستيك دستش بود، پُر از ميوه؛ موز، پرتقال و انار🍌🍊🍎🥒🍉 زن گفت: دستت درد نكنه، اما من مستحق نيستم. زن گفت: «اما من مستحقم. من مستحق داشتن شعور انسان بودن و توجه کردن به همنوع و دوست داشتن همه انسان‌ها و احترام گذاشتن به اونا بى‌هيچ توقعى. اگه اينارو نگيرى، دلمو شكستى. جون بچه‌هات بگير.» منتظر جواب نماند، ميوه‌ها را داد دست زن و سريع دور شد... زن هنوز ايستاده بود و رفتن او را نگاه مى‌كرد. قطره اشكى كه در چشمش جمع شده بود، غلتيد روى صورتش. دوباره گرمش شده بود... با صدايى لرزان گفت: « پيرشى!... خير ببينى...» هيچ ورزشى براى قلب، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست. پیشاپیش یلدای مهربانی که نماد خانواده دوستی و عشق ورزیدن به هم نوع است را شادباش می‌گوییم. یلدای امسال در هنگام خرید میوه سهم تنگدستان آبرومند را فراموش نکنیم.