eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
7هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
اين هياهو چيست؟ اينجا چه خبر است؟ صداى طبل و شيپور مى آيد! شيپور جنگ! هزاران نفر شمشير به دست در اينجا به صف ايستاده اند، سى هزار نفر كربلا را محاصره كرده اند... فريادها به آسمان مى رود.. همه منتظر هستند تا "عُمَرسَعد" فرمان آغاز جنگ را صادر كند، لبخندى بر چهره عمرسعد نشسته است، او از اين همه شور بى شعور، خوشحال است. او سخن خود را چنين آغاز مى كند: "اى ياران من! اگر در اين جنگ كشته شويد، شهيد هستيد و به بهشت مى رويد. شما سربازانى هستيد كه در راه خدا مبارزه مى كنيد. حسين از دين خدا خارج شده و مى خواهد در امّت اسلامى اختلاف بيندازد. شما براى حفظ و بقاى اسلام شمشير مى زنيد". همه شعار مى دهند، صداى "الله اكبر" طنين انداز مى شود، شورى در ميان آنان مى افتد، آنان شمشيرها را دست گرفته اند و آماده نبردند. من مات و مبهوت اين سخنان شده ام، من راز مظلوميّت حسين(ع) را اكنون فهميده ام، حسين(ع) مظلوم است چرا كه دشمنان او براى رسيدن به بهشت، به جنگ او مى روند... سخنان عمرسعد كارى كرده است كه اين مردم نادان و بىوفاى كوفه، باور كنند كه حسين(ع) از دين خارج شده و كشتن او واجب است. اين همان "فريب" يا "تزوير" است كه به جنگ حسين(ع)آمده است. عمرسعد به نمايندگى از رياست طلبانى كه دين را به بازى گرفته اند به اين ميدان آمده است، او عشقِ رياست بر "رى" دار گاهى كوچك را مى بينم، چند خيمه برافراشته شده اند، يك جوانمرد با گروهى، اطراف خيمه ها ايستاده است و نگهبانى مى دهد. آن جوانمرد كيست كه اين گونه شجاعت و غيرت از چهره او مى بارد، او به دقّت مواظب همه چيز است، حركت دشمن را زير نظر دارد، او عبّاس است، فرمانده كربلا! جلوتر مى روم، حسين(ع) را مى بينم كه كنار خيمه خود نشسته است، بىوفايى كوفيان دل او را به درد آورده است. مردم كوفه او را به شهر خود دعوت كردند امّا اكنون به جنگ او آمده اند. صداى طبل و شيپور جنگ به گوش مى رسد، كوفيان مى خواهند جنگ را آغاز كنند، حسين(ع) نگاهى به سپاه كوفه مى كند، سى هزار نفر به اين سو هجوم مى آورند، حسين(ع) عبّاس را به حضور مى طلبد. عبّاس از اسب پياده مى شود و نزد حسين(ع) مى آيد، حسين(ع) رو به او مى كند و مى گويد: "جانم به فدايت! برو و ببين چه خبر شده است؟ اينان كه چنين با شتاب مى آيند چه مى خواهند؟". سخن حسين(ع) مرا به فكر فرو مى برد، حسين(ع) كه حجّت خدا است، به برادرش مى گويد: "جانم به فدايت"! اين عبّاس كيست كه حسين(ع) اين جمله را به او مى گويد... 🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃🍃 🌹 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef