#سرزمین_یاس
#برگ_اول
ــ راست مى گويى! آيا خودت اين حرف را شنيدى؟
ــ آرى، يهوديان خيبر در حال جمع كردن نيرو هستند و به زودى به اين شهر هجوم خواهند آورد.
ــ تو اين خبر را از كجا به دست آوردى؟
ــ من از سرزمين شام مى آيم. در بين راه از صحرانشينان اين خبر را شنيدم.
اين گفتگوى من با يكى از مردم مدينه است. او از حمله يهوديان خيلى ترسيده است. شما كه غريبه نيستيد، خود من هم كمى ترس دارم. اين هم از شانسِ من بود كه هنوز نيامده، بايد خبر حمله را بشنوم!
بعد از مدّت ها چشم انتظارى به مدينه آمدم. حالا كه خدا اين سفر را قسمتم كرد، نمى دانم آيا خواهم توانست دوباره به ايران عزيز برگردم يا نه؟
راستى، مرا ببخشيد، يادم رفت بگويم: الآن در ماه محرم سال هفتم هجرى هستم. من از تو مى خواهم در اين كتاب همسفر من باشى. من به سفرى تاريخى آمده ام.
اختيار با توست. مى توانى در همان حال و هواىِ خودت بمانى، كتاب را ببندى و مرا تنها بگذارى.
مثل اين كه نمى خواهى دل مرا بشكنى. قربان مرام تو رفيقِ خوب!
راستش را بخواهى من خيلى دعا كردم تا همسفرى مثل تو پيدا كنم. حالا كه آمدى، آيا موافقى با هم به مسجد پيامبر برويم؟
ما بايد هر چه زودتر خبر حمله يهود را به پيامبر بدهيم. پيامبر بايد براى مقابله با اين حمله تصميمى بگيرند.
به سوى مسجد مى رويم، از در اصلى مسجد وارد مى شويم و كنار ستونى مى نشينيم.
تا اذان ظهر فرصت زيادى نمانده است. آيا آن جوان را مى بينى كه آنجا ايستاده است؟ او بلال است، مؤذّن پيامبر.
الله اكبر!
صداىِ اذان بلال است، حالا ديگر پيامبر به مسجد مى آيد. بلند شو! پيامبر وارد مسجد مى شود. نسيم مىوزد و بوى گل محمّدى همه جا را پر كرده است. تو به چهره پيامبر مى نگرى. آفتاب را به تماشا نشسته اى!
پيامبر به همه سلام مى كند و در محراب قرار مى گيرد و نماز بر پا مى شود. همراه ديگران به پيامبر اقتدا مى كنيم، نمازى كه ما را به معراج مى برد.
نماز كه تمام مى شود من منتظر مى مانم تا مسجد خلوت شود و خبر حمله يهود را به پيامبر بگويم; امّا مى بينم كه يك نفر از جا برمى خيزد و با صداى بلند مى گويد: "اى رسول خدا! يهوديان خيبر براى جنگ با ما آماده مى شوند، آنها با قبيله هاى مختلف در حال گفتگو هستند، آنها مى خواهند با لشكر بزرگى به جنگ ما بيايند".
مثل اين كه خيلى ها از حمله يهود باخبر شده اند. بعضى از مردم با شنيدن اين خبر خيلى ترسيده اند. آخر مسلمانان چگونه خواهند توانست در مقابل يهود مقاومت كنند؟
رو به من مى كنى و مى گويى:
ــ اين يهوديان خيبر كيستند؟ سرزمين خيبر كجاست؟
ــ نمى دانم.
ــ چرا آنها مى خواهند به مدينه حمله كنند؟
ــ نمى دانم.
ــ تو ديگر چه نويسنده اى هستى!
ــ من كه از همان اوّل گفتم: چند روزى بيشتر نيست كه اينجا آمده ام.
نگاهى به اطراف مى كنى. زيرِ آن درخت خرما پيرمردى را مى بينى. از من مى خواهى تا پيش او برويم و از او بخواهيم تا در مورد سرزمين خيبر براى ما توضيح دهد.
با هم به سوى درخت خرما مى رويم. به پيرمرد سلام مى كنيم و كنارش مى نشينيم. منتظر هستى تا من سؤال كنم:
ــ پدر جان! آيا شما امروز ظهر در مسجد پيامبر بودى؟
ــ آرى.
ــ پس تو هم خبر حمله اهل خيبر را شنيده اى؟
ــ آرى. خدا خودش شرّ آنها را از سر ما كوتاه كند.
ــ آيا مى شود براى ما در مورد آنها سخن بگوييد!
پيرمرد قبول مى كند و شروع مى كند كه از گذشته هاى دور سخن بگويد:
خيلى سال ها قبل، يهوديان در شام زندگى مى كردند، آنها در كتاب آسمانى خود خوانده بودند كه آخرين پيامبر خدا در سرزمين حجاز ظهور خواهد كرد. براى همين آنها از شام به اين سرزمين مهاجرت كردند. آنها مى خواستند اوّلين كسانى باشند كه به آن پيامبر ايمان مى آورند.
عدّه اى از آنها در همين مدينه كه آن روزها "يثرب" نام داشت ساكن شدند، گروهى هم در "خيبر" كه آب و هواى بهترى نسبت به اينجا دارد منزل كردند.
آنها در آن سرزمين، هفت قلعه محكم ساختند تا از حمله هاى عرب هاى بيابانگرد در امان باشند و به همين جهت آن سرزمين خيبر نام گرفت.
🔶🔶🔶🔶🌻🔶🔶🔶🔶
#سرزمین_یاس
#قصه_فدک
#قصه_تمام_روزهای_شیعه
#فدک_پرچم_خدا
#برای_مادرمان_زهراسلام_الله
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
https://eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#سخن_بزرگان 🕊
° بعضیا ميگن: بابا دلت پاک باشه!
° جواب از قرآن ؛
اون کسی که تو رو خلق کرده ،
اگر دل پاک براش کافی بود
فقط میگفت " آمنوا "
در حالیکه گفته :
« آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات »
یعنی هم دلت پاک باشه ،
هم کارت درست باشه ...
° اگرتخمه کدو رو بشکنی
و مغزش رو بکاری سبز نمیشه.
پوستش رو هم بکاری سبز نمیشه.
مغز و پوست باید با هم باشه.
♡هم دل ؛ هم عمل !
#آیت_الله_مجتهدی 🕊
💐💐💐💐💐💐
@hedye110
44.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚#داستان_هنده_زن_یزید
🎙با صداي شهيد حاج شيخ احمد کافی
به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
هر سحر ذکر دعایت نکنم می میرم
وضع من را به خدا روضه ی تو سامان داد
من اگر گریه بـــــرایت نکنم می میرم
السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ
@hedye110
#آداب_اسلامی
#سبک_زندگی
مبادا کاری که اجر و ثواب دارد، زیان به حساب آوری
قَالَ يَعْقُوبُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّوْبَخْتِيُّ: مَرَّ رَجُلٌ بِأَبِيالْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام فَقَالَ لَهُ: أَعْطِنِي عَلَى قَدْرِ مُرُوَّتِكَ. قَالَ: لَا يَسَعُنِي ذَلِكَ. فَقَالَ: عَلَى قَدْرِ مُرُوَّتِي. قَالَ: أَمَّا إِذاً فَنَعَمْ، ثُمَّ قَالَ: يَا غُلَامُ! أَعْطِهِ مِائَتَيْ دِينَارٍ، وَ فَرَّقَ علیه السلام بِخُرَاسَانَ مَالَهُ كُلَّهُ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ. فَقَالَ لَهُ الْفَضْلُ بْنُ سَهْلٍ: إِنَّ هَذَا لَمَغْرَمٌ. فَقَالَ: بَلْ هُوَ الْمَغْنَمُ، لَا تَعُدَّنَّ مَغْرَماً مَا ابْتَعْتَ بِهِ أَجْراً وَ كَرَماً.
(📚بحارالأنوار، ج49، ص100 به نقل از مناقب)
يعقوب بن اسحاق نوبختی گفت: مردى از کنار حضرت رضا علیه السلام می گذشت. عرض كرد: به اندازه جوانمردی ات به من ببخش. آن حضرت فرمود: آنقدر برايم مقدور نيست. عرض كرد: پس به قدر جوانمردی من ببخش. فرمود: اين كار اشكالی ندارد. پس به غلامش فرمود که به اين مرد دويست دينار بده. و این کار در حالی بود که در روز عرفه تمام اموال خود را در خراسان بين فقرا تقسيم كرده بود. فضل بن سهل عرض كرد: اين كار موجب زيان است. حضرت رضا علیه السلام فرمود: خیر، این کار موجب سود است. كارى كه موجب اجر و پاداش شود، هرگز نبايد زيان به حساب آوری.
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
@hedye110
🌷در آرزوے شهادت🌷:
با یک محاسبه ریاضی شگفت انگیز نشان داده می شود که خلق و خوی شما به انتخاب مکانی مناسب برای سفر ربط دارد.
برای پیدا کردن بهترین مکان برای سفر شما، محاسبه زیر را انجام دهید.
در ذهن خود عددی بین (1 و 9) قرار دهید.
آن را در 3 ضرب کنید.
به آن 3 اضافه کنید.
آن را در 3 ضرب کنید.
در مجموع دو رقم تولید میشود، آنها را با هم جمع کنید. عدد به دست آمده شماره بهترین مکان برای مسافرت شما است !!!
* شماره مکان ها:
1. سرعین
2. اردبیل
3. سنندج
4. همدان
5- کلیبر
6. تهران
7. جلفا
8. تبریز
9. در خانه بمانید
10. کاشان
11. قم
12. بندرعباس
13. قشم
14. شیراز
15. اصفهان
16. مشهد
17. بابلسر
18. گردنه حیران
19. انزلی
20. گیسوم
نتیجه خارق العاده بدست میاید! جالب بود نه؟ 😉🤔😅
😊كاري از وزارت بهداشت😊
@delneveshte_hadis110
@hedye110