eitaa logo
HDAVODABADI
1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
200 ویدیو
17 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
عملیات رزمنده ایرانی در قلب صهیونیستها بخش 2 از 4 هدف "سینما تئاتر حین" (Chen Cinema) لوکس ترین و شلوغ ترین سینما در میدان دیزنگوف (Dizengoff) مرکز بزرگ گردشگری در قلب تل آویو بود تا به اشغالگران بفهمانند مبارزان فلسطینی به راحتی می توانند در قلب سرزمین های اشغالی نفوذ کرده و عملیات انجام دهند. هدف اصلی از عملیات، کشتن یکی از افسران برجسته دستگاه اطلاعاتی اسرائیل بود که در آن ساعت در سینما حضور داشت و مشغول تماشای فیلم بود. روز چهارشنبه 11 دسامبر (20 آذر) 4 جوان که بر اساس پاسپورت های همراهشان، هرکدام ملیت و تابعیت کشوری را داشتند، در ترکیه سوار هواپیما شده و ساعتی بعد در "فرودگاه بن گوریون" تل آویو سوار بر تاکسی به هتلی که از قبل مشخص شده بود، رفته و اتاقی اجاره کردند. در هتل، جوان ها با اطلاعات و تجربیات مظفر که رهبری گروه را برعهده داشت، شروع به ساخت بمب های دست ساز با موادمنفجره ای که در ساک های خود داشتند، نمودند. غروب روز پنج شنبه 12 دسامبر، چهار جوان که ظاهرشان می داد توریست از کشورهای خاورمیانه هستند، در میان جمعیت، بلیط خریده و جدا از هم وارد سینما شدند. سه تن از آنها که در دست خود پاکت هایی به عنوان نوشابه و خوراکی داشتند، به بالکن رفتند و در صندلی های ردیف جلو با فاصله از هم نشستند. مظفر که فرماندهی عملیات را برعهده داشت و جلیقه انفجاری زیر لباس خود بسته بود، در ردیف عقب بالکن در نزدیکی آنهایی که گفته می شد عوامل دستگاه اطلاعاتی اسرائیل هستند، خونسرد و بدون اینکه شک کسی را برانگیزد، روی صندلی نشست. ساعت 21:30 دقیقه شب، هنگامی که چراغ های سالن خاموش شد، با نمایان شدن چهره خندان "باد اسپنسر" (Bud Spencer) بر پرده سینما و نمایش فیلم کمدی و شاد "به من میگن پاگنده"، تماشاچیان شروع به کف زدن و هورا کشیدن کردند. هنوز دقایقی از شروع فیلم نگذشته بود که در تاریکی سالن، یکی از جوان ها از جا برخاست، و درحالی که بمبی در دست داشت، فریاد زد: "ما عضو جبهه مردمی برای آزادی فلسطین هستیم. ما برای بازیابی وطن غصب شدۀ خود تلاش می کنیم تا از این طریق حتی یک وجب خاک آن را از دست ندهیم". و به دنبال آن، دو نفر دیگر برخاستند و با فریاد زنده باد فلسطین، بمب های خود را پرتاب کردند. بمب های دست ساز یکی پس از دیگری منفجر شدند و به دنبال آن تعدادی غرق در خون نقش بر زمین شدند. جمعیت وحشت زده، به طرف درهای خروجی گریختند. در بالکن سینما، عوامل اطلاعاتی در جنب و جوش بودند که ناگهان مظفر از میانشان برخاست و فریاد زد: "تنها هنگامی صلح بر سرزمین فلسطین برقرار خواهد شد که موجودیت صهیونیستی ناپدید شود و دولت فلسطینی تشکیل شود." و بمب خود را پرتاب کرد. پس از انفجار بمب ها، مظفر براساس طرح عملیاتی، در آن هیاهو و شلوغی، به نیروهای تحت امرش دستور داد که همراه با جمعیتی که وحشت زده از سینما به بیرون فرار می کنند، از سالن خارج شوند. آنها به سرعت میان مردم بیرون رفتند و از میدان دیزنگوف راه خود را در پیش گرفته و از معرکه دور شدند. ادامه دارد
عملیات رزمنده ایرانی در قلب صهیونیستها بخش 3 از 4 نیروهای اطلاعاتی که درصدد دستگیری مظفر بودند، ناگهان در مقابل چشمان خود آتش و انفجاری شدید دیدند که از بدن مظفر برخاست و بر تلفات آنها افزود. دقایقی بعد نیروهای امنیتی و پلیس صهیونیستی که اصلا انتظار چنین عملیاتی آن هم در قلب تل آویو را نداشتند، با تماس های تلفنی مردم وحشت زده از حادثه باخبر شدند و در میان جمعیتی که از سینما به بیرون فرار می کردند، نزدیک شدند. کسی جرات نمی کرد وارد سینما شود. ساعتی بعد "ميخائيل هولر" خبرنگار رادیو اسرائیل گزارش اولیه ای درباره این عملیات منتشر کرد و گفت: "من داخل سینما بو.دم که ناگهان چهار صدای انفجار شنیدم که سالن بر اثر انفجارها روشن شد . چراغ های سالن بر اثر انفجار شکستند و چراغ های اضطراری هم کار نمی کردند. در آن تاریکی، تماشاچیان شروع به بیرون رفتن از سالن کردند. تاکنون مشخص شده است که 44 مجروح وجود دارد که برخی از آنها به شدت زخمی شده اند و ده نفر از مجروحان هم اکنون در اتاق عمل بیمارستان های شهر قرار دارند. نیروهای امنیتی در محل حاضر شدند و محاصره میدان را آغاز کردند. آنها رهگذران را با ضرب و شتم از سالن دور کردند تا نیروهای امداد به تخلیه مجروحین مشغول شوند. برخی از آنها مجروحان را روی تخته های چوبی و درها حمل می کردند. پلیس همچنان به بازداشت مظنونان ادامه می دهد و برخی نیز در خیابان دستگیر شده اند." "إلياهو مزراحي" که در حادثه مجروح شده بود، به خبرنگار رویترز گفت: "چریک ها در ردیف جلو در بالکن نشسته بودند. من دیدم که مرد بمب ها را پرتاب می کند، و من و دوستم خود را به زمین انداختیم که از ناحیه پاها مجروح شدیم. سپس دیدم که مردی خودش را منفجر کرد." بعدا منابع امنیتی صهیونیستی مدعی شدند: "اینکه چریک ها دو بمب را پرتاب کردند، سعی در گمراه کردن داشته اند، اما به نظر می رسد که نفر اصلی، درحالی که قرار بود بمب سوم را پرتاب کند، بمب پس از پرتاب به دیوار برخورد کرده، منفجر شده و خود او را تکه پاره کرده است." روزهای بعد رادیو اسرائیل برای کاستن از هراس و وحشتی که این عملیات در دل مردم تل آویو ایجاد کرده بود، داستانی حماسی سر هم کرد و مدعی شد: "یکی از صهیونیست ها وقتی متوجه می شود آن مرد می خواهد بمب خود را منفجر کند، به طرف او می رود، او را در بغل خود می گیرد که با انفجار بمب، هر دو کشته می شوند!" ادامه دارد
عملیات رزمنده ایرانی در قلب صهیونیستها بخش 4 پایانی نشریه الهدف گزارشی از داخل سرزمین های اشغالی دریافت کرد مبنی بر این که تعداد زیادی از شهرک نشینان صهیونیست در نتیجه این عملیات کشته شده اند که در میان آنها سه عضو سرویس اطلاعاتی اسرائیل وجود دارند: 1- اسحاق بن اهرون، با درجه افسری، سکنه منطقه الخضیره. 