♦️حضرت امام خامنهای(مدظلهالعالی): شرح فراز "ثارَالله" در زیارت عاشورا
💠«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ» یعنی خدای متعال، صاحب خون امام حسین علیهالسلام و صاحب خون پدر او امیرالمومنین علیهالسلام است.
💠این تعبیر، برای هیچ کس دیگر نیامده است. هر خونی که بر زمین ریخته میشود، صاحبی دارد. کسی که کشته میشود، پدرش صاحب خون است؛ فرزندش صاحب خون است.
💠خونخواهی و مالکیت حقّ دَم را عرب "ثار" میگوید. "ثارِ" امام حسین علیهالسلام از آنِ خداست. یعنی حقّ خون امام حسین علیه السلام و پدر بزرگوارش متعلق به خودِ خداست. صاحب خونِ این دو نفر، خود ذات مقدس پروردگار است.
📝برگرفته از سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی، ۷۵/۳/۲۰
🔴#شرح_زیارت_عاشورا
@hedayatefatemiy
💥امام علی (ع)می فرمایند: «حق الولد ان یحسن اسمه و یحسن ادبه و یعلمه القرآن؛ حق فرزند بر پدرش این است که نام نیکو برای او برگزیند و به خوبی ادب و تربیتش کند و به وی قرآن بیاموزد».
✨اگر میخواهید فرزندان خود را با آموزه های دینی آشنا کنید و در یک مکانی کاملا مذهبی تربیت کنید فرصت را غنیمت شمارید.💫
ثبت نام تلفنی✅
📱شماره تماس
۰۹۲۲۸۳۲۴۶۷۳
#صاحب_الزمان_عج ❤️
🌸جمعہ يعنے زانوے غم دربغل
🍃برسر سجاده هاے العجل
🌸جمعہ يعنے اشڪ هاے انتظار
🍃جمعہ يعنے شڪوه ازهجران يار
🌸جمعہ يعنے آه الغوث،الامان🙏
🍃درفراق مهدےصاحب زمان
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_فرج3_صلوات
@hedayatefatemiy
1_39090601.mp3
4.16M
❤️ #دعای_سمات ❤️
🎤 بانوای گرم :
#استاد_موسوی_قهار
🌅 عصرهای جمعه که میشود دل می گیرد . دعای سمات می خوانیم تا روحمان ملکوتی شود ...
التمـاس دعـای فـرج
🎧 گوش کنید
@hedayatefatemiy
🔴 توئیت عمیق سید حسن نصرالله :
🔹 برداشت از توئیت: برادر باقر، حاج قاسم نظاره گر توست و امیدوار توست
#قالیباف
#مجلس_یازدهم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedayatefatemiy
🔴 رئیس ستاد مرکزی راهیان نور:
سفرهای #راهیان_نور از تیر ماه با رعایت پروتکلهای بهداشتی از سرگرفته میشود.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedayatefatemiy
#عاشقانه_شهدا
#شهید_محسن_حججی
🌷#خاطرات_شهید_محسن_حججی🌷
👇🏻مادرخانم شهید حججی👇🏻
یک داعشی که چهره اش به شیطان ها می ماند،😈 آمده بود خانه مان و ایستاده بود توی هال. آرام آرام آمد طرفم.😰
وحشت کردم.😨گفتم: "نکند بلایی سرم بیاورد!"
دیدم سری را توی دستش گرفته.😢
نگاه کردم دیدم محسنم است. سر را جلویم محکم به دیوار زد و رفت توی یکی از اتاق هایمان.😭😭😭
با ترس و دلهره از پشت سر نگاهش کردم. دیدم چند نفر دست بسته توی اتاقند و آن داعشی دارند با تبر سرهایشان را میزند.😖
اما هیچ خونی از آن سرها نمی چکید! 😲
یکدفعه شوهرم از خواب بیدارم کرد. گفت: "چت شده!? خواب بد می بینی!?"
وحشت زده شده بودم. گفتم: "اون داعشی، محسنم، محسنم…"😭
فردا یا پس فرداش بود که خبر اسارت محسن به گوشم خورد.
من که مادرزنش بودم یک لحظه آرام و قرار نداشتم، تا چه رسد به مادرش و پدرش. 😭😔
✸✿✸✿✸✿✸✿✸✿✸✿✸
💢همرزم شهید💢
شانزده مرداد ٩٦ بود. حول و حوش ساعت ٤ صبح.
محسن از خیلی قبل رفته بود جلو که به پایگاه ها سر بزند.😌
یک ساعتی بود خوابیده بودم. یکدفعه با صدای چند انفجار شدید که از سمت پایگاه ها آمد ،از خواب پریدم.💥
قلبم تند تند درون سینه ام کوبید. گفتم: "خدایا خودت کمک کن. حتما داعش پایگاه ها رو زده!"😥
سریع بی سیم زدم به محسن، اما هیچ جوابی نداد.
هر چه میگفتم: "جابر جابر، احمد" چیزی نمی گفت.😱
آمریکایی ها زهر خودشان را ریخته بودند. دستگاهی به نام "جَمِر" را داده بودند به داعشی ها که براحتی ارتباط بی سیمی ما را با هم قطع میکردند.😖
بدون معطلی با تعدادی از بچه ها حرکت کردیم سمت پایگاه ها. داعشی ها اول صبح حرکت کرده بودند به پایگاه چهارم و آنجا را زده بودند.😩
همانجا که محسن بود! 😔😢
…ضربان قلبم بالا رفت.
یکی از بچه های افغانستانی را دیدم.
با هول و ولا از او پرسیدم: "جابر، جابر کو!?"😨
گفت: "زخمی شد و بیهوش افتاد روی زمین. بردنش عقب." سریع خودم را به عقب رساندم.😰
همینجور فریاد می زدم: "جابر کو!? جابر کو!?"
.
جنازه ای را نشانم دادند. گفتند: "اونجاست."😢
قلبم میخواست بایستد. با خودم گفتم: "یعنی محسن شهید شده!?"
رفتم جلو و پتو رو از روی جنازه کنار زدم.😥
دیدم محسن نیست.😌
.
فریاد کشیدم: "اینکه جابر نیست."
دیگر داشتم دیوانه می شدم. یعنی محسن کجا بود!?😫
.
بی سیم زدم به بچه هایی که جلو بودند.
بهشان گفتم: "من الان اونجا بودم. بهم گفتن جابر زخمی شده و فرستادنش عقب. اومدم عقب اما جابر اینجا نیست اشتباه شده. ببینید کجاست?"⁉️😞
گفتند: "ما همه شهدا و زخمیها را منتقل کرده ایم عقب. هیچکس اینجا نیست."
عقلم به جای قد نمی داد. نمی دانستم چه بکنم.😩
با تعدادی از بچه ها، تا شب همه آن منطقه را گشتیم و زیر و رو کردیم. اما خبری از محسن نبود.
دیگر راستی راستی داشتم دیوانه میشدم.😭
.
.
ساعت ۱۰ شب رفتم اتاق کنترل پهباد. با اصرار از بچههای آنجا خواستم تا یک پهپاد بفرستند بالای پایگاه چهارم; جایی که محسن آنجا بود; شاید از این طریق پیدا شود.😢🙏🏻
خودم هم ایستادم پایه مانیتور. استرس و اضطراب داشت و را می کشت.😔😭
یک دفعه یکی از نیروهای عراقی آمد طرفم و موبایلش را داد دستم.😰
نفسم بند آمد. چشمانم سیاهی رفت. آب دهانم خشک شد.😖
آنچه را می دیدم باور نمی کردم. یک داعشی چچنی با خنجری که توی دست داشت محسن را به اسارت گرفته بود! 😭
@hedayatefatemiy
⭕️ ترامپ: قانون اجازه دهد توئیتر را میبندم
🔹دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا عصر پنجشنبه در جمع خبرنگاران در کاخ سفید تاکید کرد: آن طور که میدانم امکان بستن توئیتر را دارم اما باید این را از لحاظ قانونی به پیش برد و نمی دانم میتوانم این کار را انجام دهم یا خیر.
🔹باید با وکلایم مشورت کنم
🔹اگر این مساله قانونی باشد و از لحاظ قانونی بتوان توئیتر را بست حتما این کار را خواهم کرد.
🔹خواهیم دید چه اتفاقی میافتد
@hedayatefatemiy
ھدایت فاطمی
🔴 توئیت عمیق سید حسن نصرالله : 🔹 برداشت از توئیت: برادر باقر، حاج قاسم نظاره گر توست و امیدوار توست
🔴 محمد باقر #قالیباف :
برادر جانم
عزیز دلم
ای نفس مطمئنۀ خدا؛
دستم را بگیر
و به ارباب سفارش این برادر جا ماندهات را هم بکن.😔
#مجلس_یازدهم
🕊🕊🕊🕊
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedayatefatemiy
🌸🍃🌸
❣مناجات شبانه
یک وقتهایی دلت باید با او خلوت کند
باید بگویی از گناهانت از خستگیهایت از کم آوردنهایت
یک وقتهایی باید از ته دلت بگویی
الهی و ربی من لی غیرک
یک وقتهایی...
اصلا میدانی مگر یک انسان چقدر تاب این خستگی ها و ناآرامی ها را دارد؟!
بگذار خدا برایت خدایی کند...
باورش کن که قدرت مطلق است و بسپار به او،
ته مناجاتت به خدا بگو تو خدایی و من فقط یک بنده ی ضعیف که هیچ ندارم؛ برایم خدایی کن...
مرا از این بند خستگی ها رها کن اصلا میدانی بگو: "خودت درستش کن"
@hedayatefatemiy
#مهدے_جان ❤️
این جمعہ هم گذشت، ولیكن نیامدی..
آیات غربتم همه تفسیر شد بـیــــــا
گفتی كه پاك كن دلت ازهرچه غیر ماست..
قلبم به احترام تو تطهیر شد بـیـــــا..
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#شبتون_مهدوے 🌙
@hedayatefatemiy