eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام حسن مجتبی علیه السلام و امام حسین علیه السلام يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الشَّهِيدُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ، اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
﷽ به غیر از ماه رمضان ماه محرم را هم خیلی دوست داشتم وقتی برای دیدن دسته های عزاداری با مامان و عمه و دختر ها به خیابان می رفتیم انگار تصویر تمام روضه هایی که از حاج آقا ملیحی از کودکی شنیده بودم جلوی چشمم می‌آمد تعزیه خوانها با اسب‌های زین و یراق دار و بدن‌های خون مالی شده به میدان اصلی شهر می‌آمدند میدانی که مجسمه شاه دریک بلندی مثل خار در چشم عزاداران بود کمی آن طرف تر از میدان هیئت‌های عزاداری از دسته های زنجیر زن و سینه زن و سقا به طرف مسجد جامع شهر می‌رفتند حسین جزو دسته سینه زن ها بود که همیشه از خانه تا هیئت را با پای برهنه می‌رفت عمه می‌گفت تربت سیدالشهدا رو که پدر و مادرم از کربلا آورده بودند به دهان حسین گذاشتم و بی ‌وضو شیرش ندادم و گوشش را با روضه امام حسین عادت دادم نذر کردم که حسین نوکر اهل بیت باشه بچم از وقتی که پاش به هیئت امام حسین باز شد کفش از پا کند و پا برهنه شد بچه‌ها بزرگ شده بودند و برای دخترها خواستگار می‌رفت و می‌آمد با توافق عمه پدرم خانه مشترک را فروخت و سهم عمه را داد منصور خانم دخترعمه ام به خانه بخت رفت و عمه و بچه‌هاش حسین و اصغر به تهران رفتند و آقام در منطقه بیابانی که به چاله قام دین معروف بود زمین خرید و خانه ساخت چاله قام دین بیابانی دور از شهر با دره‌ای پر آب و پر درخت بود که چند خانه بیشتر در کنار این درختان ساخته نشده بود امکانات اولیه نداشتیم مادرمان باردار بود آب را با تلمبه دستی از چاه می کشیدم و در نبود پدر و پسر عمه ام حسین کارهای مردانه به دوش من افتاده بود خرید می کردم و حیاط را آب و جارو می زدم و با تلمبه حوض را پر می‌کردم برای پر کردن حوض باید نزدیک ۱۰۰ مرتبه تلمبه ها را می‌شمردم و شماره های آخر نفسم بالا نمی آمد خیس عرق می شدم و از کت و کول می افتادم سر حوض می نشستم و به ماهی های قرمزی که داخل حوض می‌چرخیدند نگاه می‌کردم تا خستگی را از تنم به در کنم چاله قام دین اصلا شور و حال محله برج و صفای زندگی با عمه و بچه‌هایش را نداشت اگرچه برادرم علی به دنیا آمد اما سر گرمی من رفتن به خانه دخترعمه منصور بود که با قوم و خویش شوهرش در چاله قام دین خانه ساخته بودند زندگیمان آمیخته با سختی و رنج بود مادرم برای شستن لباسها کنار حوض وسواس داشت رودخانه‌ای نزدیک ما بود که زمستان‌ها از سرتاسر آن بخار بالا می‌آمد می‌گفت سالار رختها را بردار بریم سر اصیل این که مادرم مثل آقام سالار صدایم می کرد می خواست هندوانه زیر بغلم بدهد و می فهمیدم که کار سختی پیش روست روی آب رودخانه یخ زده است زنها با تشت و لباس کنار اصیل که از آب رودخانه جمع می‌شد می‌ایستادند و لباس‌ها را نوبتی می‌شستند مادیر رسیده بودیم باید صبر می‌کردیم که خانم‌ها لباس‌هایشان را آب بکشند و بروند نوبت ما که رسید عصرشد آفتاب بود اما گرما نداشت و زورش به سرما نمی چربید لباس ها را شستیم و آب کشیدیم و روی تشت و توی زنبیل گذاشتیم آمدیم به طرف خانه دستانم از سرما باد کرده و سرخ شده بود به مامانم می‌گفتم مُردم از سرما درمانده می‌گفت پروانه جان چه کار کنم که آب یخه دستاتو بذار زیر بغلت شاید گرم شی می‌گذاشتم اما فایده ای نداشت بالا و پایین می‌پریدم و غر میزدم دستهایم لُپ لُپ می‌کرد و مثل نبض می‌زد اشکم که درآمد مامانم دستانم را جلوی دهانش گرفت و با نفسش گرم کرد گفتم تقصیر شماست اگه ما هم مثل بقیه زودتر سرچشمه می رفتیم آب می کشیدیم اینجوری نمی‌شد مامان ناز و نوازشم می‌کرد می‌گفت پروانه جان آب یخ زده تقصیر من نیست غیر از رفتن به اصیل هفته‌ای یکبار مامان جمعمان می‌کرد و به حمام می‌برد حمام انتهای خیابان شهناز بود و به نام حموم شهناز شناخته می‌شد من و افسانه را روی اصل وسواسی که داشت آنقدر کیسه می کشید و می شست که پوست می‌انداختیم و باز اشک مان در می آمد یک وقتایی آنقدر توی حمام می نشست که دلاک حمام می‌گفت خانم همه رفتن بجنبین وگرنه آب سرد میشه مامان قول یک قران پول اضافه به حمامی می داد و باز می‌افتاد به جان ما وقتی بیرون می‌آمدیم گرما زده شده بودیم و داشتیم از تشنگی هلاک می شدیم که حمامی پارچ آب یخ را به مامان می‌رساند و سر می‌کشیدیم مامان بادمجان ترشی که قبلاً لای نان گذاشته بود لقمه می کرد به هر کداممان یک لقمه می داد من و افسانه یادمان می‌رفت چه مصیبتی کشیدیم با همه سختی رفتن به حمام شهناز بهتر از رفتن به اصیل بود 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🔸️شهید دکتر عبدالحمید دیالمه ▫️مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره ای عدم خلوص در ما باشد، امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط می کنیم. فردا نباید، پس فردا سقوط می کنیم. چون انقلاب هر زمان یک موج می زند و یک مشت زباله را بیرون می ریزد. 🇮🇷             @hedye110 🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کار جالب😍 پاسخ جوان عراقی به عمامه پرانی عده ای بی فرهنگ و اوباش در ایران 🇮🇷             @hedye110 🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
امام حسن عسکری "ع"فرمود: 🔸کودک بودم، مادرم که آتش میکرداول به چوب های نازک شعله میداد و آنگاه هیزم های بزرگ به راحتی شعله میگرفتند! ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔥همانجا فهمیدم گناهان کوچک پای گناهان بزرگ را به زندگی بازمیکند. 🇮🇷             @hedye110 🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
به‌جای اینکه عابد باشی، عبد باش! تا عبد نشوی عبادت، سودی به حالت ندارد. عبدبودن یعنی : ببین خدایت چه می‌خودهد، نه دلت! | رحمةالله 🇮🇷             @hedye110 🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
♥️ : 🍃 خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‌گر ساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند. 📚🇮🇷             @hedye110 🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
این دو متن کوتاه🍃 ارزش صد بار خوندن داره!🍃 ۱- از دیگران شکایت نمیکنم بلکه خودم را تغییر میدهم، چرا که کفش پوشیدن راحت تر از فرش کردن دنیاست. ۲- مبارزه انسان را داغ میکند و تجربه انسان را پخته میکند! هرداغی روزی سرد می شود ولی هیچ پخته اى ديگر خام نميشود 🇮🇷             @hedye110 🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