2- فارس رشراش، 40 ساله از روستای بیت جن با درجه افسری که با زنی از شهر یافا ازدواج کرده است. 3- اسحاق یوسف، یهودی مصری، افسر نیروهای امنیت داخلی که همراه همسرش کشته شدند. چند روز بعد "دیوید اوفر" (David Ofer) رئیس پلیس تل آویو، در حالی که از افشای نام مجری عملیات خودداری می کرد، اعلام کرد: "بر اساس پاسپورت بریتانیایی و همچنین کارت واکسیناسیون همراه او که احتمالا جعلی باشد، وی جوان 26 ساله متولد شهر اکرا پایتخت کشور آفریقایی غنا و ساکن ترکیه بوده است. او روز گذشته با هواپیما به تل آویو آمده و در هتلی مستقر شده است. ماموران پلیس به سرعت به هتل محل اقامت او یورش بردند که توانستند مقداری موادمنفجره پلاستیک و موادی دیگر که برای ساخت بمب آماده شده بودند، پیدا کنند." براساس آمار منتشر شده حدود 60 نفر در این عملیات کشته و مجروح شدند. رژیم صهیونیستی که با شیوه جدیدی از مبارزه فلسطینی ها روبه رو شده بود، عملیات سینما حین را قوی ترین و خشن ترین حمله دشمن توصیف کرد. از آن جوان ایرانی که در بین رزمندگان فلسطینی با نام مستعار "مظفر ایرانی" شناخته می شد، مشخصات چندانی وجود ندارد. براساس گزارش سایت جبهه مردمی، مظفر 1 ژانویه 1948 (10 دی 1326) در ایران به دنیا آمده و مدتی قبل از عملیات به جبهه مردمی برای آزادی فلسطین پیوسته بود. او اعتقاد داشت كه مسئله فلسطین مسئله همه انقلابیون و افراد شریف جهان است. وی این اعتقاد را برای مبارزه خود در صفوف جبهه مردمی برای آزادسازی فلسطین ابراز داشت تا توانایی های نظامی خود را وسعت دهد. تا پیش از عملیات نهایی، مظفر چندین دوره نظامی را پشت سر گذاشته و در بسیاری از عملیات قهرمانانه علیه دشمن صهیونیستی شرکت کرده بود. پس از انفجار، باقی مانده پیکر مظفر توسط عوامل اطلاعاتی اسرائیل جمع آوری شد و سرانجام پس از آزمایش های مختلف برای تعیین و تشخیص هویت، در "گورستان شماره ها" دفن شد. صهیونیست ها "مقابر الارقام" را برای دفن اجساد مبارزان و اسرای فلسطینی کشته شده در اسارت درنظر گرفته بودند و بر روی قبر هرکدام فقط یک شماره نوشته اند. تا امروز به غیر از مظفر، 6 ایرانی دیگر که سال های قبل از 1357 و پیروزی انقلاب برای کمک به رزمندگان فلسطینی به آن دیار شتافته بودند، پیکرشان در گورستان شماره ها دفن شده و هیچ نام و نشانی از آنها ارائه نشده است. (انتشار این نوشته، بدون ذکر نام نویسنده و صفحه، مجاز نمی باشد) منابع: کتاب اسرار جعبه سیاه – از سایت تاریخ ایرانی سایت الجبهه الشعبيه لتحرير فلسطين روزنامه نیویورک تایمز، دسامبر 1974 حمید داودآبادی خرداد 1399 www.instagram.com/hamiddavodabadi1
بسم الله الرحمن الرحیم گاهی لازم است نکته ای، حرف یا کلامی تکانت دهد، به تفکر واداردت، یا اصلا داغونت کند. و این بهترین حالتی است که در بی حالی و تکرر ایام، می توان بدست آورد. و این بشارت می دهد که: یک خود جدید از خودت بنا کنی. اگرچه فکر می کنی این تغییر و تحول، یا زلزله، به مضاقت خوش نیاید. هراست را افزون کند و کمی ناامیدت سازد. ولی درست که: ساختمان‌ کلنگی وجودت را ویران کرده، ولی زمینش هنوز مال خودت است! پس