#تلنگر_شبانه 🌙
✍نقش
تاثیر گذار تو
برای #دفاع_از_ولایت چیست ؟
*⃣ #میثم_تمار
به ما فهماند که برای دفاع از ولایت👇
✅اگر
مثل #عمار ،
قدرت تبیین و اقناع سازی و رفع شبهات را نداری
✅اگر
مثل #مالک فرمانده سپاه نیستی
و امکان حضور در عرصه ی نبرد در برابر دشمنان را نداری
✅اگر
همچون #سلمان
توان یا امکان مدیریت در حکومت اسلامی را نداری
✅ اگر
همچون #ابوذر فریاد مطالبه
و عدالت خواهی از خواصِ بی خواصِ جامعه را سر نمیدهی و گریبانِ مسئولین جامعه را در کوتاهی هاشان نمیگیری
✅میتوانی
مثل #میثم_تمار باشی
در بین مردم ، خرما فروش یا نقاش و یا بنا و بقال و کارگر و کارمند و هنرمند و ...
💪 پای
امام خود بایستی ،
بی تفاوت نباشی و در جامعه و تاریخ اثرگذار باشی
🌗 امشب متفکرانه بسنج
از کدام نوع یارِ #علی_زمان هستی؟؟؟
#استاد_سید_علی_خامنه_ای
🌷🌻🌷🌻🌷🌻
@hedye110
👌 تلنگُر
#امام_صادق عليه السّلام فرمودند :
روزی #سلمان در كوفه از بازار آهنگران عبور می کرد .
چشمش به جوانى افتاد که غش کرده بود و مردم دور او را گرفته بودند .
به سلمان گفتند : اى بنده ی خدا ! اين جوان بیماری #صرع دارد ؛ چه خوب است دعایی ، ذکری در گوش او بخوانى.
سلمان به او نزديك شد ، تا چشم جوان به او افتاد به هوش آمد و گفت :
ای بنده ی خدا ! من #بیماری و کسالتی را که مردم می گویند ندارم ؛ بلکه سبب حال من این بود که از بازار آهنگران عبور می کردم و ديدم این پتك های آهنین را فرود آورده و بر آهن ها می کوبند . با دیدن این صحنه ياد سخن خداى متعال افتادم كه فرموده است :
« وَ لَهُمْ مَقٰامِعُ مِنْ حَدِيدٍ
براى ملائکه ی عذاب پتك هایى از آهن وجود دارد . » *
از ترس #عقاب خداى متعال بیهوش افتادم .
سلمان - بعد از شنیدن ماجرا - آن جوان را برای #دوستی انتخاب کرد و شيرينى #محبت او در راه خداى متعال در دلش افتاد . لذا هميشه با او بود تا اينكه آن جوان بيمار شد و به حال #احتضار و جان دادن افتاد .
سلمان آمد ، کنار سرش نشست و گفت :
« یا مَلَكَ اَلْمَوْتِ اُرْفُقْ بِأَخِي ... »
اى #فرشته_ی_مرگ با برادر من به نرمی و مدارا رفتار كن .
#ملك_الموت گفت :
اى بنده ی خدا ! من با هر #مؤمنى با ملايمت و #نرم_خویی رفتار مي كنم.
سوره حج ، آیه ی 21
📚منبع :
رجال کشی ، ج 1 ، ص 18
امالی مفید ، ج 1 ، ص 136
🌹🌹🌹🍃🍃🍃
@hedye110