#کتاب_هفت_شهر_عشق......
#قسمت_سی_وسوم..........
آفتاب بالا آمده است و سربازان ابن زياد پشت درِ خانه عمرسعد آمده اند.
صداى شيهه اسب ها، عمرسعد را از خواب بيدار مى كند. با دلهره در را باز مى كند:
ــ چه خبر شده است؟ اين جا چه مى خواهيد؟
ــ ابن زياد تو را مى خواند.
عمرسعد، از جا برمى خيزد و به سوى قصر حركت مى كند. وقتى وارد قصر مى شود به ابن زياد سلام مى كند و مى گويد: "اى امير، من آماده ام كه به سوى كربلا بروم و فرماندهى لشكر تو را به عهده بگيرم". ابن زياد خوشحال مى شود و دستور مى دهد تا حكم فرماندهى كلّ سپاه براى او نوشته شود.
عمرسعد حكم را مى گيرد و با غرور تمام مى نشيند. ابن زياد با زيركى نگاهى به عمرسعد مى كند و مى فهمد كه او هنوز خود را براى كشتن حسين آماده نكرده است. براى همين، به او مى گويد: "اى عمرسعد، تو وظيفه دارى لشكر كوفه را به كربلا ببرى و حسين را به قتل برسانى".
عمرسعد لحظه اى به فكر فرو مى رود. گويا بار ديگر ترديد به سراغش مى آيد. برود يا نرود؟ او با خود مى گويد: "اگر من موفق شوم و حسين را راضى كنم كه صلح كند، آن وقت آيا ابن زياد به اين كار راضى خواهد شد؟".
ابن زياد فرياد مى زند: "اى عمرسعد! من تو را فرمانده كل سپاه كردم، پس آگاه باش اگر از جنگ با حسين خوددارى كنى گردن تو را مى زنم و خانه ات را خراب مى كنم".
عمرسعد با شنيدن اين سخن، بر خود مى لرزد. تا ديروز آزاد بود كه يا به جنگ حسين برود و يا به گوشه خانه اش پناه ببرد، امّا امروز ابن زياد او را به مرگ تهديد مى كند.
اكنون او بين دو راهى سخت ترى مانده است، يا مرگ يا جنگ با حسين. او با خود مى گويد: "كاش، همان ديروز از خير حكومت رى مى گذشتم". اكنون از مرگ سخن به ميان آمده است!
چهره عمرسعد زرد شده است و با صدايى لرزان مى گويد: "اى امير! سرت سلامت، من به زودى به سوى كربلا حركت مى كنم". او ديگر چاره اى جز اين ندارد. او بايد براى جنگ، به كربلا برود.
🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹
کمال بندگی ====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
====🌷====
لبخند بزن به زندگی…
لبخند بزن به نسیمی که مدام نوازشت می کند
و به بلبلانی که با حس و شوقی وصف ناپذیر برایت
ترانه ای عاشقانه سر می دهند
لبخند بزن به دیروزی که خوش بود
و به امروزی که زیباست و به فردایی که رویایی خواهد بود…
لبخند بزن به آسمانی که برای لطافت زمین زیر پایش،
اشک شوق جاری می سازد…
لبخند بزن به شقایق ها، نیلوفر های آبی و نرگس ها
لبخند بزن به تمام گلهای عالم که از زمینی سخت می رویند
و جهان را زیبا می سازند…
لبخند بزن به خدایی که با نعمتهایش
لبخند را میهمان لبهایت می کند…!
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
کمال بندگی ====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
====🌷====
نامه ای خیلی خیلی خیلی خیلی زیبا از سوی پروردگار به همه انسانها❤️
🌹سوگند به روز وقتی نور میگیرد و به شب وقتی آرام میگیرد که من نه تو را رها کردهام و نه با تو دشمنی کردهام(ضحی 1-2).
🌹افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم، او را به سخره گرفتی(یس 30).
🌹و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید و از پیامهایم روی گردانیدی(انعام 4).
🌹و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام. (انبیا 87)
🌹و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان کردی خودت بر همه چیز قدرت داری(یونس 24).
🌹و این در حالی بود که حتی مگسی را نمیتوانستی و نمیتوانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمیتوانی از او پس بگیری(حج 73).
🌹پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرو رفتند و تمام وجودت لرزید آن هم چه لرزشی؛ گفتم کمکهایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی؟ اما به من گمان بردی چه گمانهایی. (احزاب 10)
🌹تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد، پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی، که من مهربانترینم در بازگشتن. (توبه 118)
🌹وقتی در تاریکیها مرا به زاری خواندی، که اگر تو را برهانم با من میمانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی. (انعام 63-64)
🌹این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شدهای. (اسرا 83)
🌹آیا من از دوشت باری که پشتت را میشکست برنداشتم؟ (سوره شرح 2-3)
🌹غیر از من چه کسی برایت خدایی کرده است؟ (اعراف 59)
🌹پس کجا میروی؟ (تکویر26)
🌹پس از این سخن دیگر به کدام سخن میخواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)
🌹چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که میبینی خودت را بگیری؟ (انفطار 6)
🌹مرا به یاد می آوری؟ من همانم که بادها را میفرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند و ابرها را پاره پاره به هم فشرده میکنم تا قطره ای باران از خلال آنها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود. (روم 48)
🌹من همانم که میدانم در روز روحت چه جراحتهایی برمیدارد و در شب روحت را در خواب به تمامی باز میستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه میدهم. (انعام 60)
🌹من همانم که وقتی میترسی به تو امنیت میدهم. (قریش 3)
🌹برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم. (فجر 28-29)
🌹تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54)
❤️این پیام های زیبا را برای کسانی که دوست شان دارید ارسال کنید.....
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
کمال بندگی ====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
====🌷====
زندگی برای هیچیک از ما ساده نیست. اما چه میشود کرد؟ ما باید استقامت و بالاتر از همه به خودمان اعتماد داشته باشیم. باید باور کنیم استعداد خاصی داریم و باید آن را به هر بهایی که شده شکوفا کنیم.
💕💕💕💕💕💕💕
کمال بندگی ====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
====🌷====
4_270538606995571405.mp3
1.22M
#دعای_عهد
آغاز روز با دعای عهد👆
التماس دعا
🙏🙏🙏🙏🙏
https://eitaa.com/hebye110
غم ديروز و پريروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت نخور
به خدا حسرت ديروز عذاب است
مردم شهر به هوشيد؟؟؟
هرچه داريد و نداريد بپوشيد و بخنديد که امروز، سر هر کوچه خدا هست
روي ديوار دل خود بنويسيد خدا هست
نه يکبار و نه ده بار که صدبار به ايمان و تواضع بنويسيد
خدا هست و خدا هست و خدا هست
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@hedye110
ساختن واژه ای به نام “فردا” بزرگترین اشتباه انسان بود
تا زمانی که کودک بی سوادی بودیم و با این واژه آشنایی نداشتیم
خوب زندگی میکردیم
تمامی احساساتمان، غم و شادیمان و هرچه داشتیم را همین امروز خرج میکردیم
انگار فهمیده تر بودیم چون همیشه میترسیدیم شاید فردا نباشد
از وقتی “فردا” را یاد گرفتیم، همه چیز را گذاشتیم برای فردا
از داشته های امروز لذت نبردیم و گذاشتیم برای روز مبادا
شاید باید اینگونه “فردا” را معنی کنیم
“فردا” روزیست که داشته های امروزت را نداری
پس امروز را زندگی کن
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
کمال بندگی ====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
====🌷====
🔴احترام به خاله، احترام به مادر است
✳️ابو خديجه مي گويد:
امام صادق علیه السلام فرمود:
مردي به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمد و گفت:
در زمان جاهليت داراي دختري شدم، او را پروراندم، تا به حد بلوغ رسيد، لباس و زيورش را بر تنش كردم و او را به كنار چاهي آوردم و در ميان آن چاه انداختم و آخرين سخني كه از او شنيدم اين بود: "يا اباه: اي پدرجان".
اكنون پشيمانم و از شما مي خواهم بفرمائيد كه اين گناه را چگونه جبران كنم؟
🌷پيامبر: آيا مادرت زنده است؟
گنهكار: نه.
پيامبر: آيا خاله داري؟
گنهكار: آري.
🌹پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم:
به او نيكي كن، زيرا خاله همانند مادر است و نيكي به او، آن گناهت را جبران مي كند.
🍀🌺🌸🍀🌺🌸🍀🌺
📘📗📒📚اصول کافی،باب البر بالوالدين،حديث، 18، ص 162 و 163 - ج 2
@hedye110
♤♤♤♤♤
راستی خدا
دلم هوای دیروز را کرده
هوای روزهای کودکی را
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان هر چه میخواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو
دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم
آن را نچینم
دلم میخواهد …
راستی خدا!
