😍❤️😍❤️😍❤️😍❤️😍
#رمان_عشق_باطعم_سادگی
#قسمت_77😍✋
خنده اش رو خوردو برای ازبین بردن این حال من گفت:
حالابریم که نوبت تاب بازی توعه!
یک قدم رفتم عقب و دستهام رو به حالت تسلیم بالاآوردم
- نه نه... میشه بجاش الاکلنگ سوار
بشیم؟؟!
بلند خندید
_ دیگه چی؟همون تابم به اجبار سوار شدم ...بدوببینم!
قیافه ام و مظلوم کردم که دستم رو کشید
- قیافه ات و اونجوری نکن زشت میشی!
ابروهام باال پرید
– امیرعلی واقعا که!
خندیدو روی صفحه فلزی ضربه زد
- بشین
لبهام رو تو دهنم جمع کردم
- خواهش می کنم!
-بیا بشین کوچولو تابت بدم اهل تلافی نیستم!
ذوق زده دستهام و بهم کوبیدم و نشستم
– قول دادی ها!
خندید- باشه قول دادم!
زنجیرهای تاب و به طرف عقب کشید
– چادرت و جمع کن ...به جایی گیرنکنه
باشه ای گفتم و چادرم و که از تاب آویزون شده بود و جمع کردم ...
با حرکت یک دفعه تاب جیغ
بلندی کشیدم و دستهام روی زنجیرهای درشت تاب محکم شد!
چشمهام رو بستم و همون طور که تاب تکون می خوردو با جلو عقب شدنش قلبم رو از جا می
کند,هوای بهاری رو نفس کشیدم !
هیجان زده گفتم: وای امیرعلی ممنون خیلی کیف داره!
صدای خنده آرومش رو شنیدم
- هروقت خسته شدی بگو تاب و نگه دارم که بریم مثلافردا
امتحان داری ها!
باشه ای گفتم و به آسمون پر ستاره نگاه کردم و از ته دل گفتم: پ
خدایا شکرت ...عاشقتم !مرسی
که همیشه هستی و این قدر مهربونی با اینکه من بنده خوبی نیستم!ممنونم به خاطر امیرعلی
آرزوهام !
-داری با خدا دردودل می کنی؟
باخنده نگاه از آسمون گرفتم
-آره از کجا فهمیدی؟
-از نگاهت که به آسمون بودو سکوتت!
خوشحال گفتم:
امیرعلی تو هم اینجوری با خدا حرف میزنی؟ مثل یک دوست؟
با قدمهای آرومی اومد و تاب کنار من نشست ومن در حال تاب خوردن به صورتش نگاه کرد
_آره خب بهترین دوست آدم همیشه خداست !بهترین پناه ! بهترین همدم !از رگ گردن به آدم
نزدیک تر!
شیطون گفتم: داشتم ازش تشکر می کردم بخاطر اینکه آرزوم و برآورده کرد و تو رو به من
بخشید...فکر کنم از دستم خسته شده بود که هروقت صداش کردم تو رو خواستم!مهربون خندید
- خدا هیچ وقت از بنده هاش خسته نمیشه!
حرکت تاب آروم شده بود
–آره میدونم منظورم آرزوی تکراریم بود که خدا رو خسته کرده !
لحنش جدی شد ولی نگاهش مهربون بود
- خب حاالا آرزو کن یک آرزوی جدید و بهتر !
از تاب پایین پریدم و رفتم نزدیکش...به چشمهاش خیره شدم
- دیگه آرزویی ندارم وقتی که تو
هستی! تو بهترین آرزوی منی که برآورده شده ...مطمئنم کنار تو خوشبخت ترینم پس دیگه
آرزویی نمی مونه!
خیره بود به چشمهام
-یعنی دیگه هیچی از خدا نمی خوای؟
خاک چادرم رو تکوندم
– چرا دعا میکنم مثل دعای فرج...دعای سلامتی...شفای مریضها ...خیلی
دعاهای دیگه ولی خب آرزوهم دارم این که کنار تو برم سفرهای زیارتی و تو برام زیارت نامه
بخونی...تا آخر عمرم کنارت زندگی کنم... خلاصه بازم آرزوهام ختم میشه به تو!
بازوم و گرفت و از تاب بلند شد
–نمیتونم خوشبختت کنم کاش من و آرزو نمی کردی!
باصدای گرفته اش به صورتش نگاه کردم
–امیرعلی این چه حرفیه ...من االانم خوشبختم
نگاهش غم داشت
-نمیتونم یک زندگی ایده آل برات بسازم یا حداقل معمولی ...گردش بردن و
تفریح کردنمونم که داری میبینی ساده است مثل خودم !برات خاطره های خوش نمیسازه که به یاد
موندنی باشه!
پوفی کردم
- باز امشب رسیدیم سر خونه اول؟!
نگاه دزدید از چشمهام و قدمهاش رو آروم برداشت
-حقیقته عزیز من یک حقیقت تلخ!
