#تاخداراهىنيست
#صفحهسیدوم
هر شب اين موقع كه مى شود اين بنده تو از خواب برمى خيزد، وضو مى گيرد و به نماز مى ايستد. او در خلوت شب با تو انس مى گيرد، دعا مى خواند، اشك مى ريزد.
هيچ كس نمى داند كه او چه لذّتى از اين نماز شب خود مى برد، وقتى كه او دست هاى خود را به سوى آسمان بلند مى كند و با تمام وجود تو را مى خواند، آرامش همه دنيا، مهمان قلب او مى شود، او ديگر تو را دارد، كسى كه تو را دارد غم ندارد.
امّا امشب خبرى از اين بنده خوب تو نيست، امشب او خواب مى ماند، وقت نماز شب مى گذرد، ديگر سپيده صبح طلوع كرده است كه او بيدار شده است.
او تا شب ناراحت است كه چرا سعادت گفتگو و مناجات با تو را از دست داده است، او نمى داند كه تو كارى كردى كه خواب بماند. كاش او سخن تو را مى شنيد، كاش او مى دانست كه خواب ماندن او، رحمتى از جانب تو بود.
اگر اين بنده تو خواب نمى ماند، ديگر غرور او را فرا مى گرفت، خيال مى كرد كه كسى شده است و اين غرور براى او آفت بزرگى بود. تو بنده خود را دوست داشتى و نمى خواستى او دچار غرور بشود، براى همين كارى كردى كه او خواب بماند.
💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖
#تاخداراهینیست
#عاشقخداباش
#بهماهخدانزدیکمیشویم
#نویسندهمهدیخدامیان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#خورشیدایران
#صفحهسیدوم
#هفتمینمسابقه
به این ترتیب گرفتاریهای امین، در آغاز به عیاشی و هوسبازی و سپس به جنگ و درگیری، باعث شد که او به حضرت رضا(ع) آسیب نرسانید، و آن حضرت در این عصر (حدود پنج سال در مدینه) از آزادی نسبی برخوردار بود.
امام از این آزادی، کمال استفاده را در جهت تربیت شاگرد، و رسیدگی به امور شیعیان و تبیین اصول تشیّع، و تهذیب و تکمیل احادیث خاندان نبوّت، و مناظره و مباحثه با غیرمسلمانان نمود، و قدمهای استوار و ماندگار در تعمیق و تحکیم و گسترش تشیّع برداشت، در عین آنکه بر مشکلات و نیازهای شیعیان توجه و عنایت خاصی داشت، و در رفع و دفع مشکلات زندگی آنها میکوشید، سخن در این راستا بسیار است، ما به عنوان مشت نمونه خروار، نظر شما را به چند حادثهای که از آن حضرت در رابطه با حفظ عقاید و مشکلات مادی شیعیان بوده و در مدینه رخ داده است جلب میکنم:
1. نهی حضرت رضا(ع) از همنشینی با شخص منحرف
حضرت رضا(ع) که عنایات مخصوصی به فرهنگ تشیّع، و نگهبانی شیعیان از انحراف فکری و عقیدتی داشت، روزی به یکی از شاگردانش به نام داودبن قاسم، معروف به ابوهاشم جعفری فرمود:
«چرا تو را میبینم که با عبدالرّحمن بن یعقوب همنشینی میکنی؟»
ابوهاشم: «عبدالرّحمن دایی من است.»
امام رضا: او دربارهی ذات پاک خدا مطالبی میگوید که ساحت پاک خدا از آن منزّه است.
«فَاِمّا جَلَستَ مَعَهُ وَتَرَکتَنا، وَ اِمّا جَلَستَ مَعَنا وَ تَرَکتَهُ:
یا با او همنشین باش و ما را ترک کن، و یا با ما همنشین باش و از او دوری کن.»
ابوهاشم: او هر عقیدهای دارد و هر چه میگوید، بر من چه آسیبی دارد با اینکه من بر عقیدهی حق خود استوار هستم، و از عقیده او دوری میکنم.
امام رضا: آیا نمیترسی که بلایی به او برسد و تو نیز به بلای او بسوزی؟ آیا به این داستان آگاهی نداری که: شخصی از یاران حضرت موسی(ع) بود، ولی پدرش از یاران فرعون بود، هنگامیکه سپاه فرعون به سپاه موسی(ع) رسید، او نزد پدر رفت تا او را موعظه کن و به سپاه موسی(ع) ملحق سازد، ولی پدر سخن او را رد می کرد، و همچنان با هم ستیز میکردند که ناگاه بلای غرق شدن فرعونیان فرا رسید، و آن پسر نیز همراه پدر غرق شد، وقتی که این خبر به موسی(ع) رسید، موسی(ع) فرمود:
«هُوَ فِی رَحمِهِ اللهِ، وَلکِنّ النَّقمَهَ اِذا نَزَلَت لَم یَکُن لَها عَمَّن قارَبَ المُذنِبَ دِفاعٌ:
او در رحمت خدا است، ولی چون عذاب فرود آید، از آن کس که نزدیک گنهکار است، دفاعی نشود.»
ادامه دارد
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#انتخابات
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#شیرینترازعسل
#صفحهسیدوم
لب هاى تو تشنه است، ديگر حسين(ع) يار و ياورى ندارد، عبّاس بايد تا آخرين لحظات از خيمه ها نگهبانى كند، اكنون نوبت توست...
بر آستانه خيمه ايستاده اى و با خود سخن مى گويى: "حالا اين منم كه بايد به ميدان بروم. عمويم ديگر يار و ياورى ندارد".
تو تصميم خود را گرفته اى، شمشير در دست مى گيرى، مادر به تو نگاهى مى كند و لبخند رضايت مى زند، او خدا را شكر مى كند كه تو تصميم گرفته اى جانت را فداى حسين(ع) كنى.
تو خوب مى دانى كه اينجا ميدان شمشير و خون است، امّا هرگز هراسى به دل راه نمى دهى، تو مرگ در راه حسين(ع) را زيبا مى بينى، تو مشتاق شهادت هستى.
نزد عمويت مى آيى و چنين مى گويى: "عمو، به من اجازه مى دهى تا جانم را فدايت كنم؟".
حسين(ع) به تو نگاهى مى كند و دلش تاب نمى آورد. آخر تو يادگار برادرش هستى.
او تو را در آغوش مى گيرد، تو بوى حسن(ع) را مى دهى. گريه امان نمى دهد. حسين(ع) گريه مى كند، تو هم اشكت جارى مى شود.
هيچ كس طاقت ندارد اين صحنه را ببيند، دل كندن از قاسم براى حسين(ع)خيلى سخت است. حسين(ع) داغ على اكبر را ديد، ولى از هوش نرفت، امّا حالا بى هوش مى شود، تو هم از شدت گريه بى هوش مى شوى. تو عزيزِ دل دو امام هستى!
لحظاتى مى گذرد... اكنون سخن خويش را تكرار مى كنى: "اى عمو! به من اجازه ميدان بده".
آخر چگونه عمو به تو اجازه ميدان دهد؟
تو التماس مى كنى و مى گويى: "من يتيم هستم! دلم را مشكن!". سرانجام عمو را راضى مى كنى و اجازه ميدان مى گيرى. به سوى خيمه مادر مى روى تا با او خداحافظى كنى...
<====♡♡♡♡♡♡♡====>
#شیرینترازعسل
#حضرتقاسمعلیهالسلام
#نوجوانسیزدهسالهکربلا
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef