#تاخداراهىنيست
#صفحههجدهم
موسى(ع) در فكر بود كه چقدر خوب بود اگر او مى توانست يك سال تمام، روزه بگيرد و همه شب هاى آن را به نماز مشغول باشد.
اين عبادت، آرزوى موسى(ع) بود. او مى خواست تا حقّ عبادت تو را به جا آورد و فكر مى كرد اين طورى مى تواند اين كار را انجام بدهد.
تو هم كه از راز دل او با خبر بودى، براى همين با او اين چنين سخن گفتى:
ــ اى موسى! آيا مى دانى كدام كار ثوابش از يك سال عبادت بيشتر است؟ يك سال عبادتى كه روزها روزه بگيرى و شب ها تا صبح نماز بخوانى.
ــ نه! نمى دانم.
ــ آيا تا به حال كسى را ديده اى كه گناه زيادى انجام داده باشد و با من قهر كرده باشد؟
ــ آرى! من افرادى را مى شناسم كه با تو قهر كرده اند.
ــ اگر تو او را با من آشتى بدهى و او را به درِ خانه من باز گردانى، بدان كه اين كار تو از يك سال عبادت بهتر است.
💖💖💖💖💖💖💖
#تاخداراهینیست
#عاشقخداباش
#بهماهخدانزدیکمیشویم
#نویسندهمهدیخدامیان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#تاخداراهینیست
#صفحهنوزدهم
به موسى(ع) دستور دادى تا عصاى خود را بر رود نيل بزند، همين كه او عصاى خود را بر لب رود نيل زد، قدرت تو معجزه اى كرد، آب ها كنار رفت. همه با تعجّب نگاه مى كردند، موسى(ع) همراه با ياران خود به سلامت از رود نيل عبور كردند.
در همين هنگام، فرعون باسپاهش از راه رسيد، او ابتدا مى ترسيد از آب عبور كند، يعنى همه سپاه او ترسيده بودند، بعد از لحظاتى، فرعون تصميم گرفت تا از آب عبور كند، او به سرعت اسب خود را حركت داد تا هر چه زودتر بتواند به آن طرف آب برسد. همه سپاه او نيز همراه او وارد رود نيل شدند.
وقتى آخرين نفر از سپاه فرعون نيز وارد رود نيل شد، تو اراده كردى و همه آب ها به روى هم آمد، فرعون و سپاهش در دريايى از آب گرفتار شدند.
فرعون كه اميدى به نجات نداشت، فريادش را بلند كرد و از موسى(ع) كمك خواست. موسى(ع) صداى او را شنيد، امّا هيچ توجّهى نكرد، درست است كه فرعون در حقّ موسى(ع)، پدرى كرده بود، امّا اكنون نبايد به او اعتنايى مى كرد، فرعون سال هاست كه ادّعاى خدايى كرده بود و هزاران نفر بى گناه را كشته بود، موسى(ع) براى چه بايد به او كمك كند؟
آرى! موسى(ع) فكر مى كرد كه بايد هر چه زودتر اين دشمن خدا نابود شود، براى آخرين بار فرعون فرياد زد و از موسى(ع)كمك طلبيد، امّا موسى(ع) به او نگاهى هم نكرد، بعد از لحظاتى براى هميشه صداى فرعون خاموش شد.
اكنون تو با موسى(ع) سخن مى گويى: اى موسى! اگر فرعون به جاى اين كه از تو طلب كمك مى كرد، مرا صدا مى زد من او را كمك مى كردم! او تو را صدا زد، امّا تو هيچ توجّهى به او نكردى. آيا مى دانى چرا تو جواب او را ندادى؟ علّت آن اين بود كه تو او را خلق نكرده بودى! اگر او مرا صدا مى زد من جوابش را داده و او را نجات مى دادم، آخر من او را خلق كرده بودم!
موسى(ع) به فكر فرو رفت، به راستى تو چه خداى مهربانى هستى؟ تو هرگز دل فرعونى كه سال هاى سال، ادّعاى خدايى كرده است را نمى شكستى! اگر او تو را صدا مى زد، كمكش مى كردى و نجاتش مى دادى، تو خدا هستى و بندگانت را دوست دارى.
افسوس كه از تو براى ما كم گفته اند، نه، براى ما از تو زياد گفته اند، البتّه از غضب و خشم تو!!
چرا ما از مهربانى تو، كمتر مى دانيم؟
💖💖💖💖💖💖💖
#تاخداراهینیست
#عاشقخداباش
#بهماهخدانزدیکمیشویم
#نویسندهمهدیخدامیان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#تاخداراهینیست
#صفحهبیستم
شبى از شب ها، موسى(ع) مهمان تو بود، او آمده بود تا از رحمت تو بهره مند شود، او بر روى كوه طور ايستاده بود و با تو سخن مى گفت. صداى تو به گوشش رسيد:
ــ اى موسى! من بندگانى دارم كه آنان را پادشاهان بهشت قرار خواهم داد.
ــ بار خدايا! من دوست دارم بدانم آنان چه كسانى هستند كه به بهشت مى روند و در آنجا بر اهل بهشت، حكومت مى كنند؟
ــ آنان كسانى هستند كه در دنيا، دل هاى بندگان مؤمن مرا شاد مى كنند.
آن شب، موسى(ع) فهميد كه شاد كردن دل اهل ايمان، چقدر نزد تو ارزش دارد كه پاداشى به اين بزرگى به كسانى مى دهى كه همواره شادى و نشاط را به ديگران هديه مى كنند.
💖💖💖💖💖💖💖
#تاخداراهینیست
#عاشقخداباش
#بهماهخدانزدیکمیشویم
#نویسندهمهدیخدامیان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#تاخداراهىنيست
#صفحهبیستیکم
تو هيچ گاه اميد كسى را نااميد نمى كنى و گداى درگاه خود را دست خالى بر نمى گردانى. براى همين دوست دارى كه بندگان تو هم هيچ گاه گدايى را نااميد نكنند.
هر كس كه در اين دنيا به ثروت و مالى رسيده است، به بركت و عنايت تو بوده است. تو بندگانت را امتحان مى كنى، مى خواهى بدانى آيا آن ها به فكر ديگران هستند يا نه؟
تو به موسى(ع) چنين گفتى: اى موسى! به بندگان من بگو كه هيچ گاه گدايى را از در خانه خود نااميد برنگردانند، چرا كه گاهى من فرشته اى از فرشتگانم را به شكل انسانى در مى آورم و او را به در خانه بندگانم مى فرستم تا ببينم آن ها چگونه رفتار خواهند نمود. اين امتحانى براى آن هاست. من مى خواهم بدانم آيا آن ها آن گدا را نااميد خواهند كرد يا نه؟
💖💖💖💖💖💖💖💖
#تاخداراهینیست
#عاشقخداباش
#بهماهخدانزدیکمیشویم
#نویسندهمهدیخدامیان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#تاخداراهینیست
#صفحهبیستدوم
تو از موسى(ع) خواستى تا تو را دوست بدارد و كارى كند كه مردم هم تو را دوست داشته باشند.
وقتى موسى(ع) اين سخن تو را شنيد به فكر فرو رفت. محبّت به تو در قلب موسى(ع) موج مى زد، او هيچ چيز و هيچ كس را به اندازه تو دوست نداشت، امّا او نمى دانست چه كار كند كه مردم تو را بيشتر دوست داشته باشند.
