فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به حرمت لبخند شیرینتان باز هم رای میدهیم...
سربازان امام زمان جایتان بین ما خالیست...💔
#انتخابات
#انتخاب_مردم
#مشارکت_حداکثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹شـهیـدی کـه بـرای انـتـخابـات تـمـام
حـقـوقـش را بـخـشــیـد
🔹شـهيـدی که بـرای انتخابات یک هفته
مراسم عروسی شو عقب انداخت
روایتی شنیدنی از #حاجحسین_کاجی
در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
#انتخابات
#انتخاب_مردم
#مشارکت_حداکثری
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تو را صدا باید کرد
الهی به امید تو💚
@hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم
#العجل_بقیه_الله
یک ره، گذر به خاک نشینان نمىكنى
عمرم چو نقش پا به ره "انتظار" رفت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
🌹 یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
#کتابدا🪴
#قسمتنوزدهم🪴
🌿﷽🌿
دایی حسینی هم مرتب به ما سر می زد، رفتار و کردار دایی خیلی شیه
پاپا بود، ما خیلی او را دوست داشتیم. همیشه به جان او قسم می
خوردیم. اگر کسی می گفت به جان دایی حسینی، دیگر در درستی
حرفش شک نمی کردیم. دایی وضع مالی خوبی داشت. زمانی که
عراق بود، هم مترجم سفارت ایران و هم ناظم مدرسه ایرانی های
مقیم عراق بود. در خرمشهر هم در شرکت روغن نباتی کار می
کرد. همیشه با دست پر به خانه ما می آمد. بعضی وقت ها هم به
دا پول می داد تا به اصطلاح کمک خرجمان باشد
آن وقت ها صادرات خرما از خرمشهر زیاد بود. انباردارها،
خرماهای چیده شده را برای پاک کردن در خانه مردم می دادند و
روز دیگر جمع می کردند و آنها را توی کارخانه میشستند. بعد
لایش مغز گردو می گذاشتند رویش کنجد و شیره خرما می
ریختند و به کشورهای عربی و اروپایی صادر می کردند. دا از
این صندوق های خرما می گرفت. ما را هم می نشاند و توی سینی
برایمان خرما می ریخت تا کمکش کنیم. برای اینکه حوصله مان
از این کار سر نرود، برایمان شعر می خواند. ما خرماها
را پاک می دادیم و هسته و کالش را جدا می کردیم و توی
جعبه می ریختیم، دستمزد هر جعبه سی کیلویی خرما، یک تومان
بود تابستان و زمستان کارمان همین بود. توی زمستان خرماها سفت
می شد و چاقو به سختی در آن فرو می رفت. دا برای راحتی کار،
سینی را روی منقلی که برای گرم کردن اتاق روشن می کرد، می
گذاشت تا خرماها نرم شود. مدتی که بابا توی ایلام زندانی بود،
برای اینکه محتاج کسی نباشیم، خرج زندگی مان را از این راه
تأمین می کردیم. همسایه ای داشتیم به نام عبدالحسین
مرد بسیار خوبی بود و هوای ما را داشت. احترام زیادی هم به
سادات می گذاشت، هر از گاهی زنش میوه و یا چیزهای دیگری
برای ما می آورد. اما دا قبول نمی کرد و با آن غرور خاص
خودش می گفت: »ما چیزی لازم نداریم دا زنی تودار بود تلاش
می کرد بار زندگی اش را خودش به دوش بکشد. اهل درد دل
کردن با کسی نبود. خیلی وقت ها دیده بودم موقع جارو زدن و یا
پاک کردن قاب عکس ها گریه می کند. همیشه سعی داشتم به
شکلی خود را در تنهایی های او شریک کنم. اما کاری از دستم
برنمی آمد : بالاخره بعد از سه، چهار ماه بابا و بچه ها آمدند. در
حالی که قیافه هایشان به شدت رنگ پریده و تکیده شده بود. آن
موقع سیدعلی هشت سال و سیدمحسن هفت سال داشتند محیط کثیف
و غذای به زندان باعث شده بود سید محسن اسهال و استفراغ
شدیدی بگیرد و خاطر عدم رسیدگی به اسهال خونی دچار شود.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فیلم کامل بیانات صبح امروز حضرت آیتالله خامنهای پس از انداختن رای به صندوق/ رهبر انقلاب: ملت عزیزمان بدانند امروز چشم بسیاری از مردم دنیا به ایران است
@hedye110
🇮🇷به تمام کسانی که رای نمی دهند. بگویید ، کسانی که به حرف دلسوزانه مسئولین خودشون بیدار نشوند با چکمه های دشمنان بیدار می شوند🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✒️ گفت : من رای نمیدم.....
⬅️گفتم : تو رای میدی.
گفت : باور کن رای نمیدم
⬅️گفتم : باور میکنم ، تو رای میدی
گفت : من اصلا جمعه پای صندوق نمیرم که رای بدم
⬅️گفتم : میدونم پای صندوق نمیری ، ولی رای میدی!
گفت : چطوری ممکنه پای صندوق نرم ولی رای بدم؟
⬅️گفتم : وقتی پای صندوق نری ، داری رای میدی ؛
↩️به مریم رجوی ،
✅ به داعش ،
✅به ترامپ و بایدن ،
✅به رضاپهلوی ،
✅به نتانیاهو ،
✅به بن سلمان ،
✅ به بی بی سی ،
✅ به من و تو ،
✅به پژاک ،
✅به طالبان ،
✅ به کومله ،
✅به دمکرات ،
✅به لیبرالهای غربزده نوکر کدخدا ،
✅ به قاتلین حاج قاسم ،
✅ به منافقین کمپ لیبرتی و تیرانا،
✅ به 160 شبکه فارسی زبان که چند ماهه تو گوش تو میخونند ؛ رای بی رای،
✅ به همه بدخواهان و دشمنان تو و خانوادت ،
✅ به اونهایی که چشمشون دنبال خاک تو ، نفت تو ، ناموس تو ، سرزمین تو و خون توست
در واقع داری رای میدی خوبم رای میدی.
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
دوستان عزیز سلام گل کاشتید.... دیروز و امروز صلواتهاتون از مرز چهل هزارتا گذشت حاجت روا بشید ان شاءالله 🌺🌸🌺🌸
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
صبح را آغاز میکنیم
با نام خدایی
که همین نزدیکیهاست
خدایی که در تارو پود ماست
خدایی که عشق را به ما هديه داد،
و عاشقی را
درسفره دل ما جای داد
الهی به امید تو💚
@hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم
صدها گله پيش يار بردن عشق است
با عشق تو چوب طعنه خوردن عشق است
ای قلب تپنده ی جهان يا مهدی(عج)
يکبار تو را ديدن و مردن عشق است❤️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@delneveshte_hadis110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@delneveshte_hadis110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، يَا أَبَا الْقاسِمِ، يَا رَسُولَ اللّٰهِ، يَا إِمامَ الرَّحْمَةِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@delneveshte_hadis110
#کتابدا🪴
#قسمتبيستم 🪴
🌿﷽🌿
با وجود اصرار بابا، مأموران زندان حاضر به آوردن پزشک
نشده و گفته بودند: طوریش نیست. تازه اگر بمیرد، بهتر، یک
جوجه خرابکار کمتر می شود. اصرار آنها این بوده که باید به
انفجار پادگان اقرار کند. اما او جواب می داده: »اگر من می
خواستم پادگان را منفجر کنم که با این دو تا بچه ها پا نمیشدم بیایم
اینجا ولی مأموران زیر بار نمی رفته اند. خلاصه تا تحقیق کنند و
بی گناهی بابا ثابت شود، زمان زیادی گذشت
بابا بعد از آزادی، خانه دربست در کوی شاه آباد
اجاره کرد. اتاق آجری آن را برای پذیرایی مهمان در نظر گرفته
بودیم و از اتاق گلی هم به عنوان آشپزخانه و نشیمن استفاده می
کردیم. این خانه آب نداشت، ولی برق داشت. بعد از در اصلي
خانه، از حمام کوچک راهرو مانندی به حیاط بزرگ تری که اتاقاها آن بود، وارد می شدیم. توی حیاط کوچک، پلکانی بود که
به پشت بام راه داشت. شب های تابستان برای فرار از گرما و در
امان ماندن از نیش پشه ها، آنجا می خوابیدیم. بابا همیشه توصیه
می کرد چون پشت بام حفاظ ندارد، خیلی مواظب باشیم ما تقریبا
سه سال توی این خانه بودیم. کم کم به زندگی در خرمشهر عادت
می کردیم و امیدوار بودیم بابا و بقیه هم پیش ما بیایند
اوایل سال ۱۳۴۸ که من شش ساله بودم، دایی نادعلی از بصره به
ایران آمد و بلافاصله رفت سربازی او در ایام سربازي هر وقت
مرخصی می آمد، برای اینکه زن دایی حسینی راحت باشد، به
خانه ما می آمد. ولی به خاطر اینکه ملاحظه وضع اقتصادی ما را
می کرده غروبها برمی گشت خانه دایی، همه از آمدن دایی نادعلی
خوشحال بودیم. دو سال بعد قبل از آنکه رژیم بعث، ایرانی های
مقیم عراق را اخراج کند، پاپا و میمی هم آمدند. وقتی فهمیدم پاپا
می آید، احساس می کردم حالا دیگر خیلی خوشبختیم. چون همه
دور هم جمع هستیم. آن روز یکی از بهترین روزهای زندگی ام
بود.
پاپا خانه ای نزدیک خانه ما اجاره کرد و دوباره رفت و آمدهای ما
به آنجا شروع شد. هر روز که از مدرسه می آمدیم، من و سیدعلی
و سید محسن یک راست می رفتیم خانه پاپا۔ پیرمرد طبق روال
گذشته به ما پول می داد. یک بار رفتیم و دیدیم خانه نیست. نشستیم
ناهارمان را خوردیم، اما باز هم پاپا نیامد. میمی که جریان را می
دانست، سهمیه پول ما را داد و گفت: مادرتان چشم به راه است،
بروید خانه تان. بعد هم خاله سلیمه را فرستاد تا ما را از خیابان
رد کند. خاله از خیابان که ردمان کرد، گفت: دیگر خودتان بروید.
من از اینجا بر می گردم
ما گوشه ای ایستادیم تا خاله برود. او که دور شده راهمان را به
طرف بازار سبزی فروشی ها کج کردیم. می دانستیم پاپا برای
نماز ظهر به مسجد رفته و بعد از آن سر پل جاسبی با دوستانش
نشسته و گرم محبت است. رفتیم و پاپا را آنجا دیدیم. او هم با
مهربانی ما را در آغوش گرفت و بوسید و بعد به دوستانش معرفی
کرد. در آخر هم طبق معمول به ما پول داد ما به او نگفتیم که
سهمیه مان را از میمی گرفته ایم. خلاصه خوشحال و خندان از
اینکه آن روز نفری پنج زار نصیبمان شده، برگشتیم خانه. البته بعد
که خاله سلمه فهمید، کلی دعوایمان کرد
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef