eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: من شهر علم هستم و علی علیه‌السلام دروازه آن، هر کس که آهنگ شهر کند باید که از دروازه آن وارد شود.✨ موضوع: ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
💗ای خـــدا 💗ای که دانه را در شکاف 💗خاک می شکوفانی 💗و از تاریکی آزادش می کنی 💗جانم را از حبس غصه ها 💗و فـکر و خیـال، بِـرَهـان 💗و به نور خودت قلبم را روشن کن.آمین ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
چند ثانیه به این متن فکر کن ؛ " امیدوارم هر جا که میروی ؛ یک نفر مثل خودت سر راهت باشد" بنگر که برای تو دعاست یا نفرین...!!؟ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🔺چرا آنقد همه چی زود گذشت.؟ ▫️یادش بخیر زمانى که ما مدرسه مى رفتیم یک نوع املا بود به نام “املا پاتخته‌اى” در نوع خودش عذابى بود براى کسى که پاى تخته مى‌رفت یه حسى داشت تو مایه‌هاى اعدام در ملاء عام و براى همکلاسى‌هاى تماشاچى چیزى بود مصداق تفریح سالم 😊 ▫️میز و نیمکت‌های چوبی و میخ‌دار زیر میز ۳تا جای کیف یا کتاب داشت وقت امتحان یه نفر باید میرفت زیر میز و ورقه ش رو میذاشت رو نیمکت ▫️هفته‌هایی که پنجشنبه‌ش شیفت صبح بودیم و هفته بعد شیفت عصر از خوشحالی تا خونه با کله میدوئیدیم ▫️یادش بخیر، حاشیه دور فرش جاده اتومبیل رانیمون بود ▫️زﻧﮓ آﺧﺮ ﮐﻪ میشد ﮐﯿﻒ و ﮐﻮﻟﻪ رو ﻣﯿﻨﺪاﺧﺘﯿﻢ رو دوﺷﻤﻮن و ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮدﯾﻢ زﻧﮓ ﺑﺨﻮرﻩ ﺗﺎ اوﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮی ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ از ﮐﻼس ﻣﯿﺪوﻩ ﺑﯿﺮون...! ▫️یادتونه این باطری قلمیا وقتی تموم میشد در مرحله اول با ضربه زدن شارژش میکردیم در مرحله دوم تو ظرف آب جوش ۱ساعتی میذاشتیم بجوشه ۶ماه دیگه کار میکرد در مرحله آخر با پیچ گوشتی یا چاقو می افتادیم به جونش که ببینیم توش چیه ▫️یادش بخیر چه هیجانی داشت روزی که قرار بود زنگ آخر به خاطر جلسه معلما زود تعطیل بشیم اون موقع‌ها شلوار باباها اندازه‌ی پرده‌ی خونمون چین داشت نوستالژی به فنا دهنده یعنی این جمله : بی سرو صدا وسایلتونو جمع کنید با صف بیاید برید تو حیاط ، معلمتون نیومده یه زمونایی برا امتحان باید از اون ورقه‌ها که بالاش آبیه میگرفتیم میبردیم مدرسه برای امتحان ديكته. 🦋🌹💖 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
‍ نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤ ❤ خدایا 🙏 آرامش راهمچون دانہ های برف❄️ آرام و بیصدا ❄️ بہ سرزمین قلب کسانی💕 کہ برایم عزیزند بباران🌨❄️🌨 و عزیزانم را در پناهت حفظ فرما یڪ شب پر از آرامش ✨ یڪ دل شاد و بے غصـہ🤍 و یڪ دعاے خیر از تـہ دل🙏 نصیب لحظه‌هاتون...💫 در این شب زمستانی❄️ خونہ دلتون گرم ❤ شبتـون سرشار از آرامش الهی ❄️🙏❄️           @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان ☘💐🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
آقاجان قنوتم را طولانی می کنم تا تو نیمه شبی برای من دعا کنی و کوچه های غربت را آب و جارو می کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی ای ماه شب های تار بیا که من منتظرم. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌈💐☀️سلااااااام🤚 🍃⛈☀️صبحتون بخیرونیکی 🍃⛈☀️صبحتون پراز عشق الهی 🍃⛈☀️صبحتون پراز گرمای محبت 🍃⛈☀️🌈صبحتون پراز تصویر زیبا 🍃⛈☀️🌈وصبحتون پراز شادی 🍃💚☀️🏝الهی هرچیزی که آرزوشو دارین بهش برسین و حاجاتتون برآورده بشه. 🍃🌸☀️آمیییین🤲. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ ملاک برتری انسانها در قرآن (3⃣) ✅💐 جهاد 💐✨ یکی دیگر از مواردی که در قرآن به صراحت به آن اشاره شده، برتری مجاهدان در راه خدا، بر دیگران است. در آیه 95 سوره نساء، به برتری مجاهدان اینگونه اشاره می‌شود: 💐💫 لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ ۚ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً ۚ وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا (آیه 95 سوره نساء) (هرگز) افراد باایمانی که بدون بیماری و ناراحتی، از جهاد بازنشستند، با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند، یکسان نیستند! خداوند، مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان [= ترک‌کنندگان جهاد] برتری مهمّی بخشیده؛ و به هر یک از این دو گروه (به نسبت اعمال نیکشان،) خداوند وعده پاداش نیک داده، و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظیمی برتری بخشیده است. ✅💐 جهاد مالى در كنار جهاد با جان مطرح است، چون بدون پشتوانه‌ مالى، جبهه ضعيف مى‌شود. ✅💐 خدمات و تلاش هر كس محترم است و به خاطر شركت كسانى در جبهه، نبايد ارزش‌هاى ديگران ناديده گرفته شود. ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
سوار ماشین میشوم... عمو نگاهم میکند. :_عمو راه بیفتین تا براتون بگم عمو استارت میزند. لبانم را تر میکنم و برایش از سیر تا پیاز را تعریف میکنم. ★ چادرم را داخل کشو میگذارم.همه چیز را برای عمو توضیح دادم،جز اینکه به خاطر او و آشتی بابا و عمومحمود راضی شدم... ڔضایت من به خاطر عمووحید بود و به خاطر پدربزرگ و به خاطر پدرم ... و... به خاطر سیاوش و خواهش حاج خانم... همه را به عمو میگویم،به جز آشتی و قضیه ی شکایت... نمیخوام عمو به خاطر این ماجرا سعی کند مرا از تصمیمم منصرف کند. عمو وارد اتاق میشود. :_هنوزم نمیفهمم نیکی . چرا ؟؟ :+چی چرا؟؟ :_چرا مسیح؟؟چرا دانیال نه؟؟ کنارش روی تخت مینشینم. :_عمو دانیال منو دوست داره... واقعا اومده خواستگاریم... ازم میخواد براش همسری کنم.. ولی مسیح نه.. عین یه بازیه... یه کابوس طولانیه،ولی بالاخره تموم میشه..من باید بین دانیال و مسیح یکی رو انتخاب کنم مسیح یکی رو انتخاب کنم...ترجیح می دم مهمون اجباری مسیح باشم تا همسرواقعی دانیال...یه مدت باهاش زندگی می کنم بعد برمی گردم خونه پیش مامان و بابام... این اتفاق برای همه بهتره... عمو سرش را پایین میاندازد،قانع نشده... من هرگز نمیتوانم با کسی مثل دانیال یا مسیح ازدواج کنم...اما این ماجرا،کمی متفاوت است... ازدواجی در کار نیست..مثل فیلم است،مثل بازی... :_یه سوال بپرسم عمو؟؟ به چشمانم خیره میشود :_مسیح رو کامل میشناسین؟؟ سرش را بالا و پایین میکند :+آره... خیلی بیشتر از چیزی که فکر کنی.. همونقدر که تو رو میشناسم ... آب دهانم را قورت میدهم و جمله ام را بالا و پایین می کنم. :_قابل اعتماده؟ عمو نگاهم میکند :+معلومه... فقط با ایده آالی تو فاصله داره.. خیال میکنی اگه قابل اعتماد نبود،بابات پیشنهادش رو قبول میکرد؟ :_بابا که تازه شناختدش :+نه عزیز من... بابات دورادور حواسش به مسیح و مانی بود... مانی،برادر مسیحه،دو سال اختلاف سنی دارن... خیلی جاها،بابات تو سایه بود و از جایی که مسیح و مانی فکرشو نمیکردن کمکشون کرد... هنوزم نمیدونن اون کمک ها، از طرف بابات بوده... در واقع میدونی نیکی؟! مسیح،کامال شبیه باباته . حالا که تصمیمت رو گرفتی،من پشتتم... کنارتم... نمیذارم کسی اذیتت کنه،تو هم حواست رو جمع کن.تصمیم خیلی مهمی گرفتی،مراقب خودت باش... چند تقه به در میخورد و حرف عمو قطع میشود. سرم را خم میکنم و میگویم:بفرمایید در باز میشود و مامان،داخل اتاق میآید. 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