eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💖 🌷 آقاى بسطامى! به سخنان تو فكر مى كنم... من تو را به اين نام مى خوانم: آقاى سُنّى! تو شهادت حضرت فاطمه(س) را بزرگ ترين دروغ تاريخ مى دانى و مى گويى: "ما معتقديم اين مسأله، بزرگ ترين دروغ تاريخ است و هرگز چنين چيزى صحّت ندارد!". من بايد به دنبال جواب بروم، بايد حقيقت را بازگو كنم، راهى طولانى در پيش رو دارم، بايد جواب تو را بدهم. همه مردم شهر در خوابند و من بيدارم! نگاهى به ساعت مى كنم، ساعت سه نيمه شب است، من معمولاً كتاب هاى عربى مى خوانم، شايد بدانى كه كتاب هاى اصلى و معتبر در زمينه علوم اسلامى، به زبان عربى هستند. از جاى خود برمى خيزم، خوب است به داخل حياط بروم، قدرى قدم بزنم، واى! گويا مى خواهد باران بيايد، من عاشق باران هستم، بوى باران مرا مدهوش مى كند، باران بهارى در اين دل شب با دل من چه مى كند! زير باران قدم مى زنم، فكر مى كنم، مطالبى را كه خوانده ام در ذهن خود مرور مى كنم. فكرى به ذهنم مى رسد: من بايد جواب آن آقاى سُنّى را از خودِ كتاب هاى اهل سنّت بدهم، بعد از آن به مطالعه كتاب هاى شيعه بپردازم. نگاهى به قفسه كتاب هايم مى كنم، بيشتر كتاب هاى من، كتاب هاى علماى شيعه است. من فردا بايد به كتابخانه بروم، خدا كند كتاب هايى را كه نياز دارم بتوانم آنجا پيدا كنم! اينجا كتابخانه آيت الله نجفى مرعشى (قدس سره) در شهر قم است. من در حال مطالعه هستم، همه كتاب هايى را كه نياز دارم، در اينجا هست. گاهى مطالبى را كه برايم جالب است، در فيش هاى خود مى نويسم. راستى يادم باشد كه از تو تشكّر كنم، تو كار بزرگى كردى كه مرا با اين مطلب آشنا كردى! من بايد به تو بگويم كه اگر ديشب تا ديروقت مطالعه كردم و امروز هم به اينجا آمده ام، علّت خاصّى دارد، من مى خواهم از حقانيّت مادرم، فاطمه()دفاع كنم. روزها به كتابخانه مى آيم، خيلى خوشحال هستم كه قسمتى از اين كتابخانه، به صورت "قفسه باز" است، به راحتى به همه كتاب ها دسترسى دارم، مطالب زيادى را به صورت فيش آماده كرده ام، شكر خدا كه به نتايج خوبى رسيده ام. اين ها همه فيش هاى تحقيقى من است، وقتى كار فيش بردارى تمام شود، آن وقت تازه، نوشتن شروع مى شود، آرى! آن وقت است كه زندگيم شروع مى شود، زندگى در نگاه من، فقط فرصتى است براى نوشتن! از آن شب كه مهمان من بودى، يك ماه گذشته است، اكنون ديگر وقت آن شده كه نوشتن را آغاز كنم، بسم الله مى گويم، قلم در دست مى گيرم و چه شكوهى دارى تو اى قلم كه خدا هم به تو سوگند ياد كرده است! ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُونَ... (آيه اول سوره قلم). ●●●☆☆☆☆☆●●● eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🦋❤️🦋
🤍 به هرکسی دل بستیم، رسمی جز دل شکستـن نمی‌دانست؛ جـز شمایی که با همه بی مهری‌‌هایمان همیشه مَرهم جانِ خستمان شدی خدا جانم :)❤‍🩹' + اگر ما مقصریم، تو دریایِ رحمتی.. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 دوست داری همنشین اهل بیت باشی؟🌺 دوست داری نزدیکترین فرد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشی؟!🌹 🔴 : 💠 نزدیکترین شما به من در قیامت کسی است که با همسر خود به نیکی رفتار نماید. 📙وسائل الشیعه،جلد۱۲،صفحه۱۵۲ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرکت داماد عراقی همراهان ماشین عروس را غافلگیر کرد روابط عمومی مجموعه بزرگ انقلابی شهدای زینبیه استان قزوین این بود مغز کلام حضرت روح الله، ما انقلاب مان صادر مے کنیم✌️✊✊✊🤔🧡🌴🌳🌹🌷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
✨﷽✨ 🔴قرآن، بهترین پاک‌کنندۀ آلودگی‌ها ✍مرد بی‌سوادی قرآن می‌خواند ولی معنی آن را نمی‌فهمید. روزی پسرش از او پرسید: چه فایده‌ای دارد قرآن می‌خوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟ پدر گفت: پسرم! سبدی بگیر و از آب دریا پر کن و برایم بیاور. پسر گفت: غیرممکن است که آب در سبد باقی بماند. پدر گفت: امتحان کن پسرم. پسر سبدی که در آن زغال می‌گذاشتند را گرفت و به طرف دریا رفت. سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آب‌ها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند. پسر به پدرش گفت: هیچ فایده‌ای ندارد. پدرش گفت: دوباره امتحان کن پسرم. پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت: غیرممکن است! پدر با لبخند به پسرش گفت: سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد که از باقی‌مانده‌های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است. پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام می‌دهد. دنیا و کارهای آن، قلبت را از سیاهی‌ها و کثیفی‌ها پر می‌کند؛ خواندن قرآن همچون دریا سینه‌ات را پاک می‌کند، حتی اگر معنی آن را ندانی.             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
شبتون بخیر التماس دعای فرج 🌺🌻✨💫🌟⭐️🌻🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام‌دوست﷽ گشاییم دفترصبح را به‌ فر عشق فروزان کنیم محفل را بسم الله النور روزمان را بانام زیبایت آغازمیکنیم دراین روز بما رحمت وبرکت ببخش وکمک‌مان کن تازیباترین روز را داشته باشیم سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 ❤️🦋💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ای چاره ی درخواستگان ادرکنی / ای مونس و یار بی کسان ادرکنی من بی کسم و خسته و مهجور و ضعیف / یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی . . . . ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ بشارت های الهی در قرآن (7⃣) ✅💐 بشارت به پاداش الهی (2⃣) 💐✨ در آیه 155 سوره بقره، خداوند با بیان انواع آزمایشهایی که برای آدمی در نظر گرفته، به افرادی که از این ازمایشات سربلند بیرون می‌آیند و صبر و استقامت پیشه می‌کنند، به صلوات و رحمت الهی بشارت می‌دهد: 💐💫 وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ ---الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ --- أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (آیات 155 تا 167 سوره بقره) قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به صابران!---آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، می‌گویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمی‌گردیم!»--- آنانند که درودها و رحمتی از سوی پروردگارشان بر آنان است و آنانند که هدایت یافته‌گانند! ✅💐 خداوند، همه‌ انسان‌ها را آزمايش مى‌كند، اما آزمايش و امتحان همه يكسان نيست. تمام جهان، صحنه آزمايش و تمام مردم حتى پيامبران نيز مورد امتحان قرار مى‌گيرند. بايد بدانيم كه آزمايش‌هاى خداوند براى رفع ابهام نيست، بلكه براى شكوفايى استعدادها و پرورش انسان‌ها است. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
باید حدس میزدم... :+نه مامان،من شرمنده امـ نمیتونم بیام. بلند میشوم،صدای مامان میخکوبم میکند. :_حرف من هنوز تموم نشده نیکی با صدایم التماسش میکنم:مــــامــــــان :_گفتم بشین... لحن محکمش مجبورم میکند به اطاعت،مینشینم دوباره با لحن مهربان،حرفش را از سر میگیرد،دلم میخواهد سرم را به دیوار بکوبم. :_نیکی جان،کجای اسلام مهمونی رفتن گناه شده،ها؟ :+مامان،مهمونی داریم تا مهمونی،خودتون میدونین مهمونی های شما... حرفم را قطع میکند؛ :_مهمونی های مــــا؟خودت که تا چند وقت پیش، پای ثابت این مهمونی ها بودی... تا کِی میخواهد گذشته ی سیاهم را به رویم بیاورد؟سعی میکنم خشم صدایم را کنترل کنم:مامان :_نیکی من این دفعه دیگه کوتاه نمیآم،الان بیشتر از دو ساله تو از پیش اون عمووحیدت برگشتی و یه بارم پا تو مهمونیها نذاشتی،ولی این دفعه دیگه نمیشه. این مهمونی رو باید باشی :+ولــــــی مــــــــامــــان.... :_ولـــی و امــا نداره،همین که گفتم. دلمـ میخواهد ضجه بزنم. به طرف اتاقم میروم،با قدم هایی محکم و مشت های گره کرده،چشمانم را روی هم فشار میدهم،تا اشک ها،مجال بیرون آمدن پیدا نکنند. در را پشت سرم میبندم،دستم را روی دهانم میگذارم تا صدای تنهایی و مظلومیتم،به گوش هیچکس نرسد. آرام،در خودم میشکنم... کمی که میگذرد،ریختن اشک ها بار سنگینی از دوشم برمیدارد. اینطور نمیشود،باید با عمو مشورت کنم. باید راه حلی برای این مشکل پیدا کنم. لپ تاب را روشن میکنم،عمو این موقع روز،سرکار است و دلم نمیخواست مزاحمش شوم. اما چاره ای نیست،تنها هم فکری های او میتواند از این باتلاق نجاتم دهد. شالم را سرم میکنم. این هم از آموزه های عمو است،قبل از استفاده از وبکم حتی برای دیدن عمو،حجاب،الزامی است. بوق اول،بوق دوم،منتظرم عمو جواب بدهد،بوق سوم و صدای عمو به گوش میرسد:جانم؟ تصویرش در قاب مانیتور ظاهر میشود. با دیدن چهره ی مهربانش،خفته ی بغض،مار بیشتر گلویم را چنگ میزند. :_سلامـ عمو :+سلام خاتون،چطوری؟چی شده این وقت روز یاد ما کردی؟ :_ببخشید عمو،میدونم سر کار هستین،ولی.. :+گریه کردی؟ :_گریه؟؟.....نــــــــه :+چشمات چرا این همه پف کرده؟ دیگر نمیتوانم خودم راکنترل کنم، دست هایم را جلوی صورتم میگیرم و گریه میکنم. عمو با نگرانی داد میزند:نیــکی...نیکی تو رو خدا،چی شده؟؟ نیکــی مردم از نگرانی...نیکـــی؟؟ ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