شروع کن به ساخت و ساز خودت. برای ساختن هیچ وقت دیر نیست. شاید که جسمت را نتوانی تغییر دهی. بگویی دیگر وفتی برای تناسب اندام نیست. برای پرورش اندام دیگر دیر است! ولی: برای تغییر مسیر اشتباه، هیچ وقت دیر نیست. مگر نه اینکه خداوند رحمن و رحیم می فرماید: حتی اگر دم مرگ هم توبه کنید، می پذیرم! توبه دم مرگ، فقط برای عذرخواهی از گناهان و راحت مردن نیست. بلکه برای بازگشت از شیوه و روش اشتباه، و پیدا کردن راه و روش جدید و درست است. شاید که دم‌ مرگ هم خدا فرصتی مجدد بدهد، ولو یک ساعت؛ که همان یک ساعت بعد از تحول، به همۀ عمرِ اشتباه رفته، می ارزد. وقتی خداوند سبحان در قرآن مجید می فرماید: آیا آنکه می داند، با آنکه نمی داند، برابر است؟! این را خطاب به مثلا مومنینی می گوید که حتی تا آخر عمر، به اشتباه مسیری را به تصور و تخیل ایمان، می پیمایند ولی نمی دانند اشتباه می روند! پس همین که فهمیدیم اشتباه می رفتیم، اوج پیروزی است. یعنی که از این به بعد می دانیم. پس جزو دانندگان محسوب می شویم. و دیگر نه وقتمان می دهد و نه حق داریم خود را به ندانستن بزنیم. اگر نمی خواهی خودت را درست کنی و اشتباهاتت را جبران کنی، یک بحث دیگر است! خیلی از مردم حاضر نیستند تحول و نو شدن را بپذیرند؛ بخصوص در نفسِ وجودشان. مثل کسانی که باوجود ویران شدن خانه شان، حاضر نیستند خانه را تعمیر یا بازسازی یا ترک کنند؛ پس همانجا در زیر آوار همان خانۀ کهنه جان می سپارند و می گندند و فراموش می شوند! حتی شاید که خدا هم آنها را فراموش کند. بلند شو راه بیفت راضی به امروزت نباش قانع بودن به وضع موجود، ضررش از مرگ بیشتر است! تا از خودت ناراضی نشوی، هیچ جایی برای رشدت پدید نمی آید. خودت شو خودت را تغییر بده تا خدای خودت را با چشمانی بازتر و ذهنی سالم تر و نگاهی فراگیرتر بشناسی. مَن عَرَفَ نَفسَه، فَقَد عَرَفَ رَبّه کسی که خودش را شناخت، خدای خودش را خواهد شناخت. یک عمر بدون بسم الله رفتیم حتی نماز خواندیم و نفهمیدیم فقط زبانمان بسم الله گفته، نه دلمان! بسم الله بگو و برخیز و برای خدا و خودت، ادامۀ راه را که روشن تر از گذشته خواهد بود، بپیما. که فقط اوست منتظر تو. حمید داودآبادی
کدامیک از کتابهای منتشرشدۀ حمید داودآبادی را خوانده اید؟ کدام جذابتر و گیراتر بود؟ چرا؟! 1–37 سال: ناگفته‌هایی از گروگان گیری حاج احمد متوسلیان 2 - آسمان زیر خاک: خاطراتی از عملیات تفحص شهدا 3 - آن‌که فهمید، آن‌که نفهمید: خاطراتی متفاوت از آدم‌های جبهه و پشت جبهه 4 - آیا می‌دانید؟: نکاتی جالب از انقلاب ‌اسلامی و دفاع مقدس 5 - اخی عباس: ترجمۀ عربی عباس برادرم 6 - از معراج برگشتگان: خاطرات کودکی، انقلاب تا پایان جنگ 7 - القصه الکامله للاستشهادیین فی لبنان: ترجمۀ عربی "پاره‌های پولاد" 8 - پاره‌های پولاد: تاریخ عملیات شهادت‌طلبانه در لبنان 9 - پرواز پروانه‌ها: زندگی‌نامۀ سرداران شهید حسین قجه‌ای، رضا چراغی، علی‌اکبر حاجی‌پور 10 - پهلوان سعید: زندگی‌نامه‌ و خاطرات پهلوان شهید سعید طوقانی 11 - تبسم‌های جبهه: خاطرات باحال و قشنگ جبهه و جنگ 12 - تفحص: گزارش کامل و خاطرات عملیات تفحص و کشف پیکر مطهر شهدا 13 - جاسوس بازی: خاطرات و ناگفته‌هایی از جاسوسان دشمنان در تاریخ ایران 14 - جنگ، شعر، عشق و مرگ: خاطرات سرباز عراقی "نصیف الناصری" از جنگ علیه ایران 15 - چادر وحدت: خاطرات سال‌های بحرانی انقلاب از 1358 تا 1360 16 - حماسۀ ذوالفقار: زندگی‌نامۀ سرداران شهید یوسف کابلی، علی‌رضا ناهیدی، محسن نورانی 17 - خاطرات انقلاب اسلامی: خاطراتی از انقلاب اسلامی 18 - خاطرات شکنجه: خاطراتی از شکنجه در زندان‌های حکومت پهلوی 19–خاطر اعلی‌حضرت آسوده: خاطرات دکتر"محمد سام کرمانی"وزیر کشور و اطلاعات حکومت پهلوی 20 - دجله در انتظار عباس: زندگی‌نامۀ سردار شهید عباس کریمی 21 - دفاع مقدس در اینترنت: نشانی سایت‌ها و وبلاگ‏های دفاع مقدس 22 - دیدم که جانم می‌رود: زندگی و خاطرات شهید مصطفی کاظم‌زاده 23 - راز احمد: آخرین سفر حاج احمد متوسلیان از خرمشهر تا بیروت 24 - ستارگان درخشان تاریخ: وصیت‌نامۀ شهدای مقاومت اسلامی لبنان 25 - سه شهید: گفت‌وگو با خانوادۀ شهیدان طیب حاج محمدرضا، سیدعلی اندرزگو و محمدعلی رجایی 26 - سیّد عزیز: زندگی‌نامۀ حجت‌الاسلام سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان 27 - شهادت طلبان: تاریخ عملیات شهادت ‌طلبانه در لبنان 28 - شهید بعدازظهر: زندگی و خاطرات شهید مصطفی کاظم‌زاده 29 - عباس برادرم: خاطرات و یادداشت‌های شهید مدافع حرم عباس کردانی 30 - عقل المبدع"تر جمۀ عربی"عقل درخشان" 31 - عقل درخشان: زندگی و خاطرات سردار مقاومت‌ اسلامی لبنان، شهید حسّان اَللَّقیس 32 - کمین جولای 82: ترجمۀ انگلیسی"AMBUSH OF JULY 1982" 33 - کمین جولای 82: روزشمار گروگان‌گیری دیپلمات‌‌های ایرانی در لبنان 34 - مثل آب خوردن: شیوه‌های خاطره‌نویسی آسان 35 تا 44 - مجموعۀ"انقلاب، جنگ، صلح": خاطرات کامل از کودکی، انقلاب تا پایان جنگ جلد اول: کودک و انقلاب جلد دوم: چادر وحدت جلد سوم: خرمشهر آزاد شد جلد چهارم: دیدم که جانم می‌رود جلد پنجم: از لبنان تا کردستان جلد ششم: پهلوان سعید جلد هفتم: عبور از اروند جلد هشتم: پدر اسماعیل جلد نهم: بازار داغ شهادت جلد دهم: تا صلح 45 - ناگفته‌ها: خاطرات ناگفته و منتشر نشدۀ دفاع مقدس، ل.بنان و بعد از جنگ 46 - نامزد خوشگل من: خاطراتی از دفاع مقدس و بعد از جنگ 47 - یاد ایام: خاطرات حضور درجبهه از سال1360تا1367 48 - یاد یاران: اولین کتاب از خاطرات حضور درجبهه نظرات حود را به این نشانی در ایتا و تلگرام بفرستید: @davodabadi61
برای شفای علی روئین تن‌ دعا کنیم متاسفانه دیر مطلع شدم که دوست عزیز کارگردان فیلمهای سینمایی و که اخیرا مشغول ساخت فیلمی درباره شهید است، دچار عارضه قلبی شده است. بحمدالله خطر رفع شده و حالش خوب است و دوران نقاهت را می گذراند. برایش دعا کنیم تا توفیقش کامل شود و مستند درباره شهید از فرماندهان و همچنین مستند و سینمایی شهید ابراهیم هادی را به سرانجام برساند و ۱۲۰ ساله شود. حمید داودآبادی