دویدم دنبالش
-اتفاقا خیلی هم خوبه من عاشق این سادگی ام و این ساده بودن برام پر از خاطره
...دوست دارم ساده باشم کنارتو ...دوست دارم این امیرعلی ساده رو که غرق این دنیا و دنیایی
بودن نیست و برام یک تکیه گاه محکمه!
سکوت کردو منم سکوت کردم ...از پارک بیرون اومدیم ...
با نفس عمیقی گفت: قهری؟
دلخور گفتم: نباشم؟من و آوردی بیرون مغزم باز بشه بتونم امتحانم و بخونم ... بجاش کلی حرصم
دادی...اگه امتحانم و خراب کنم تقصیرتوه... رفتار بدی از من میبینی که هر چند وقت یک بار
میرسی به اینجا؟!
-نه نه اصلا ..فقط؟!
کلافه گفتم: کی قراره این فقط ها و اگرها تموم بشه؟ فقط چی؟
نگاهی رو که به من دوخته بود دزدیدو خیره شد به قدمهاش
- دیشب که رفته بودیم خونه
داییت...!
سکوت کرد ... چون دایی سعید مسافرت بودن دیشب تازه رفته بودیم خونه اشون برای عید
دیدنی و دیدار سالانه ...
-خب؟؟
- خیلی خیلی اتفاقی شنیدم که ...
که...
❤️😍❤️😍❤️😍❤️😍
@hedye110
🌷مهدی شناسی ۷۷🌷
🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷
🌹ناظر شجره ی طوبی🌹
💠اين نام از زيارت صاحب الزمان انتخاب شده است. سلامي كه به اين نام حضرت داده ميشود سلام عجيبي است. زيرا در متن آن سلام به همهي حضرات معصومين داده ميشود.
💠در توضيح اين سلام خواهيم گفت كه شجرهي طوبي، درخت ولايت است و اين سلام حقيقتاً به همهي حضرات معصومين است.
💠طوبي نام درختي در بهشت است، اما در حقيقت اين نام به حضرت زهرا(سلام الله علیها) و اميرالمومنين(علیه السلام) تعلق دارد. شجرهي طوبي حقيقت مقدس فاطمي و علوي است.پدر و مادري كه همهي هستي جيرهخوار وجود مقدس آنها هستند اين دو بزرگوار در زيارتنامههايشان شجرهي طوبي ناميده ميشوند. زيرا وجود ائمهي اطهار ثمرهي اين درخت واحد است.
💠در دعاي ندبه آمده است پيامبر(صلوات الله علیه و آله) ميفرمايد: من و علي شجرهي واحدي هستيم و ساير مردم از درختان ديگرند.
💠اگر اين مطالب را كنار يكديگر قرار دهيم، خواهيم گفت شجرهي نبوت و شجرهي ولايت به يكديگر پيوند خوردهاند تا امامت پابرجا و مستقر در عالم جاي گيرد.
💠حضرت زهرا علیها السلام شجرهاي است كه ائمهي اطهار زادهي اين مادرند و اميرالمومنين شجرهي ديگري است كه حضرات معصومين از اين شجره خلق شدهاند هر چند كه در عالم معنا همهي حضرات معصومين نوري واحدند اما در عالم خلق ائمهي اطهار ميوهي اين شجرهي طوبي هستند.
💠ما امام زمان را در زيارتنامهي مخصوص خودشان يا ناظر الشجرة الطوبي ميخوانيم.
💠ناظر در زبان عرب بر وزن فاعل است و خود نيز اسم فاعل ميباشد و عرب از اسم فاعل ارادهي زمان حال و آينده را ميكند. ناظر بودن حضرت امري است ادامه دار و هميشگي.
💠وجود مقدس ايشان در هرحالي به پدر و مادر خويش نگاه ميكنند.
با كمي دقت بيشتر ميتوان گفت نگاه كردن تنها به معناي ديدن نيست. بلكه در عرف بسياري از مواقع به معناي اجازه گرفتن و يا دنباله روي كردن نيز به كار ميرود.
💠ناظر بودن امام زمان در هر دو معنا به كار ميرود. هم اينكه نگاه مبارك حضرت در هر حالي به سوي بيت ولايت است. زيرا تمام خيرات و بركات از آن مكان توزيع ميشود يعني ايشان براي تقسيم روزيهاي معرفتي و يا مادي بايد به خانهي ولايت مراجعه كنند.
💠امام حسن عسکری (ع) ميفرمايند: ما حجت خدا بر شما مردم هستيم و مادرمان فاطمه حجت بر ماست. از اين رو فاطمه(سلام الله علیها) حجت بر حضرت ولي عصر(عج الله فرجه) است و حضرت براي رفع نياز همگان به در خانهاي متوسل ميشود كه شجرهي طوباي وجود مقدس زهرا(سلام الله علیها) از اركان آن خانه است.
🌻🌻🌻🌻💖🌻🌻🌻🌻
#مهدی_شناسی
#قسمت_77
#اسامی_امام
#ناظر_شجره_طوبی
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef