🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
#ذوالقرنین.......
#صفحه_سه......
داستان ذو القرنين در قرآن
قبلاً در داستان اصحاب كهف ذكر شد كه كفار قريش در مكه نزد پيامبر - صلّي الله عليه و آله - آمده و اين سه سؤال را طرح كردند:
1_ اصحاب كهف كيانند؟ 2. ذو القرنين كيست؟ 3. روح چيست؟ سوره كهف نازل شد و ماجراي كهف و ذو القرنين را بيان نمود...
داستان ذو القرنين در قرآن به طور فشرده (چنان كه در قرآن معمول است) ذكر شده است، در اين جا نظر شما را به خلاصه داستان ذو القرنين با اقتباس از قرآن و بعضي از روايات جلب ميكنيم.
لشكر كشي ذو القرنين به سمت غرب
ذو القرنين پادشاه عادلي بود، تصميم گرفت با همت قهرمانانه بر شرق و غرب جهان، حركت كند و همه را زير پرچم خود آورد و در پرتو حكومت مقتدرانه خود، جلو ظلم و طغيان ظالمان و ستمگران را بگيرد، و تا آخرين حد توان خود از حريم مستضعفان دفاع نمايد.
مركز او (ظاهراً) سرزمين فارس بود. سه جنگ و لشكر كشي بزرگ داشت: 1. به سوي غرب 2. به سوي شرق 3. به سوي منطقهاي كوهستاني، بين شرق و غرب.
خداوند همه اسباب كار و پيروزي را در اختيارش قرار داده بود. او با لشكر مجهز و بيكراني به سمت غرب حركت كرد، همه ناهمواريها در برابرش هموار شدند، و همه گردنكشان در برابرش تواضع كردند، او هم چنان به فتوحات ادامه داد. شب و روز به پيش رفت تا به چشمه آبي رسيد، كه آب و گلش به هم آميخته بود، چنين به نظر ميرسيد كه خورشيد در آن غروب ميكند، و تصور كرد كه ديگر پس از آن جنگ و فتح باقي نمانده است.
ولي در آن سرزمين قومي را ديد كه كفر و طغيان و ظلمشان موجب آزار مستضعفان ميشد و همه را به ستوه آورده بود، آن قوم به ستمگري و قتل و غارت معروف بودند.
ذو القرنين از درگاه خداوند خواست تا او را در هدايت و رهبري مردم، ياري كند، و تكليفش را در مورد آن قوم وحشي و ستمگر روشن سازد.
💕ادامه دارد.......
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
====👇====
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
====🌷====
#قصه_معراج
#صفحه_سه
سفر ادامه پيدا مى كند و پيامبر به "مسجد الأقْصى" نزديك مى شود.
مسجد الاقصى، يا بيت المقدس، قبله گاه اول مسلمانان !
آرى، اول پيامبر بايد به مسجد الاقصى برود و از آنجا به سوى آسمان ها پرواز كند.
چرا خداوند پيامبر را از مكه مستقيم به آسمان ها نمى برد؟
براى اينكه خداوند در اين مسجد براى پيامبر برنامه ويژه اى دارد.
آيا مى دانيد اين برنامه چيست؟
خداوند روح همه پيامبران خود را در اين مسجد، جمع كرده است.
چه اجتماع با شكوهى شده است و در مسجد جاى سوزن انداختن نيست.
پيامبر سؤال مى كند:
او كيست كه به استقبال من مى آيد؟
جبرئيل مى گويد:
او پدر شما، حضرت ابراهيم(ع) است.
پيامبر به او سلام مى كند.
گوش كن !
آيا اين صدا را مى شنوى:
اى محمد، جلو برو.23
و آرام آرام، صف ها را مى شكافد و جلو مى رود.
آيا صداى اذان را مى شنوى؟
اين جبرئيل است كه به امر خدا، اذان مى گويد.
اذان تمام مى شود.
و آنگاه جبرئيل مى گويد:
اى محمد !
در محراب بايست و نماز را اقامه كن !
نماز بر پا مى شود.
و فرشتگان نگاه مى كنند كه همه انبياء، پشت سر پيامبر ما صف بسته اند.
آرى، يك روز فرشتگان بر حضرت آدم(ع) سجده كردند، امروز حضرت آدم(ع) هم به حضرت محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) اقتداء كرده است.
امشب، حضرت محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)، امام جماعت همه انبياء شده است.
نماز تمام مى شود.
اى محمد !
از آنان سؤال كن كه به چه چيزى مبعوث شده اند؟
اين سخن خداست كه به گوش پيامبر مى رسد.
و حضرت محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) از جا بر مى خيزد و خطاب به پيامبران مى كند:
شما به چه چيزى مبعوث شديد؟
و آنان جواب مى دهند:
ما به خداپرستى و نبوت تو و ولايت على بن ابى طالب(ع)، مبعوث شديم.
پيامبر از راه دورى آمده است.
براى همين براى پيامبر، نوشيدنى مى آورند آب و شير و...
پيامبر شير را انتخاب مى كند.
نگاه كن !
آن فرشته را مى گويم كه به سوى پيامبر مى آيد.
او خدمت پيامبر مى رسد !
سلام مى كند و در حالى كه كليدهاى همه گنج هاى دنيا را به پيامبر عرضه مى كند، مى گويد:
خداوند به من مأموريت داده است تا اين كليدها را به شما بدهم و شما مى توانيد آن را قبول نموده و يا آن را رد كنيد.
اما پيامبر آن كليدها را قبول نمى كند، زيرا او مى خواهد پيامبرى باشد كه چون بندگان زندگى كند.
در اين ميان چشم پيامبر به صخره اى در بيت المقدس مى افتد.
و بر روى آن نوشته اى مى بيند.
به نظر شما آن بر روى آن صخره چه چيزى نوشته شده است؟
لا الهَ إلاّ الله، وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله، أيَّدْتُهُ بِوزيرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ.
خدائى جز الله نيست، محمد رسول خداست و من او را به وسيله وزيرش يارى كردم.
و تو خود مى دانى كه منظور از وزير پيامبر در اين جا چه كسى مى باشد.
بله، او حضرت امير مؤمنان، على بن ابى طالب(ع) است.
💐💐💐💐💐🍃🍃🍃🍃
🌹🌹 #کمال_بندگی
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110