eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅─✵💝✵─┅┄ به نام خدایی که باقیست و همه چیز، غیر او فانیست شروع کارها با نام مشکل گشایت: یاٰ مَنْ هُوَ یَبقیٰ وَ یَفنیٰ کُلُّ الهی به امید لطف و کرمت💚 💐🌻☘🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
فقیر گوشه نشین محبتت هستم بساز، با دل آنکه فقط تو را دارد @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ امام موسی بن جعفر علیه السلام امام رضا علیه السلام امام جواد علیه السلام امام هادی علیه السلام يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ، أَيُّهَا الْكاظِمُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🌹🦋 يَا أَبَا الْحَسَنِ يَا عَلِىَّ بْنَ مُوسىٰ، أَيُّهَا الرِّضا، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🌹🦋 يَا أَبا جَعْفَرٍ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🌹🦋 يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الْهادِى النَّقِىُّ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
اونقدر آقامسیح و آقامانی کمکمون کردن که خداروشکر،الان دیگه دستمون به دهنمون میرسه.. لحنش محکم میشود :+ولی به شوهرم و بچه هام گفتم،گفتم هرطور شده باید برم...آقامسیح کم در حق من و خونوادم لطف نکردن لبخند میزنم،پس از این کارها هم بلد است. طلا با لبخند گرمی میگوید :+خانم،قدر آقامسیح رو بدونین، ماشاءالله هزار ماشاءالله یه پارچه آقان... خدا رو صد هزار مرتبه شکر،فرشته ای مثل شما،نصیبشون شد... لبخند تلخی میزنمـ. دو هفته بعد که خبر طلاقمان پخش شود،نمیدانم چه حسی خواهند داشت. صدای موبایلم از اتاق بلند میشود. "ببخشید" میگویم و از جا بلند میشوم. گوشی را برمیدارم. "ناشناس" روی صفحه حک شده با پیش شماره ی تهران.. منتظر تماس کسی نیستم. بیخیال رد تماس میدهم و به طرف طلا برمیگردمـ. طلا خوب و گرم حرف میزند و آدم دوست دارد ساعتها کنارش بنشیند. میخواهم از مسیح بیشتر بدانم،از دلیلش هم خبر ندارم!! :_مسیح بچگیاش چطوری بود؟ طلا نگاهش را از من میگیرد و به نقطه ی نامعلومی خیره میشود. انگار میخواهد تک تک روزهای گذشته را به خاطر بیاورد. خط لبخندش عمیق میشود و میگوید :+خیلی شلوغ و پر جنب و جوش....از دیوار راست میرفتن بالا....یادمه یه بار از شمال که برگشتن،یه جوجه اردک با خودشون آورده بودن.شراره خانم میگفتن مجبور شدن اونو واسه آقامسیح بخرن... آقامسیح عاشق اون جوجه اردک بودن..میخواستن بیارنش تو اتاقشون اما شراره خانم منع کرده بودن... یه بار پنهونی جوجه ی بیچاره رو آوردن تو خونه... خانم،یهویی رفتن تو اتاق آقا...آقامسیح اونقدر هول شدن که جوجه رو پرت کردن تو سر شراره خانم.... ِخانم گیر کرده بود و خانم از ترس بالا و پایین جوجه ی بدبخت،بین موها و بیگودیهای سر میپریدن... از تصور این صحنه،با صدای بلند میخندمـ. طلا هم از خنده ی من و یادآوری آن روزها میخندد. بلند و بی ملاحظه قهقهه میزنم که طلا سریع از جا بلند میشود :سلام به طرف ورودی برمیگردم که با دیدن مسیح جا میخورمـ. 💚💚💚💚💚 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
💖🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.💐✨ @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌🎥 پناه میبرم بر خدا از روزی که گناه، فرهنگ و عادت مردم شود             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ آيا مى دانيد وقتى در مسجد حضور پيدا مى كنيد، چقدر خير و بركت را به سوى خود جذب مى كنيد؟ آيا مى دانيد مسجد خانه دوست است و در آن جا مى توان به راحتى به دريايى از رحمت و مهربانى او رسيد؟ آيا مى دانيد كه بهشت مشتاق كسى است كه دل در گرو عشق مسجد داشته باشد؟ آيا مى دانيد قلب مسجد براى حضور من و تو تنگ مى شود؟! بياييد با حضور در مسجد تلاش كنيم تا معنويّت را در زندگى خود پررنگ تر كنيم و به آرامش بيشتر برسيم. اين كتاب به شما كمك مى كند تا با آثار حضور در مسجد بيشتر آشنا شويد. ان شاءالله هر روز در قالب مسابقه یک برگ از این کتاب را باهم ورق میزنیم..... شما دوستان عزیز میتونید نظرات خودتون رو راجع ب مسابقات ما و مطالبی که گذاشته میشه رو به آیدی زیر ارسال کنید... 🦋🌹🦋🌹🦋 @Yare_mahdii313
ــ آيا شما مى دانيد خانه اَصبغ كجاست؟ ــ كدام اصبغ! ــ همان كه يكى از ياران حضرت على(ع) مى باشد. ــ آرى، انتهاى همين كوچه، دست چپ، خانه دوّم. از اينكه بعد از ساعت ها جستجو در شهر كوفه، سرانجام خانه اصبغ را پيدا كردم، در پوست خود نمى گنجم. من يار باوفاى حضرت على(ع) را خواهم ديد. درِ خانه را مى زنم و صداى آن پيرمرد مهربان به گوشم مى خورد كه مى گويد: صبر كن، آمدم. با مهربانى مرا به خانه خويش دعوت مى كند و با نوشيدنى گوارايى از من پذيرايى مى كند. اين پيرمرد چه چهره نورانى و جذّابى دارد! خودم را معرّفى مى كنم: نويسنده اى هستم كه براى جوانان كتاب مى نويسم، امروز آمده ام با شما همراه باشم. او سرى تكان مى دهد و با مهربانى به من نگاه مى كند و مى گويد: خوب، مى خواهى با اين كتاب خود به جوانان چه بگويى؟ گفتم: مى خواهم عشق به مسجد را در دل جوانان زنده كنم. آيا مى توانى در اين راه كمكم كنى؟ نگاه كن، غبار غمى بر چهره اين پيرمرد مى نشيند و اشك از گوشه چشمان او جارى مى شود. خدايا! چه شد من كه حرف بدى نزدم، پس چرا اصبغ ناراحت شد. ــ آيا از سؤال من ناراحت شديد؟ ــ نه پسرم، با سخن تو به ياد خاطره اى افتادم و دلم بهارى شد. ــ چه خاطره اى؟ ــ ياد مولاى خود حضرت على(ع) افتادم، آن يار مهربانم كه مرا تنها گذاشت و رفت. و اين جا بود كه اين پيرمرد شروع به سخن كرد: يادش به خير، آن روزها كه مولايم بود، من به خانه آن حضرت مى رفتم; در كنار او مى نشستم و آن حضرت برايم سخن مى گفت. سخنان آن حضرت چنان شيرين و ارزشمند بود كه هيچ گاه از آن سير نمى شدم. هر روز آن حضرت مطالبى تازه برايم مى گفت، آرى يك روز هم سخن از مسجد به ميان آمد. يادم هست كه مولايم فرمود: "اى اصبغ! سعى كن نمازت را در مسجد بخوانى. كسى كه نماز خود را در مسجد بخواند، خداوند به او توفيق دوستى با يكى از بندگان خوب خود را مى دهد تا از دوستى با او بهره ببرد و يا به او شناخت و معرفتى مى دهد كه قبلا از آن بى بهره بوده است و يا توانايى دورى از گناه و معصيت را به او عطا مى كند". 🌹🦋🌹🦋 <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
💕آقای : پدر 3 شهید بودم رفتم زیر پله گرفتم! پیرمرد حوله آورد،گفتم داریم آب وضوء را نکنید که ثواب داره! پدر 3 گفت: نداریم اگر یه با درد پا برات آورد نکنی؟!! گفتم: من علم دارم،اما دین ندارم...             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
💕روزی سبدی پر از غذاهای فاسدی به فقیری داد. فقیر زد و سبد را گرفته و از بیرون رفت. فقیر همه را دور ریخت و به گلهایی زیبا وقشنگ در گذاشت و بازگردانید. ثروتمند زده شد و گفت: چرا سبدی که پر از چیزهای بود، پر از گل زیبا کرده ای و نزدم آورده ای؟! گفت: هر کس آنچه در دل دارد می بخشد!!! در سه چیز است که صدا ندارد : مرگ فقیر، غنی، چوب خدا             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
📚 داستان کوتاه ناشنوایی خواست به احوالپرسی بیماری برود. با خودش حساب و کتاب کرد که نباید به دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی بگوید و برای آن که بیمار هم نفهمد او صدایی را نمی شنود باید از پیش پرسش های خود را طراحی کند و جواب های بیمار را حدس بزند. پس در ذهنش گفتگویی بین خودش و بیمار را طراحی کرد، با خودش گفت « من از او می پرسم حالت چه طور است و او هم خدا را شکر می کند و می گوید بهتر است، من هم شکر خدا می کنم و می پرسم برای بهتر شدن چه خورده ای، او لابد غذا یا دارویی را نام می برد، آنوقت من می گویم نوش جانت باشد پزشکت کیست و او هم باز نام حکیمی را می آورد و من می گویم قدمش مبارک است و همه بیماران را شفا می دهد و ما هم او را به عنوان طبیبی حاذق می شناسیم. مرد ناشنوا با همین حساب و کتاب ها سراغ همسایه اش رفت و همین که رسید پرسید، حالت چه طور است؟ اما همسایه بر خلاف تصور او گفت دارم از درد می میرم، ناشنوا خدا را شکر کرد. ناشنوا پرسید چه می خوری؟ بیمار پاسخ داد زهر! زهر کشنده! ناشنوا گفت نوش جانت باشد، راستی طبیبت کیست؟ بیمار گفت عزرائیل! ناشنوا گفت طبیبی بسیار حاذق است و قدمش مبارک. و سرانجام از عیادت دل کند و برخاست که برود اما بیمار بد حال شده بود و فریاد می زد که این مرد دشمن من است که البته طبیعتا همسایه نشنید و از ذوقش برای آن عیادت بی نظیر کم نشد. شاعر در این حکایت می گوید بسیاری از مردم در ارتباط با خداوند و یکدیگر، به شیوه ای رفتار می کنند که گرچه به خیال خودشان پسندیده است و باعث تحکم رابطه می شود اما تاثیر کاملاً برعکس دارد.             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌷 امام سجاد علیه السلام: 🍃نشانه های مؤمن پنج چیز است: پرهیزگاری در خلوت، صدقه در حالت نیازمندی، شکیبایی هنگام مصیبت، بردباری هنگام خشم و راستگویی هنگام ترس 📗 الخصال، ص 245 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️علائم نفوذ شیطان ...! 🎙 حضرت آیت الله بهجت قدس‌سره: اگر جلوی خود را در ارتکاب معاصی نگیریم، حالمان به انکار و تکذیب و استهزا به آیات الهی و یا به جایی می‌رسد که از رحمت خدا ناامید می‌شویم! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺پروردگارا مهربانم ⭐️دستانم بــه سوی تـــوست 🌺نگاهم به مهربانی و کرم توست ⭐️با تــو غیر ممکن‌ها ممکن می‌شود 🌺نا ممکن‌های زندگی‌ام را ممکن بفرما ⭐️که باخدای بی‌همتایی چون تــــو 🌺معجزه زندگی جــان می‌گیرد.آمـیـــن🙏🏻 ⭐شب زیبایت بخیر و سرشار از آرامش الهی @delneveshte_hadis110
┄┅─✵💝✵─┅┄ آغاز سخن یاد خدا باید کرد خود را به امید او رها باید کرد ای با تو شروع کارها زیباتر آغاز سخن تو را صدا باید کرد الهی به امید تو💚 🌹🦋🌻🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
✋🏻💚 ღ ✨‌درد درمان مےشود با ذکر يا مهدی مدد 🌤️سخت آسان میشود با ذکر يامهدی مدد 💔بس کہ آقايم غريب است و ندارد ياوری چشم گريان میشود با ذکر يا مهدی مدد ...💙 🌸به نیت تعجیل در فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
*مسیح* برای بار دوم،قهقهه اش را میبینم. چقدر خواستنی میشود. ِطلا میآید،اما نمیخواهم حتی ثانیه چشم از نیکی بردارم. مسخ ام و ناخودآگاه با دیدن نیمرخ قشنگش لبخند میزنم. نیکی با شنیدن صدای طلا برمیگردد. هنوز آثار خنده از روی لبهایش پاک نشده. مرا که میبیند جا میخورد. بلند میشود و "سلام" میدهد. ناخودآگاه به طرفش کشیده میشوم؛بدون اینکه چشم از صورتش بردارم. دست خودم نیست وگرنه به پاهایم دستور ایست میدادم. یک قدمی اش که میرسم میایستم. کیف و موبایل را روی میز،جلوی نیکی میگذارم،بدون اینکه چشم از او بگیرم. نیکی سرش را بالا میگیرد تا بتواند در صورتم نگاه کند. آرام میپرسد:خوبین؟ متوجه موقعیتم میشوم. سری به تأیید تکان میدهم و با چند سرفه ی مصلحتی،گلویم را صاف میکنم. صورتم را برمیگردانم:به چی میخندیدین؟ طلا میگوید:خاطره ی اردکتون رو برا خانم تعریف کردمـ... نیکی سرخ میشود و سرش را پایین میاندازد. دوباره به طرف نیکی برمیگردم. با خنده میگویم :من از این خاطره ها زیاد دارم...طلاخانم بیشتر واسه نیکی تعریف کن،تا بهتر بدونه من چه آتیشپاره ای بودم.... نیکی با خنده سرش را پایین میاندازد. طلا، "چشم،بااجازه" میگوید و تنهایمان میگذارد. کاش نمیرفت... من از تنها شدن با تو میترسم دختربچه جان! من که مستِ خندههایت میشوم... اگر واقعا زنم بودی که ممکن بود سنگکوب کنم... "دامادی از ذوق ز دگیـ مرد" خنده ام میگیرد. بعید نیست... اما حیف که از آن ِ من نخواهی شد راستی! مسخره و بیجا گذشته است؟ چند روز از آن قول چند روزش مانده؟ چند روز دیگر میهمان من هستی؟ سخت است... سخت است و فکرش قلبم را میلرزاند. اینکه بروی و روزی برای مجلس عروسیت.... نه! من خودخواه تر از این حرفها هستم... نميتوانم،حتی خوشبختیت را در کنار فرد دیگري تصور کنم... فکرش هم وحشتناک است... پسرعمویت را ببخش،نمیتواند تو را کنار دیگری تصور کند... ببخش من را،اگر تو را دست در دست مردی دیگر دیدم و مُردم.... 💧💧💧💧💧 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