می شود باز هم کودک شد؟؟؟؟
💕🌹🌹🌹💕🌹🌹🌹💕
کمال بندگی ====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
====🌷====
دنیا کوچکتر از آن است که گمشدهای را در آن یافته باشی هیچکس اینجا گم نمیشود
آدمها به همان خونسردی که آمدهاند چمدانشان را میبندند و ناپدید میشوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و
بیرحمترینشان در برف
آنچه بر جا میماند رد پاییست
و
خاطرهای که هر از گاه پس میزند مثل نسیم پردههای اتاقت را!!!
در ساحل قلبها فقط ردپاي دوست مي ماند … وگرنه موج روزگار هر ردپايي را از بین می برد.
مردم بسیاری وارد زندگی شما میشوند ، اما فقط رد پای دوست در قلبتان باقی میماند
🌷🌺🌷🌺🌷🌺🌷🌺
کمال بندگی ====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
====🌷====
🌺🌷🌺🌷🌺
@hedye110
#کتاب_هفت_شهر_عشق.......
#قسمت_سی_چهارم......
ــ آقاى نويسنده، نگاه كن! عمرسعد از قصر بيرون مى رود. بيا ما هم همراه عمرسعد برويم و ببينيم كه او مى خواهد چه كند.
ــ صبر كن، من اين جا كارى دارم.
ــ چه كارى؟
ــ من مى خواهم سؤالى از ابن زياد بپرسم. به راستى چرا او عمرسعد را براى فرماندهى انتخاب كرد.
من جلو مى روم و سوال خود را از ابن زياد مى پرسم.
ابن زياد نگاهى به من مى كند و مى گويد: "امروز به كسى نياز دارم كه با اسم خدا و دين، مردم را به جنگ با حسين تشويق كند. قدرى صبر كن! آن وقت خواهى ديد كه عمرسعد به جوانان خواهد گفت كه براى رسيدن به بهشت، حسين را بكشيد. فقط عمرسعد است كه مى تواند كشتن حسين را مايه نجات اسلام معرّفى كند".
صداى خنده ابن زياد در فضا مى پيچد. به راستى، ابن زياد چه حيله گر ماهرى است.
مى دانم كه مى خواهى در مورد سوابق عمرسعد اطلاعات بيشترى داشته باشى؟
عمرسعد در كوفه، به دانشمندى وارسته مشهور بوده است. او اهل مدينه و خويشاوند خاندان قريش است، يعنى در ميان مردم، به عنوان يكى از خويشاوندان امام حسين(ع) معروف شده است. چرا كه امام حسين(ع) و عمرسعد هر دو از نسل عبد مناف ( پدر بزرگ پيامبر ) هستند.
شايد برايت جالب باشد كه بدانى حكومت بنى اُميّه براى شهرت و محبوبيّت عمرسعد، تلاش زيادى كرد و با تبليغات زياد باعث شده تا عمرسعد در ميان مردم مقام و منزلتى شايسته پيدا كند.
ابن زياد وقتى به كوفه آمد و مسلم را شهيد كرد به عمرسعد وعده حكومت رى را داد و حتّى حكم حكومتى هم براى او نوشت. زيرا مى دانست كه اين زاهد دروغين، عاشق رياست دنياست.
عمرسعد به اين دليل ساليان سال در مسجد و محراب بود كه مى خواست بين مردم، شهرت و احترامى كسب كند. اكنون به او حكومت منطقه مركزى ايران پيشنهاد مى شود كه او در خواب هم، چنين چيزى را نمى ديد.
عمرسعد، حسابى سرمست حكومت رى شده و آماده است تا به سوى قبله عشق خود حركت كند، امّا حكومت رى در واقع طعمه اى بود براى شكار عمرسعد! اگر عشق رى و حكومتش نبود، هرگز عمرسعد به جنگ امام حسين(ع) نمى رفت.
🌷🌺🌷🌺🌷🌺🌷🌺🌷🌺
کمال بندگی ====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
====🌷====
گفتم: «آیا آرزویی داری؟»
گفت: «یک آرزو دارم و آن این است که چرا در دنیا هر روز زیارت عاشورا نخواندم.»
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
@hedye110
🌷مقام صبر و رضا انسان را بهشتی میکند
امام صادق(ع) فرمود: خداوند به حضرت داوود(ع) وحی کرد: نزد «خلاده» دختر «اوس» برو و او را به بهشت مژده بده، و به او اعلام کن که او همنشین تو در بهشت خواهد شد. حضرت داوود(ع) به در خانه خلاده آمد، و حلقه در را زد، خلاده پشت در آمد و در را گشود، ناگاه چشمش به چهره داوود(ع) افتاد، عرض کرد: آیا درباره من چیزی از طرف خدا نازل شده که به اینجا آمدهای؟ داوود(ع) فرمود: آری. خلاده گفت: آن چیست؟ داود گفت: خداوند به من وحی کرد که تو اهل بهشت هستی و به من فرمود تا تو را به بهشت مژده دهم و به تو اعلام کنم که همنشین من در بهشت هستی. خلاده که چنین چیزی را عجیب میدانست و خود را لایق همنشینی با داود(ع) در بهشت نمیدانست عرض کرد: گویا اشتباهی شده. داوود گفت: نه، آن زن تو هستی.مقداری از حالت باطنی خودت را برای من شرح بده. خلاده در ضمن گفتارش گفت: از صفات من این است که هرگز دردی- هرگونه باشد- به من نرسیده، و نیز هرگز ناراحتی و نیاز و گرسنگی- هرگونه که باشد- به من نرسیده مگر این که در برابر آن صبر و تحمل نموده و به مقدرات الهی خشنود میشدم، و صبر میکنم، و به گونهای در مقام صبر و رضا هستم که از درگاه خدا تقاضای رفع آن را نمیکنم، و از خدا تشکر مینمایم.» داوود(ع) گفت: تو به خاطر همین حالت و خصلت به این مقام (همنشینی با من در بهشت) نایل شدهای .»
آنگاه امام صادق(ع) فرمود: «این همان دینی است که خداوند آن را برای صالحان پسندیده است.»
🌹امام علی(ع) فرمودند: ای مردم! بر شما باد صبر و مقاومت، چون کسی که صبر نداشته باشد، (در واقع) دین هم نخواهد داشت.
📗 بحارالانوار ج۷۱ص۸۹ / بحارالانوار ج۶۸ ص۹۲ / روزنامه کیهان
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
کمال بندگی ====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
====🌷====
💕🌸🍃🍃
اگرچه شمعی و از سوختن نپرهیزی
نبینم ات که غریبانه اشک می ریزی!
هنوز غصه خود را به خنده پنهان کن!
بخند! گرچه تو با خنده هم غم انگیزی
خزان کجا، تو کجا تک درخت من! باید
که برگ ریخته بر شاخه ها بیاویزی
درخت، فصل خزان هم درخت می ماند
تو " پیش فصل" بهاری نه اینکه پاییزی
تو را خدا به زمین هدیه داده، چون باران
که آسمان و زمین را به هم بیامیزی
خدا دلش نمی آمد که از تو جان گیرد
وگرنه از دگران کم نداشتی چیزی
💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸💕
کمال بندگی ====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
====🌷====
خريد نان به نرخ روز...
امام صادق عليه السلام به معتب مسؤول خرج خانه خود فرمود:
- معتب اجناس در حال گران شدن است ما امسال در خانه چه مقدار خوراكي داريم؟
- معتب: عرض كردم:
- به قدري كه چندين ماه را كفايت كند گندم ذخيره داريم.
- آنها را به بازار ببر و در اختيار مردم بگذار و بفروش!
- يابن رسول الله! گندم در مدينه ناياب است، اگر اينها را بفروشيم ديگر خريدن گندم براي ما ميسر نخواهد شد.
- سخن همين است كه گفتم، همه گندم ها را در اختيار مردم بگذار و بفروش!
معتب مي گويد:
- پس از آنكه گندم ها را فروختم و نتيجه را به امام اطلاع دادم حضرت فرمود:
- بعد از اين، نان خانه مرا روز به روز از بازار بخر؛ نان خانه من از اين پس، بايد نيمي از گندم و نيمي از جو باشد و نبايد با ناني كه در حال حاضر توده مردم مصرف مي كنند، تفاوت داشته باشد.
من - بحمدالله - توانايي دارم كه تا آخر سال خانه خود را با نان گندم به بهترين وجهي اداره كنم، ولي اين كار را نمي كنم تا در پيشگاه الهي اقتصاد و محاسبه در زندگي را رعايت كرده باشم.
🍀⚘🍀⚘🍀⚘🍀⚘
میلاد امام صادق علیه السلام و پیامبر مهربانی ها مبارک
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
کمال بندگی ====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
====🌷====