eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
◈ ✍ 🌿 از حضرت آیت‌اللـہ بهجـــت(ره) در مورد حضور قلب سوال کردند..؟ 🍃 ایشــان فرمـــودند : آن مقدار که میتوانی خودت مراقب باشی مــراقب باش و آن مقدار ڪه خـــارج از اختیــار می‌آید در ذهنت، خـــدا آن‌ها را می‌بخشــد. ☘💐🌻             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
مےگفت : توے گودال شهید پیدا ڪردیم هرچه خاک بیرون میریخت باز بر‌میگشت..! اذان شد گفتیم بریم فردا برگردیم شب خواب جوانے را دیدم ڪه گفت : دوست دارم گمنام بمانم بیل را بردار و برو.🙃🌱 ☘💐🌻             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منبرهای یک دقیقه‌ای 📺سخنرانی حاج آقا قرائتی ✍️موضوع: در مصرف هم ایثار کنید ☘💐🌻             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
❗️ ✅ آیت‌الله‌ بهجت (ره): بعضی به‌حدی باحیا هستند که با همۀ ناداری و بیچارگی حاضر نیستند نیاز خود را اظهار کنند. آیا نباید همسایه‌ها و همکارها به این‌گونه افراد رسیدگی کنند و از حال آنها اطلاع داشته باشند ☘💐🌻             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
🛑گویند در عصر سلیمان نبی پرنده اى براى نوشیدن آب به سمت برکه اى پرواز کرد، اما چند کودک را بر سر برکه دید، پس آنقدر انتظار کشید تا کودکان از آن برکه متفرق شدند. همین که قصد فرود بسوى برکه را کرد، اینبار مردى را با محاسن بلند و آراسته دید که براى نوشیدن آب به آن برکه مراجعه نمود . پرنده با خود اندیشید که این مردى باوقار و نیکوست و از سوى او آزارى به من مُتصور نیست. پس نزدیک شد، ولی آن مرد سنگى به سویش پرتاب کرد و چشم پرنده معیوب و نابینا شد. شکایت نزد سلیمان برد. پیامبر آن مرد را احضار کرد، محاکمه و به قصاص محکوم نمود و دستور به کور کردن چشم داد. آن پرنده به حکم صادره اعتراض کرد و گفت: چشم این مرد هیچ آزارى به من نرساند، بلکه ریش او بود که مرا فریب داد! و گمان بردم که از سوى او ایمنم پس به عدالت نزدیکتر است اگر محاسنش را بتراشید تا دیگران مثل من فریب ریش او را نخورند... ☘💐🌻             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
🛑جوانی می گوید: با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت از هم جداشدیم. شب به تخت خوابم رفتم. به خدا قسم اندوه قلب و عقلم را فرا گرفته بود... مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم... روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را جلو در دانشگاه در آوردم و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او دلجویی کنم. در آن نوشتم: شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است. آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟ به خانه رسیدم و در را باز کردم. دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست... پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی ‼️ ولی این ادعا درست است و من شخصا بارها آن را انجام داده‌ام. وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم. اشک از چشمانم سرازیر شد... یک روز پدرتان از این دنیا می رود ... قبل از این که او را از دست دهید به او نزدیک شوید... اگر هم از دنیا رفته است یادش را گرامی دارید و بر او رحمت و درود بفرستید. ☘💐🌻             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
بسم الله الرحمن الرحیم 💖🌹 الهی به امید تو 🦋❤️ ☘🌷🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
مولای مهربان من میترسم این بار هم غنچه های نرگسم قبل از آمدنت خشک شوند... تمام گلهای نرگسی که به عشق تو در جای جای خانه نهاده ام بهانه ات را می گیرند آقای خوبی ها کی می آیی تا از عطر وجودت همه ی نرگسهای عالم جانی دوباره بگیرند؟؟؟ دیده به راهم ...می دانم که می آیی... ☘💐🌻             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
✍اللهم کن لولیک... نجوایی است،بر زبان ما! اما قلبمان، به ستون های دنیا،زنجیر شده است! دعایمان،بوی بی دردی می دهد؛ که به اجابت نمی رسد!😔😞 ✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم✨ ‌ ☘💐🌻             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