eitaa logo
هدایت و رشد ● محمد حامد مبینی
110 دنبال‌کننده
104 عکس
13 ویدیو
5 فایل
🪔 اینجا مکانی است برای به اشتراک گذاشتن آنچه که در ذهنم می گذرد، یا باید بگذرد.... 🇮🇷باشد که ختم به شهادت شود🩸 فعال عرصه تبلیغ و تربیت اسلامی قائم مقام سازمان مدارس صدرا (https://sadraorg.ir/) پاسخگویی: @m_hamed_mobini
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ قسمت اول: ♦️خداوندا ! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است. وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. ♦️خداوندا! پاهایم سست است. رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازکتر است و از شمشیر بُرنده تر؛ اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. ♦️من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام و دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباس آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریم‌ها، آنها را ببخشی. ♦️خداوندا! سر من، عقل من، لب من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر می‌برند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله! .... 🔹خدایا وحشت همه‌ی وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم، رسوایم نکن. مرا به حُرمت کسانی که حرمتشان را بر خودت واجب کرده ای، قبل از شکستن حریمی که حرم آنها را خدشه‌دار می‌کند، مرا به قافله‌ای که به سویت آمدند، متصل کن. @mobini_110
✅ قسمت دوم: 🔸️ عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ 🔸️ خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.❤️ 🔸️ عزیزم! من از بیقراری و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابانها گذارده ام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان میروم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته ام، تو خود میدانی دوستت دارم❤️ خوب میدانی جز تو را نمیخواهم. مرا به خودت متصل کن. 🔸️معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم، نمی توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آنچنان که شایسته تو باشم. @mobini_110
استاد؟؟؟!!! گاهی باید به خودمان تلنگر بزنیم. گاهی از خودم سوال می‌کنم تو چه داری که لایق این عناوین باشی؟ تو که خودت را خوب میشناسی، تو که میدانی هیچ در دست نداری، نه علمی، نه عملی، و نه هیچ اعتباری هر آنچه هست، اوست و هر چه لقب است، همه برای اوست. و سپس به خودم هشدار می‌دهم که این الفاظ و برخوردها، همه از شگردهای شیطان است. شیطان سعی می‌کند تو را به خود امیدوار کند که راضی باشی از خودت و به خودت ببالی. شیطان می‌خواهد که تو خود را توانا و دانا و لایق این الفاظ بدانی تا منحرف شوی؛ از بندگی منحرف شوی، از بندگی ای که اولین شرطش ندانستن هیچ از خود و دانستن همه چیز از معبود است. حاشا که حواسمان از خود پرت شود و دلخوش به این الفاظ شویم. خدایا پناه می‌برم به خودت، از ستایش کردن خودم، از بالیدن به خودم، و از وسوسه های شیطان "اللهم اعوذ بک من نفس لاتشبع" @mobini_110
▪️جمعه‌های فراق گفتند جمعه عید است، هر عیدمان عزا شد غم روی غم نشست و دل زار و مبتلا شد در انتظار دلبر هر جمعه‌ای نشستیم دلبر نیامد از راه، آدینه هم عزا شد داغی نشسته بر دل از آن دی غم‌انگیز مالک به خاک افتاد هنگامه‌ای به‌پا شد از جمعه‌ها نشسته داغی به قلب رهبر هر جمعه از سپاهش نام‌آوری فدا شد یک جمعه حاج‌قاسم، یک جمعه حاج‌محسن این جمعه نیز مصباح خاموش و بی‌صدا شد در سالگرد مالک عمار هم سفر کرد درد وصال او نیز در جمعه‌ای دوا شد رفتند جمله یاران، خوبان و غمگساران ای منتقم به‌پا خیز دل تنگ کربلا شد ، ۱۳۹۹/۱۰/۱۲ @mobini_110
هدایت شده از KHAMENEI_IR
🏴 پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی درگذشت آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی 🔰 بسم الله الرّحمن الرّحیم با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت عالم ربانی، فقیه و حکیم مجاهد، آیةالله آقای حاج شیخ محمدتقی مصباح یزدی را دریافت کردم. این، خسارتی برای حوزه‌ی علمیه و حوزه‌ی معارف اسلامی است. ایشان متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویائی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند. خدمات ایشان در تولید اندیشه‌ی دینی و نگارش کتب راه‌گشا، و در تربيت شاگردان ممتاز اثرگذار، و در حضور انقلابي در همه‌ی میدانهائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً کم‌نظیر است. پارسائی و پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی، پاداش بزرگ الهی به این مجاهدت بلند مدت است. اینجانب که خود سوگوار این برادر قدیمی و عزیز میباشم، به خاندان گرامی و فرزندان صالح و دیگر بازماندگان ایشان و نیز به شاگردان و ارادتمندان این معلّم بزرگ و به حوزه‌ی علمیه تسلیت عرض میکنم و علوّ درجات ایشان و مغفرت و رحمت الهی را برای ایشان مسألت مینمایم. سیّدعلی خامنه‌ای ۱۳ دی ماه ۱۳۹۹ 📌http://eitaa.com/joinchat/3428581380Cfdb28be55a
هدایت شده از آنها که باید اما نمیشناسم!
🏴 شمارش حداقل ۳۰ مدال🥇افتخار علامه فقید در پیام کوتاه تسلیت رهبر انقلاب در پی درگذشت آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی 🔰 بسم الله الرّحمن الرّحیم با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت ٬ 🥇 و 🥇 🥇 ، 🥇 🥇 آقای حاج شیخ یزدی را دریافت کردم. این، برای علمیه و حوزه‌ی اسلامی است. ایشان ، 🥇 ، 🥇 دارای 🥇 در 🥇و 🥇 در بودند. خدمات ایشان در 🥇 🥇 و 🥇 ،🥇و در 🥇 🥇 🥇 ،🥇و در 🥇 🥇 در که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً است. 🥇 و پرهیزگاری🥇 🥇 ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق در طریق معرفت توحیدی، 🥇 بزرگ الهی به این مجاهد بلند مدت است.🥇 اینجانب که این 🥇 🥇 و 🥇می‌باشم، به 🥇و 🥇و دیگر بازماندگان ایشان و نیز به شاگردان و ارادتمندان این معلّم بزرگ و به حوزه‌ی علمیه تسلیت عرض میکنم و علّو درجات ایشان و مغفرت و رحمت الهی را برای ایشان مسألت مینمایم. سیّدعلی خامنه‌ای ۱۳ دی ماه ۱۳۹۹ له روح مطهر و بلندش را با ذکر درود و صلوات بر رسول مکرم و آل طاهرینش شاد کنیم. 🌷
اینم املای روز ۱۳ دی ماه پسر گلم آقا محمد حسین، که معلم عزیزش خیلی خوب سعی کرده با جملات زیبایی یاد و خاطره رو برای بچه‌ها زنده نگه داره. ممنون از چنین معلمان خوش ذوق و فهیمی که می‌دانند وظیفشون علاوه بر تعلیم، انتقال معرفت هم به بچه‌ها هست. خداوند ان شاءالله نسل چنین معلمانی را برای انقلاب اسلامی زیاد کند. پ ن: آقا محمد حسین ما کلاس اوله و هنوز نوشتن برخی از حروف فارسی را یاد نگرفته، و این امر طبیعتا طراحی املا را برای این معلم عزیز سخت‌تر کرده. @mobini_110
⚠️ فاصله پایتخت با آرمان‌‌های جمهوری اسلامی و نقش ما دیروز و امروز در مناطق مختلف ، جلسه و کار داشتم. چون زمانم تقریبا خیلی فشرده نبود، سعی کردم مسیرها را با اتوبوس و یا با پای پیاده طی کنم تا بیشتر بین مردم تهران باشم. صحنه‌ها، افراد و رفتارها و سکنات و دغدغه‌هایشان، ساختمان‌ها، رابطه‌ها، و... البته شاید نکته جدیدی نسبت به سفرهای قبلی‌ام نداشت، ولی بازهم مرا بیشتر به فکر فرو بُرد. باید قبول کنیم پایتخت جمهوری اسلامی با آرمان‌هایی که برای تشکیل جمهوری اسلامی در نظر گرفته شده بود، فاصله‌های زیادی پیدا کرده و بعد از ۴۲ سال از تشکیل جمهوری اسلامی، اصلا نمی‌توان پایتخت را نمادی از جمهوری اسلامی دانست؛ نه ظاهر شهر را، نه دغدغه‌های اکثر مردم آن را، و نه حتی دغدغه‌های برخی از مذهبی‌های شهر را. باید اعتراف و باور کنیم، کار خیلی سخت است؛ از آنجا که جمهوری اسلامی در حال حاضر نماد جبهه‌ی حق در عالَم است، شیطان تمام تجهیزات و فنونش را برای زمین زدن آن به کار گرفته است و در عوض ما مبارزه را اصلا جدی نگرفته‌ایم و خودمان هم شاید مشغول به آنچه شده‌ایم که شیطان می‌خواهد و حتی آش آنقدر شور شده که برخی انقلابی‌ها برای به دست آوردن قدرت و مال دنیا و ... متوسل به رفتارهایی شده‌اند که مردم را از اصل انقلاب دور کرده است. غرضم اصلا آسیب‌شناسی وضعیت حال و حاضر فرهنگ و سبک زندگی مردم پایتخت نیست، بلکه تذکر به خودم و امثال خودم است که باید بدانیم "خیلی عقبیم، خیلی کار داریم" و امروز که در جبهه حق گام بر می‌داریم از همیشه بیشتر "در معرض شیطانیم" برای قوی‌تر شدن شاید لازم باشد هجرت کنیم؛ هجرت از خود، و هجرت از شهر خود. پ ن: در مورد در معرض شیطان بودن، توجه به داستان زیر خالی از لطف نیست. 👇👇👇 @mobini_110
فردی که در اوایل انقلاب تازه مسلمان شده بود، روزی به مرحوم آیت الله گفت: من زمانیکه گرایش چپ و مارکسیستی داشتم و بچه‌ها را به کوه می‌بردم ؛ آنجا دختران هم همراه ما بودند و حتی برخی از آنها موقع لغزیدن و افتادن بوسیله ما دستگیری می‌شدند. شب‌ها در پناهگاه مختلط می‌خوابیدیم و هیچ وقت احساس و وسوسه‌ای نداشتم. اما حالا که توبه کرده و مذهبی هستم و متاهل هم شده‌ام با کمترین برخوردها و حتی با شنیدن صدای پای دختری در راهرو، وسوسه می‌شوم. استاد صفایی خندید و با آن آرامش خاص فرمود: آن وقت تو ریشه‌ای نداشتی پس میوه‌هایت (عمل) در دست شیطان و تبلیغ حزب او بود و خوبی‌هایت هم به سود او بود. اصلا شیطان می‌گفت: تو از خود مایی، پس چه وسوسه‌ای؟ اما حالا ریشه‌ای یافتی! او می‌خواهد ریشه‌ها را بزند، اما نمی‌تواند. پس به میوه‌ها می‌پردازد، تا از این راه کم کم به ریشه‌ها برسد. تو حالا قیمت یافته‌ای و باید خرابت کند. این است که در حج بعد از مشعرالحرام که شعور به حرمت‌ها می‌یابی، بلافاصله رمی جمرات (سنگ انداختن نمادین به محل حضور شیطان) شروع می‌شود. پس تا شعور به حرمت‌ها نیافته‌ای، وسوسه ای نیست. اما به محض شناخت و ادراک است که باید شیطان را رمی  کنی آن هم دوبار و ... @mobini_110
گفت "وقتی بعد از دو بار ایست قلبی، منو احیا کردند، با پرستار دعوا کردم که چرا منو برگردونید؟ خیلی حالم خوب بود. داشتم تو یه تونل سفیدِ زیبا می‌رفتم، ولی هر دوبار نگذاشتند به انتهای تونل برسم‌ و با احیا منو برگردوندند." در مطب دکتر قلب نشسته بودم و مرد میانسالی داشت اینا رو تعریف می‌کرد. از این می‌گفت که قبل از این اتفاق، خیلی به خودش امید داشته و فکر نمی‌کرده در زندگی کسی جلودارش باشه، از این می‌گفت که بعد از این اتفاق دیگه همیشه مرگ رو همراه خوش میدونه و دیگه حرص زندگی دنیاییش رو نمیخوره. میگفت که از خدا خیلی متشکره. این اتفاق رو برای خودش محبت و تذکر خدا می‌دونست که حواسش تو زندگی جمع بشه، و دیگه سعی می‌کنه همیشه خودشو در محضر خدا بدونه. اینجا بود که یاد این آیه افتادم که به پیامبرش فرمود: "وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ" که چقدر از این تدکرها و لطف‌ها در زندگی من و شما هست و برایمان سودمند است و اصلا به آن توجه نداریم.... @mobini_110
"باید تربیتی زندگی کنیم، نه اینکه فقط از تربیت حرف بزنیم" 🖊 چند سالی بود که در جمع ما فعالیت می‌کرد. جمعی که متشکل از چندین استاد و پژوهشگر عرصه تربیت بود. یک روز به من گفت: اینجا خیلی حرف می‌زنيد ولی حرفاتونو عمل نمی‌کنید. تعجب کردم! پرسیدم چطور؟ گفت: تا حالا افراد مختلفی از خارج از این جمع اومدن اینجا و با عناوینی مثل کارمند یا سرباز، چند ماه یا چند سال با این جمع بودن، به نظرت روی چندتاشون اثرگذار بودید؟ چرا وقتی از اینجا رفتن، هیچ تغییری تو زندگیشون نسبت به قبل از اومدنشون پدید نیومده بود؟ همینجور ادامه داد: شاید شماها حرفهای خوبی بزنید، شاید از تربیت حرف بزنید، ولی تربیتی نیستید. تربیتی به اون آدمی می‌گن که وقتی باهاش حشر و نشر داری، یه اتفاقی تو زندگیت بیفته و تو مسیر درست‌تری راه بری. راستش حرفهای دیگری هم بین ما رد و بدل شد؛ از اینکه روی آن چند نفر اثرگذار بودیم یا نه، و اینکه اگر اثرگذار نبودیم، چرا نتوانستیم؟ ولی آنجا خوب این حرف را درک کردم که برخی از ما با حرفهایمان زندگی نمی‌کنیم. برخی از ما فقط حرفهای خوبی می‌زنیم و این دلیل موفقیت در عرصه تربیت نیست. آنجا بود که فهمیدم اگر می‌خواهیم در عرصه تربیت فعال و اثرگذار واقعی باشیم، به جای پژوهشگر و نویسنده و استاد و از این دست اسمها، اول باید مربی باشیم؛ "مربی" مربی بودن یعنی مصداق فرمایش شریف《کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم》 @mobini_110
"باید به خود جرأت داد..." یکی از رازهای موفقیت انقلاب و دفاع مقدس، باور این جمله بود. جمله‌ای که جوانان آن دوران باور داشتند و برای کمک به نجات بشریت با تشکیل حکومت اسلامی به عنوان مقدمه ظهور، در تاریخ ماندگار شدند. جمله‌ای که برخی از ما با "نمی‌شود" ها و "نمی‌توانیم" ها و "فایده ندارد" ها، در خودمان نابودش کردیم. جمله‌ای که برخی با سرکوفت زدن‌های نابجا در ما خفه کردند. و جمله‌ای که برخی با آن تا عرش الهی رفتند و زمینه ساز ظهور شدند. ما اگر بخواهیم گامی برداریم، یکی از مهمترین کارهایمان باور به این جمله است. ما تا باور نکنیم که در معادلات بشریت می‌توانیم نقشی ایفا کنیم، مشغول به سرگرمی‌های زندگی خواهیم بود و همیشه در جا خواهیم زد. ما باید به خودمان جرأت دهیم. پ ن: جمله مذکور، جمله شهید باقری است، شهیدی که در اوج جوانی توان خود را باور کرد و با طراحی واحد اطلاعات عمليات سپاه پاسداران، کمکی بزرگی به دفاع مقدس کرد. این جمله روی سنگ قبر این شهید بزرگوار حک شده است. @mobini_110