او بايد راه حلّى پيدا مى كرد، امّا هر چه فكر كرد چيزى به ذهنش نرسيد. سرانجام تصميم گرفت از تو كمك بخواهد:
ــ خدايا! من چه كنم كه بندگانت تو را دوست داشته باشند؟ چگونه مى توانم قلب آن ها را با محبّت تو آشنا كنم؟
ــ اى موسى! من نعمت هاى زيادى به بندگانم داده ام، تو كارى كن كه آنان به ياد نعمت هاى من بيافتند، اى موسى! خوبى هاى مرا براى آن ها بگو. نعمت هاى مرا براى آن ها بگو، آن وقت خواهى ديد كه آن ها چگونه مرا دوست خواهند داشت.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#تاخداراهینیست
#عاشقخداباش
#بهماهخدانزدیکمیشویم
#نویسندهمهدیخدامیان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#تاخداراهىنيست
#صفحهبیستسوم
موسى(ع) به سوى قوم خود مى رود، او تورات را همراه خود دارد، او بايد مأموريّت بزرگ خويش را آغاز كند، اكنون كه تو با او سخن گفته اى او "كليم الله" شده است بايد بيشتر به هدايت مردم انديشه كند.
همه مردم جمع شده اند و منتظر هستند تا او با آنان سخن بگويد، منبرى براى او آماده كرده اند، او بر بالاى منبر مى رود و براى مردم سخن مى گويد.
اين صداى موسى(ع) است: "اى مردم! خدا با من سخن گفت و تورات را بر من نازل كرد".
و تو از دل او خبر دارى، مى دانى الآن او به چه فكر مى كند، يك لحظه فكرى به ذهن او مى رسد، او با خود مى گويد: علم و دانش من از همه بيشتر است.
آرى! او مى بيند كه تو تورات را بر او نازل كردى، تورات، كتاب آسمانى توست، سخنان تو در آن نوشته شده است، حتماً كسى بهتر از او در دنيا نيست.
موسى(ع) در همين فكر است كه تو جبرئيل را خبر مى كنى و به او مى گويى: اى جبرئيل! خودت را به موسى برسان و به او بگو كه بايد نزد خضر برود و شاگردى او را بنمايد، زيرا علم و دانش خضر از او بيشتر است.
و اين گونه مى شود كه موسى(ع) به جستجوى خضر(ع) پرداخت، او راه طولانى رفت تا توانست به خضر(ع) برسد. خضر(ع) از او خواست تا با هم به كشتى سوار شوند و به سفرى دور و دراز بروند، موسى(ع) در اين سفر، خيلى چيزها از خضر(ع) ياد گرفت و فهميد كه علم و دانش خضر(ع) از او خيلى بيشتر است.
💖💖💖💖💖💖💖💖
#تاخداراهینیست
#عاشقخداباش
#بهماهخدانزدیکمیشویم
#نویسندهمهدیخدامیان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#تاخداراهینیست
#صفحهبیستچهارم
امسال باران نيامده است و قحطى همه جا را فرا گرفته است، مردم نزد موسى(ع) مى آيند و از او مى خواهند فكرى بكند.
موسى(ع) هم به آنان دستور مى دهد تا فردا همه در بيابان جمع بشوند تا براى آمدن باران، دعا كنند و تو را صدا بزنند.
صبح زود همه مردم از خانه هايشان بيرون مى آيند و به سوى بيابان مى روند، موسى(ع) دست خود را به سوى آسمان مى گيرد و مى گويد: بار خدايا! باران رحمتت را بر ما نازل كن!
همه مردم نيز آمين مى گويند، موسى(ع) منتظر است تا تو اين دعا را مستجاب كنى.
امّا تو به موسى(ع) چنين مى گويى:
ــ اى موسى! من دعاى شما را مستجاب نخواهم كرد.
ــ براى چه؟
ــ در ميان شما كسى است كه بر گناهى اصرار دارد، تا او در ميان شما باشد من دعاى شما را اجابت نمى كنم.
ــ بار خدايا! آن شخص كيست؟ او را به من معرّفى كن تا او را از جمع خود بيرون كنيم.
ــ نه! من اين كار را نمى كنم.
اكنون موسى(ع) رو به مردم مى كند و از آن ها مى خواهد تا همگى توبه كنند. اگر همه توبه كنند آن شخص گنهكار هم توبه خواهد نمود و آن وقت، رحمت تو نازل خواهد شد.
همه مردم به درگاه تو توبه كردند و بعد از لحظاتى، اين باران رحمت تو بود كه دشت هاى تشنه را سيراب مى كرد.
💖💖💖💖💖💖💖💖💖
#تاخداراهینیست
#عاشقخداباش
#بهماهخدانزدیکمیشویم
#نویسندهمهدیخدامیان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#تاخداراهىنيست
#صفحهبیستپنجم
موسى(ع) به اوج آسمان ها نگريست، نگاهش از آسمان ها گذشت، مردى را ديد كه در زير سايه عرش خدا جاى دارد، موسى(ع) تعجّب كرد، او مى خواست بداند كه اين مرد چه كرده است كه شايسته اين مقام شده است. شايد او، پيامبرى از پيامبران تو باشد، شايد هم...
موسى(ع) با خود گفت كه بهتر است از خود تو بپرسد كه آن مرد كيست و چه كارى انجام داده است كه روح او اين قدر اوج گرفته و زير سايه عرش تو جاى گرفته است.
ــ بار خدايا! آن مرد كيست كه به اين مقام رسيده است؟
ــ او كسى است كه به پدر و مادر خود نيكى نموده و در دنيا هرگز، سخن چينى نكرده است.
و آن لحظه بود كه موسى(ع) به فكر فرو رفت، چه كسى فكر مى كرد كه نيكى به پدر ومادر و ترك سخن چينى اين قدر نزد تو ارزش داشته باشد؟
💖💖💖💖💖💖💖💖
#تاخداراهینیست
#عاشقخداباش
#بهماهخدانزدیکمیشویم
#نویسندهمهدیخدامیان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#تاخداراهىنيست
#صفحهبیستششم
آن شب موسى(ع) مهمان تو بود، آنجا كوه طور بود، نور مهتاب همه جا را روشن كرده بود، نسيم مىوزيد، موسى(ع) به تو چنين گفت:
ــ خدايا! مرا نصيحتى بنما.
ــ اى موسى! من خداى تو هستم و امشب سه نصيحت براى تو دارم.
ــ من سراپا گوش هستم.
ــ نصيحت اوّل اين كه به مادر خود مهربانى و نيكى كنى.
ــ چشم. نصيحت دوم تو چيست؟
ــ آن كه به مادر خود مهربان باشى و به او نيكى نمايى.
ــ چشم. نصيحت سوم تو چيست؟
ــ آن كه به پدر خود نيكى كنى و با او مهربان باشى.
آن شب موسى(ع) فهميد كه بايد به مادر خود دو برابر پدر خود نيكى نمايد، آرى! تو مى دانى كه مادر براى بزرگ كردن فرزندش چه زحماتى مى كشد كه پدر اصلاً از آن ها خبر ندارد.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#تاخداراهینیست
#عاشقخداباش
#بهماهخدانزدیکمیشویم
#نویسندهمهدیخدامیان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#تاخداراهىنيست
#صفحهبیستهفتم
تو مى خواستى تا با داوود(ع) سخن بگويى، مى خواستى او پيام مهمّى را به مردم برساند، براى همين به داوود(ع) چنين گفتى:
ــ اى داوود! از تو مى خواهم تا به بندگان گنهكار من بشارت بدهى و بندگان خوب مرا بيم دهى.
