#تاخداراهىنيست
#صفحهبیستنهم
ــ اى داوود! آيا مى خواهى بهترين بنده من باشى؟
ــ آرى! اين آرزوى من است.
ــ همه كردار و رفتار تو خوب است. اگر مى خواهى بهترين بنده من باشى، بايد يك تغيير در زندگى خود بدهى.
ــ چه تغييرى؟
ــ تو از بيت المال حقوق مى گيرى. اگر مى خواهى بهترين بنده من باشى، بايد خودت كار كنى و مزد بگيرى و با آن زندگيت را اداره كنى.
وقتى داوود(ع) اين سخن تو را شنيد گريه كرد، او دلش مى خواست تا مثل بقيه مردم كار كند و از دسترنج خويش روزى بخورد، امّا ديگر سن و سالى از او گذشته است، آيا او خواهد توانست حرفه اى را ياد بگيرد و با آن كار كند؟
تو مى دانستى كه داوود(ع) واقعاً مى خواهد كار كند، قدرت خود را به نمايش گذاشتى، كارى كردى كه آهن در دست داوود(ع) مانند موم نرم شود.
از آن روز به بعد، داوود(ع) ساعت هاى زيادى مى نشست و آهن به دست مى گرفت و زره درست مى كرد و آن را مى فروخت. او 360 زره ساخت و با پول آن از بيت المال بى نياز شد. آن روز بود كه داوود(ع) بهترين بنده تو شد.
آرى! تو دوست دارى تا بندگان خوبت از دسترنج خويش روزى بخورند، نه از بيت المال!
🌹🌟💖🌹🌟💖🌹🌟💖🌹
#تاخداراهینیست
#عاشقخداباش
#بهماهخدانزدیکمیشویم
#نویسندهمهدیخدامیان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#خورشیدایران
#صفحهبیستنهم
حضرت رضا(ع) در برابر برمکیان، موضعی قاطع داشت، نه تنها هرگز آنها را نستود، بلکه با صراحت از آنها انتقاد مینمود و دشمنی آنها را به اسلام و خاندان رسالت افشا میکرد، به عنوان نمونه:
در همان سالی که هارون بر برمکیان غضب کرد و دودمان آنها را ریشهکن نمود، چند روز قبل از حادثهی براندازی آنها، امام رضا(ع) در مراسم حج شرکت کرد، و در صحرای عرفات آنها را نفرین نمود، سپس سرش را پایین انداخت، یکی از حاضران علت پرسید، فرمود:
«اِنِّی کُنتُ اَدعُو اللهَ تَعالی عَلَی البَرامَکَةِ بِما فَعَلُوا بِاَبِی عَلَیهِ السَّلامُ فَاستَجابَ اللهُ لِی الیَومُ فِیهِم:
من مشغول نفرین کردن بر برمکیان بودم، به خاطر آن ستمهایی که بر پدرم امام کاظم(ع) روا داشتند، خداوند نفرین مرا در مورد آنها، به استجابت رسانید.»
نیز روایت شده: شخصی به نام مسافر میگوید: همان سال در سرزمین مِنی همراه امام رضا(ع) بودم، یحیی بن خالد برمکی، درحالیکه سرش را پوشیده بود تا گرد و غبار به او نرسد از پیش روی ما عبور کرد، همین که چشم حضرت رضا(ع) به او افتاد، فرمود:
«مَساکِینٌ لا یَدرُونَ ما یُحَلُّ بِهِم مِن هذِهِ السَّنَةِ:
این بیچارهها نمیدانند که در همین سال، چه بر سرشان میآید.» (خود را از گرد و غبار میپوشانند، ولی بزودی بر خاک سیاه مینشینند).
🌻🌷☘🌻🌷☘🌻🌷☘
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#انتخابات
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#شیرینترازعسل
#صفحهبیستنهم
سپاه كوفه منتظر فرمان عمرسعد است، عمرسعد روى زمين مى نشيند و تير و كمانى در دست مى گيرد، او آماده است تا اوّلين تير را پرتاب كند: "اى مردم! شاهد باشيد كه من خودم نخستين تير را به سوى حسين و يارانش پرتاب كردم".
تير از كمان عمرسعد جدا مى شود و به طرف لشكر امام پرتاب مى شود. جنگ آغاز مى شود. عمرسعد فرياد مى زند: "در كشتن حسين كه از دين بر گشته است شك نكنيد".
ميدان جنگ با فرو ريختن تيرها، سياه شده است. ياران حسين(ع)عاشقانه و صبورانه خود را سپر بلاى حسين(ع) مى كنند، زمين رنگ خون به خود مى گيرد و عاشقان پر و بال مى گشايند و بر خاك مى افتند. زمين و آسمان پر از تير شد، چه غوغايى به پاست!
عمرسعد مى داند كه به زودى همه تيرهاى اين لشكر تمام خواهد شد، در حالى كه او بايد براى مراحل بعدى جنگ نيز، مقدارى تير داشته باشد. او دستور مى دهد تا تيراندازى متوقّف شود.
آرامشى نسبى، ميدان را فرا مى گيرد. سپاه كوفه خيال مى كنند كه حسين(ع) را كشته اند، امّا حسين(ع) سالم است و ياران او تيرها را به جان خريده اند. سى و پنج تن از ياران حسين(ع) شهيد شده اند.
اكنون نوبت جنگ تن به تن و فداكارى ديگر ياران مى رسد. ياران يكى پس از ديگرى به ميدان مى روند، آنان وفاى خود را به پيمانى كه با حسين(ع)بسته اند، ثابت مى كنند و جان خويش را فداى حسين(ع) مى كنند.
تو منتظر هستى تا وقت جانبازى و فداكارى تو فرا برسد، ياران حسين(ع)با خود اين عهد را بسته اند: "تا زنده ايم، نمى گذاريم جوانان بنى هاشم به ميدان بروند". اين عهد آنان است، آنان به تو اجازه نمى دهند به ميدان بروى، بايد صبر كنى.
<====♡♡♡♡♡♡♡====>
#شیرینترازعسل
#حضرتقاسمعلیهالسلام
#نوجوانسیزدهسالهکربلا
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef