eitaa logo
کانال هدیه ارجمند
270 دنبال‌کننده
186 عکس
47 ویدیو
3 فایل
هدیه ارجمند فعال اجتماعی و فرهنگی مادرِ ۳ فرزند🌹 کارشناس ارشد نهج البلاغه شاعر و نویسنده✍ @hediye_arjmand شروع حرکت تو که ضرورت حرکت از آن مایه می گیرد از لحظه ای است که می فهمی از همه ی چیزهایی که با آن ها مأنوس هستی بزرگتری(عین.صاد)
مشاهده در ایتا
دانلود
امیر لشگر عشقی و قوتی مختصر داری دل دریایی اما چاه غم را دوست‌تر داری به ضرب تیغ تصنیف‌ات هلال ماه می‌رقصد میان فرق شمشیرت سحر، شق‌القمر داری کشید از چله‌ی چشمت، عنان تیر کمان‌داران سپاه ذوالفقارت را پریشان در دو سر داری «گشاد کار مشتاقان در آن ابروی دلبند است» به تیری غمزه کن یارا که در زیر سپر داری خلافت استخوانی در گلو، خاری به چشمت بود چه زخمی از ابومکران این قوم غدر داری دل عالم به داغ نخله‌ی درد تو می‌سوزد از آن آتش که از پهلوی گل تا پشت در داری زمین بر سر کشیده چادرش را سمت دامانت زمان تنگ دم صبحی که از آنجا گذر داری به سمت کوچه‌ها کوچ کسی حتمی است می‌دانند که از فزت برب الکعبه‌ی صبح‌ات خبر داری امیری، کاسه‌ی شیری، نان خشک و خرمایی برای رفتن‌ات هفت آسمان خونین جگر داری @aboajor
به بهانه ی روز معلم به روح بلند و مانای اندیشمند زمانه مرتضی مطهری زیبایی بهار به اردیبهشت توست از واژه‌ی دهان تو گل می‌شود درست موسیقی کلام تو در شعر جاری است در سینه سرخ حنجره‌ات صد قناری است پیچیده است عطر تو در باغ روزگار روییده است از بغل اسم تو بهار اندیشه از فصول لبت سبز مانده است یک عصر از حماسه‌ی سرخ تو خوانده است* رفع حجاب از دل و از روح کرده‌ای* لوح اصول فلسفه مفتوح کرده‌ای* کامل شد از تکامل تو عیب و نقص‌ها* روشن شد از قلم زنی‌ات رؤیت خدا آیینه در تجلی تکرار گفت توست صد از هزار پرتوی گفتار، گفت توست* تا مثنوی به گریه‌ی نی‌نامه باز شد دیوان خنده‌ی تو تماشای راز شد* زیبا نشسته است در آیینه‌ی تو زن آیین این حجاب و عفاف از تو پیرهن* در سیره‌ات نبی و وصی حسن پرورند* آثار تو تمام، همان رکن باورند خود را شناخت کردن و آزاد حبس خویش شاگرد عقل بودن و استاد نفس خویش مردان داستان تو مردان راستند* اینگونه زیستند و اینگونه خواستند پاک است چون تبار تو نام مطهرت سرخ است جای خون تو از سبزی سرت فر یافت از فرایی تو فوق نورها روشن شد از چراغ رخت راه کورها *اشاره به آثار تألیفی استاد مطهری حماسه‌ی حسینی/ فلسفه‌ی حجاب اصول فلسفه و روش رئالیسم انسان کامل/ صد گفتار تماشاگه راز/ زن در آیینه‌ی حجاب و عفاف سیره‌ی نبوی/ داستان راستان اردیبهشت ۸۴ @aboajor
چون ابر سپید و بی قرار آمده است اشکی ست که با گونه کنار آمده است در صحن تو هر زنی که باران دارد با چادر گلدار بهار آمده است @aboajor
از ساقی مشک دوشِ بی دست هنوز از این عَلمی که می‌شود مست هنوز از داغ دل تو چارده قرن حسین ! دود از سر خیمه ها بلند است هنوز @aboajor
قد قامتت ستون زمین و زمان شده گلدسته است نام تو ، وقت اذان شده چونان انار تازه شکفته است کعبه را قبله نمای سرخ نماز جهان شده @aboajor
ای بودنت ممدِّ حیات و دوام جان گلخند تو مفرَّح ذات است هر زمان چون شعر سعدی است که پیچیده در گلاب بوی خوشت میان گلستان و بوستان شادی کنار نام تو ضرب المثل شده چون شاه بیت های غزل بین شاعران عطر برنج عیدی و حلوای روز غم با خنده ها صمیمی ، با گریه مهربان تا بوده است نام تو با چای آمده است در های و هوی خنده ی مهمان و میزبان پاییز می‌رسد که تعارف کنی به ناز سینی سرخ سرگل خود را به دوستان با شعر تو به بدرقه ی فصل میروم با چای زعفرانی در بیت استکان می‌چینمت تورا به شکرخنده صبح زود قد میکشد به شوق تو عطر برنج و‌نان رنگت شبیه خنده ی بی بی ست وقت صبح با دست های سرخ حنا کرده در خزان فنجان لب طلایی چایی نبات او دکان بازِ هرشب عطاری جهان تسبیح دانه دانه ی گلبرگ های توست قوری دم کشیده ی مادر دم اذان با قل قل سماور او شعر میشوم در لحظه ی دوبیتی ایوان و آسمان بی تو جهان بدون گل و عطر و رنگ بود ای بذر ناب ای گل خوش رنگ زعفران @aboajor
با رودها قرینی و با دشت‌ها قرار ای مرد کوه و جنگل و دریا و آبشار نامت هزار مرد بزرگ است در میان (کوچک)، ولی به وسعت دریا و آسمان (کوچک) ولی تمامی جغرافیا در اوست آزادی از اسارت طاغوت‌ها در اوست تاریخ سبز نهضت جنگل به رودها گیلان شورها و شرر در سرودها پیروز جنگ روسیه و بلشویک‌ها در جنگ تن به تن شده همچون چریک‌ها فرمان‌گذار نهضت مشروطه‌خواه‌ها سردار رزم عرصه‌ی بر ضد شاه‌ها روحانی مبارزه در سنگری دگر اسلام زنده گشت به خون سری دگر نامت هنوز روی زبان سرخ مانده است یک عصر از حماسه‌ی سبز تو خوانده است ای میرزا! امیر شب دشت‌های خیس با اسب و کفش‌های بلند و قبای خیس باروت و بوی خاک و تفنگت هنوز هست خاکی که مانده با دل تنگت هنوز هست طالش، کجور... تا تنکابن بهاری است آوازه‌های رشت پر از استواری است جنگل قرین شده است به نام تو سال‌ها خان بزرگِ رستم و دستان و زال‌ها حلاج عشقِ رفته به پابوس دارها! سر از تنت جداست چنان سربدارها دشتی که رنگ خون تو را در دهان کشید فریاد درد را به دل آسمان کشید سرمای آذر از تن گرمت عبور کرد شیرینی دهان تو را غرق شور کرد آشفته گشت سرو تنت دست بادها گیسوی تو به شانه‌ی سرمست بادها از چاک نای خون تو دریا چکیده شد شاید خزر به نیت تو آفریده شد نامت شهید جنگل و دریا و دشت شد اسطوره‌ی مقاومت شهر رشت شد آذرماه ۹۰ @aboajor