eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
7هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🍃 @hedye110 رمــان_ســلــام_بـر_ابـراهـیـم 📜"زندگینامه و خاطرات پهلوان بی مزار " * نماز اول وقت * ✔️ راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸محور همه فعاليت هايش بود. ابراهيم در سخت ترين شرايط نمازش را اول وقت ميخواند. بيشتر هم به و در مسجد. ديگران را هم به نماز جماعت دعوت ميکرد. مصداق اين بود كه اميرالمؤمنين ميفرمايند: هر که به مسجد رفت و آمد کند از موارد زير بهره ميگيرد: «برادري که در راه خدا با او رفاقت کند، علمي تازه، رحمتي که در انتظارش بوده، پندي که از هلاکت نجاتش دهد، سخني که موجب هدايتش شود و ترک . » 🔸ابراهيم حتي قبل از انقلاب، نمازهاي صبح را در و به جماعت ميخواند. رفتار او ما را به ياد جمله معروف شهيد رجائي مي انداخت؛ «به نماز نگوئيد کار دارم ، به کار بگوئيد وقت است. » بهترين مثال آن، نمازجماعت در گود بود. وقتي كار به اذان ميرسيد، ورزش را قطع ميکرد و نماز جماعت را بر پا مينمود. 🔸بارها در مسير سفر، يا در ، وقتي موقع اذان ميشد، ابراهيم اذان ميگفت و با توقف خودرو، همه را تشويق به نماز جماعت ميکرد. صداي رساي ابراهيم و اذان زيباي او همه را مجذوب خود ميکرد. او مصداق اين کلام نوراني اعظم بود که ميفرمايند: «خداوند وعده فرموده؛ مؤذن و فردي که وضو ميگيرد و در نماز جماعت مسجد شرکت ميکند، بدون حساب به ببرد. » 🔸ابراهيم در همان دوران با بيشتر بچه هاي مساجد محل رفيق شده بود. او از دوران جواني يک عبا براي خودش تهيه کرده بود و بيشتر اوقات با نماز ميخواند. ٭٭٭ 🔸سال 1359 بود. برنامه تا نيمه شب ادامه يافت. دو ساعت مانده به اذان صبح کار بچه ها تمام شد. ابراهيم بچه ها را جمع کرد. از خاطرات كردستان تعريف ميکرد. خاطراتش هم جالب بود هم خنده دار. 🔸بچه ها را تا اذان بيدار نگه داشت. بچه ها بعد از نماز جماعت صبح به خانه هايشان رفتند. به مسئول بسيج گفت: اگر اين بچه ها، همان ساعت ميرفتند معلوم نبود براي نماز بيدار ميشدند يا نه، شما يا کار بسيج را زود تمام کنيد يا بچه ها را تا اذان صبح نگهداريد كه نمازشان قضا نشود. ٭٭٭ 🔸ابراهيم روزها بسيار انسان و بذله گويي بود. خيلي هم عوامانه صحبت ميکرد. اما شبها معمولاً قبل از سحر بيدار بود و مشغول نماز شب ميشد. تلاش هم ميکرد اين کار مخفيانه صورت بگيرد. ابراهيم هر چه به اين اواخر نزديک ميشد بيداري سحرهايش طولانيتر بود. گويي ميدانست در احاديث نشانه بودن را بيداري سحر و نماز شب معرفي کرده اند.او به خواندن دعاهاي كميل و ندبه و توسل مقيد بود. دعاها و زيارتهاي هر روز را بعد از نماز صبح ميخواند. هر روز يا زيارت يا سلام آخر آن را ميخواند. هميشه آيه وجعلنا را زمزمه ميكرد. يكبار گفتم: آقا ابرام اين آيه براي محافظت در مقابل دشمن است، اينجا كه دشمن نيست! ابراهيم نگاه معني داري كرد وگفت: دشمني بزرگتر از شيطان هم وجود دارد!؟ ٭٭٭ 🔸يكبار حرف از نوجوانها و اهميت به نماز بود. ابراهيم گفت: زماني كه پدرم از دنيا رفت خيلي ناراحت بودم. شب اول، بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از خدا نماز نخواندم و خوابيدم. به محض اينكه خوابم بُرد، در عالم رويا پدرم را ديدم! درب خانه را باز كرد. مستقيم و با عصبانيت به سمت اتاق آمد. روبروي من ايستاد. براي لحظاتي درست به چهره من خيره شد. همان لحظه از خواب پريدم. نگاه پدرم حرفهاي زيادي داشت! هنوز نماز قضا نشده بود. بلند شدم، وضو گرفتم ونمازم را خواندم. ٭٭٭ 🔸از ديگر مسائلي که او بسيار اهميت ميداد نماز جمعه بود. هر چند از زماني که نماز جمعه شکل گرفت ابراهيم در کردستان و يا در جبهه ها بود. ابراهيم هر زمان که در تهران حضور داشت در نماز جمعه شركت ميكرد. ميگفت: شما نميدانيد نماز جمعه چقدر و برکات دارد. امام صادق (ع)ميفرمايند: «قدمي نيست که به سوي نمازجمعه برداشته شود، مگر اينکه خدا آتش را بر او حرام ميکند. » ... 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃 @hedye110
اینقدر در #جبهه می‌مانم تا #شهید شوم 🔹حکم ریاست راه آهن کشور را بهش دادند نگاهی به لباس خاکی #شهدا و حکم انداخت. 🔹حکم را پاره کرد و گفت: به وزیر بگید من #علیرضا_نوری آنقدر تو جبهه میمونم تا #شهید بشوم. چند روز بعد او آسمانی به فیض #شهادت نائل شد. #شادی_روحش_صلوات @hedye110
🌸 اینم یک نوع (شهادت) هست‼️ 🔹روزی که جوادی آملی خاک بر سر ریخت! 🔹هنگام دفاع مقدس آیت‌الله جوادی آملی مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند؛ در میان رزمندگان، نوجوان باصفایی بود که ۱۴ سال داشت. 🔹پایین ارتفاع چشمه‌ای بود و باران گلوله از سوی عراقی‌ها می‌بارید؛ لذا فرماندهان گفتند برای هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید. 🔹هنگامی که آیت‌الله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت می‌رفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو خطرناک است، آن گوش نکرد. 🔹آخر متوسل شدند به این عالم وارسته، حضرت آیت‌الله جوادی آملی که آقا! شما کاری بکنید. آقا نوجوان را صدا کردند که کجا می‌روی؟ گفت میروم پایین وضو بگیرم. گفتند پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهان گفتند می‌توانی کنی. شما تکلیفی ندارید. همان نماز با تیمم کافی است. 🔹نوجوان نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این بزرگوار کرد و لبخند زیبایی زد و گفت بگذارید حاج آقا نماز آخرمان را با حال و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی خواند و برگشت. 🔹دقایقی بعد قرار بود عده‌ای از بسیجیان بروند جلو و با درگیر شوند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود. یکی دو ساعت بعد آیت‌الله را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند جنازه‌ای آوردند. آیت‌الله جوادی آملی نشستند و دیدند همان نوجوان با همان لبخند زیبا و رفته. 🔹آیت‌الله جوادی آملی کنار روی خاک نشستند، از سر برداشتند و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند: جوادی! فلسفه بخوان؛ جوادی! عرفان بخوان. امام به اینها چه یاد داد که به ما یاد نداد؟! 🔹من به او می گویم نرو و او می گوید بگذار نماز را با حال بخوانم. تو از کجا می دانستی که این نماز، نماز آخر توست؟! ‎‌‌‌ 👈 کانال طریق السلوک @hedye110 🌹🌹🌹🌹🍃🌹🍃