⭐️دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان ⭐️
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
💠«اللهمّ لاتؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولاتَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین»💠
"خدایا
🕊مؤاخذه نکن مرا در این روز به لغزش ها
🕊و درگذر از من در آن از خطاها و بیهودگی ها
🕊و قرار مده مرا در آن نشانه ی تیر بلاها و آفات،
ای عزت دهنده مسلمانان"
🔴دعای ایمن شدن از خطر زلزله
📖إِنَّ اللَّهَ یُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِیمًا غَفُورًا
💠امام صادق (ع) فرمودند:
هر گاه در شب و هنگام خوابیدن از وقوع زلزله و خراب شدن خانه می ترسی آیه «۴۱ سوره فاطر» را قرائت كن.
حدیث ناب
قسمت چهار : من جذابترم یا .... بالاخره توی کتابخونه پیداش کردم ... رفتم سمتش و گفتم: آقای صادقی، می
قسمت پنج : مرگ یا غرور
غرورم له شده بود ... همه از این ماجرا خبردار شده بودن ... سوژه مسخره کردن بقیه شده بودم ... .
بدتر از همه زمانی بود که دوست پسر سابقم اومد سراغم و بهم گفت: اگر اینقدر بدبخت شدی که دنبال این مدل پسرها راه افتادی، حاضرم قبولت کنم برگردی پیشم؟ ... .
تا مرز جنون عصبانی بودم ... حالا دیگه حتی آدمی که خودم ولش کرده بودم برام ژست می گرفت ... .
رفتم دانشگاه سراغش ... هیچ جا نبود ... بالاخره یکی ازش خبر داشت ... گفت: به خاطر تب بالا بیمارستانه و احتمالا چند روز دیگه هم نگهش دارن ... .
رفتم خونه ... تمام شب رو توی حیاط راه می رفتم ... مرگ یا غرور؟ ... زندگی با همچین آدمی زیر یک سقف و تحملش به عنوان شوهر، از مرگ بدتر بود ... اما غرورم خورد شده بود ... .
پسرهایی که جرات نگاه کردن بهم رو هم نداشتن حالا مسخره ام می کردن و تیکه می انداختن ... .
عین همیشه لباس پوشیدم ... بلوز و شلوار ... بدون گل و دست خالی رفتم بیمارستان ...در رو باز کردم ... و بدون هیچ مقدمه ای گفتم: باهات ازدواج می کنم ...
هدایت شده از حدیث ناب
💚امام حسن مجتبی علیه السلام :
«در شگفتم از كسى كه درباره ی خوراكيهاى خود انديشه و تأمل مى كند
و ليكن
درباره ی نيازمنديهاى فكرى و عقلى اش تأمل نمى كند،
پرهيز مى كند از آنچه معده اش را اذيت مى نمايد
و سينه و قلب خود را از پست ترين چيزها پر مى كند.»
💐بحارالانوار، ج1، ص218