ــ بارخدايا! چگونه گنهكاران را بشارت دهم و خوبان را بترسانم؟
ــ به گنهكاران بشارت بده، زيرا من توبه آن ها را قبول مى كنم و از گناهانشان مى گذرم و بندگان خوبم را بيم بده و بترسان، مبادا آن ها به كارهاى خوب خود مغرور بشوند
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
#تاخداراهینیست
#عاشقخداباش
#بهماهخدانزدیکمیشویم
#نویسندهمهدیخدامیان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#تاخداراهىنيست
#صفحهبیستهشتم
تو از همه پيامبرانت خواستى تا به سفر حج بروند و اعمال حج انجام بدهند، تو كعبه را خانه خودت قرار دادى و آن را عزيز و بزرگ شمردى.
و آن روز نوبت داوود(ع) بود كه به طواف اين خانه بيايد. او به عشق ديدار خانه تو حركت كرد، طواف خانه تو را انجام داد و سپس به سرزمين عرفات رفت. روز عرفه بود، او نگاهى به صحراى عرفات كرد، آنجا خيلى شلوغ بود و همه مشغول دعا بودند. داوود(ع) به دنبال جاى خلوتى مى گشت. در آن طرف، كوهى را ديد، تصميم گرفت تا از آن كوه بالا رود و بر بلندى آن كوه بايستد و تو را بخواند.
او از آن كوه بالا رفت و در آنجا تو را خواند و با تو مناجات كرد. وقتى دعاى او تمام شد، تو جبرئيل را نزد او فرستادى تا پيام تو را به او برساند. پيام تو اين بود: "اى داوود! چرا به بالاى كوه رفتى و با من مناجات كردى؟ آيا مى ترسيدى كه اگر در پايين كوه باشى من صداى تو را نشنوم؟".
و بعد به جبرئيل گفتى تا صخره اى در عمق درياى سرخ را به او نشان بدهد، در آنجا صخره اى بزرگ بود، زير آن صخره، كرمى كوچك زندگى مى كرد، جبرئيل به داوود(ع) چنين گفت: اى داوود! خدا مى گويد: "من صداى اين كرم را در زير اين صخره و در ته دريا مى شنوم. من صداى همه كسانى كه مرا بخوانند را مى شنوم".
💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖
#تاخداراهینیست
#عاشقخداباش
#بهماهخدانزدیکمیشویم
#نویسندهمهدیخدامیان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#تاخداراهىنيست
#صفحهبیستنهم
ــ اى داوود! آيا مى خواهى بهترين بنده من باشى؟
ــ آرى! اين آرزوى من است.
ــ همه كردار و رفتار تو خوب است. اگر مى خواهى بهترين بنده من باشى، بايد يك تغيير در زندگى خود بدهى.
ــ چه تغييرى؟
ــ تو از بيت المال حقوق مى گيرى. اگر مى خواهى بهترين بنده من باشى، بايد خودت كار كنى و مزد بگيرى و با آن زندگيت را اداره كنى.
وقتى داوود(ع) اين سخن تو را شنيد گريه كرد، او دلش مى خواست تا مثل بقيه مردم كار كند و از دسترنج خويش روزى بخورد، امّا ديگر سن و سالى از او گذشته است، آيا او خواهد توانست حرفه اى را ياد بگيرد و با آن كار كند؟
تو مى دانستى كه داوود(ع) واقعاً مى خواهد كار كند، قدرت خود را به نمايش گذاشتى، كارى كردى كه آهن در دست داوود(ع) مانند موم نرم شود.
از آن روز به بعد، داوود(ع) ساعت هاى زيادى مى نشست و آهن به دست مى گرفت و زره درست مى كرد و آن را مى فروخت. او 360 زره ساخت و با پول آن از بيت المال بى نياز شد. آن روز بود كه داوود(ع) بهترين بنده تو شد.
آرى! تو دوست دارى تا بندگان خوبت از دسترنج خويش روزى بخورند، نه از بيت المال!
🌹🌟💖🌹🌟💖🌹🌟💖🌹
#تاخداراهینیست
#عاشقخداباش
#بهماهخدانزدیکمیشویم
#نویسندهمهدیخدامیان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef