برای شفای علی روئین تن دعا کنیم
متاسفانه دیر مطلع شدم که دوست عزیز #علی_روئین_تن
کارگردان فیلمهای سینمایی #دلشکسته و #زمهریر
که اخیرا مشغول ساخت فیلمی درباره شهید #ابراهیم_هادی است، دچار عارضه قلبی شده است.
بحمدالله خطر رفع شده و حالش خوب است و دوران نقاهت را می گذراند.
برایش دعا کنیم تا توفیقش کامل شود و مستند #فرمانده_لوتیها درباره شهید #سید_ابوالفضل_کاظمی از فرماندهان #گردان_میثم و همچنین مستند و سینمایی شهید ابراهیم هادی را به سرانجام برساند و ۱۲۰ ساله شود.
حمید داودآبادی
سلام بر ابراهیم
"علی روئین تن" کارگردان جنگ دیده و چشیده را با فیلم سینمایی "دلشکسته" شناختم. در جلسه ای که بر سر فیلم "زمهریر"ش بود، شناختمش و افتخار دوستی با او را پیدا کردم.
چندوقت پیش تماس گرفت و گفت درپی ساخت فیلمی از حماسۀ شهید "ابراهیم هادی" است.
متاسفانه با آن شهید عزیز دوستی و آشنایی نداشتم؛ یعنی آن زمان بچه بودم؛ ولی تا آنجا که در توان داشتم، کمکش کردم و هرآنکه را با داش ابرام دوست بود، بهش معرفی کردم.
چند شب پیش لطف کرد، منّت گذاشت و فیلمنامۀ "غزل خوان" را برایم فرستاد.
دیشب آن را با وسواس و دقت خواندم. بجز چند غلط املایی، نتوانستم ایرادی ازش بگیرم. همان جا بهش زنگ زدم تا تبریک و خسته نباشید بگویم.
وقتی از کارش تعریف کردم و آرزو که هرچه زودتر ساخته شود، روئین تن با آن لهجۀ شیرین شیرازی خود که در اوج ناراحتی هم فکر می کنی دارد می خندد و شوخی می کند، گفت:
- متاسفانه این فیلمنامه را رد کردند و اجازۀ ساخت ندادند.
فکر کردم مرا سر کار گذاشته یا می خواهد روز عیدی شوخی کند. قسمش که دادم، گفت:
- به جون خودت ردش کردند.
- آخه چرا؟
- میگن هیچ چیزی از شهید در این فیلمنامه نیست!
- یعنی چی؟ من که ابراهیم هادی را نه دیده بودم و نه درباره اش می دانستم، با این نوشته عاشقش شدم، چطور می گویند چیزی از شهید ندارد؟ همۀ فیلمنامه مملو است از روش و منش، زندگی و سیرۀ اخلاقی شهدا و حماسه و مردانگی آنها.
- نمی دونم. اونا میگن نباید ساخته بشه.
- نباید ساخته بشه؟ پس چی باید ساخته بشه که حماسۀ شهدا را به تصویر بکشد؟
یعنی این فیلم از دهها فیلمی که سالانه با بودجه های کلان ساخته می شوند و هیچ مفهوم و محتوایی از انقلاب و شهدا ندارند هیچ؛ حتی استهزاء فرهنگ اسلامی و ایرانی است، بدتر است؟
واقعا چگونه است؟
چرا باید جنگ ندیده ها، جنگ چشیده ها را کنار بزنند؟
ای کاش می شد فیلمنامه را منتشر کرد و در کنار آن، نظرات کسانی که آن را رد کرده و اجازۀ ساخت نمی دهند، نشان داد تا برای اولین بار، مخاطبین بگویند چه فیلمی ارزش ساختن دارد یا نه!
من که ممنون دوست عزیز علی روئین تن هستم و برایش آرزوی موفقیت داشته و دارم. مطمئنا هستند کسانی که می خواهند هرآنکس را که نشان و عطر و ردّی از انقلابی گری و دفاع مقدس دارد، محو کنند و عرصه را برای فرهنگی خنثی مهیاتر سازند.
یاد فیلمنامه ای افتادم که چند سال پیش دربارۀ نفوذ و خیانت منافقین در جنگ نوشته بودم و به "سید محمود رضوی" دادم. بعد چند وقت گفت:
- هم صدا و سیما و هم وزارت ارشاد فیلمنامه را رد کردند. هر دویشان می گویند نباید در این باره چیزی ساخته شود!
حمید داودآبادی
😍 عکس یادگاری نوجوانان باستانیکار با آقا
💪 نوجوانانی که امروز در دیدار مدالآوران ورزش با رهبر انقلاب، ورزش باستانی اجرا کردند
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_Khamenei
رفیق هم رفیقای قدیم
۴۴ سال پیش، بهار ۱۳۵۸ وقتی می خواستم از دم دانشگاه تهران (چادر وحدت، محل تجمع بچه های انقلابی در مقابله با منافقین) برم خونه، می نشستم ترک موتور رضا و باهم می رفتیم.
باحالتر از اون وقتی بود که در سرمای زمستون و بارندگی، از نمازجمعه می رفتیم خونه پدری رضا در نظام آباد و مادرش آش رشته باحالی درست کرده بود و جای همه خالی در جمع برادران نخجوان، حسن و رضا و عباس و پدر و مادر عزیز و محترمش می نشستیم به خوردن که در آن سرما واقعا می چسبید.
سه شنبه ۲۱خرداد ۱۳۹۸، وقتی سوار هواپیمای ایرباس شرکت زاگرس شدم تا از مشهد به تهران بیایم، همان اول مهماندار اعلام کرد:
- آقای حمید داودآبادی لطفا خودشان را معرفی کنند.
آمد جلو و گفت:
- کاپیتان گفتند شما تشریف بیارید جلو.
وقتی درِ کابین خلبان باز شد و کاپیتان رضا نخجوانی آمد بیرون و به روبوسی و حال و احوال، از شوق داشتم ذوق مرگ می شدم!
وقتی در کابین کنارش نشستم، بهش گفتم:
- یادش بخیر ۴۰ سال پیش ترک موتورت می نشستم و میرفتم خونه، حالا ترک هواپیمات نشستم و دارم میرم خونه!
واقعا چه صفایی دارد رفقای قدیمی را دیدن آن هم از نوع خالص، سالم، عزیز، دوست داشتنی و لذت بخش همچون رضا.
آقا رضا، مدتی معاون وزیر راه و رئیس سازمان هواپیمایی کشوری بود و امروز همچنان خلبان است و ذره ای با ۴۰ سال پیشش در صداقت و معرفت فرق نکرده است.
واقعا به داشتن چنین رفقایی افنخار می کنم و خدا را بر محبت آنان شاکرم.
حمید داودآبادی