104-nesa-ta-2.mp3
3.68M
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدهشتادپنجم🪴
🌿﷽🌿
خیلی وقت ها مستقیم سراغ بابا را نمی گرفت ولی
معلوم بود بهانه گیری هایش برای چیست؟ دلش برای بابا تنگ
شده بود. مجبور بودم احساس خودم را مخفی کنم و بروز ندهم و با آرامش بچه را متقاعد کنم.
فردا صبح آخرین لحظه ایی که خواستم در را ببندم و با دختر ها
بروم به دا گفتم: معلوم نیست ما کی برگردیم، شاید امروز رفتیم
آبادان. بعد سفارش کردم که بیشتر مراقب بچه ها باشد و نگذارد
توی کمپ رها شوند، در حال گفتن این حرف ها به بچه ها نگاه
کردم که با صدای ما بیدار شده و از زیر پتو سرک می کشیدند. به
آنها هم گفتم: ما داریم می رویم
برگشتمون ممکنه طول بکشه. دا رو اذیت نکنید، با هر کسی راه
نیفتید بروید، به کسی که می نمیشناسید اعتماد نکنید
زینب که مثل همیشه نگاهش پر از سؤال بود، یک دفعه از جایش
بیرون پرید و به طرفم آمد. از گردنم آویزان شد و گفت: چرا می
ری نرو، من دلم تنگ می شه. بابا رفته، على رفته، تو میری، لیلا
هم با تو می یاد
تمام تنم لرزید. دوباره شک به جانم افتاد که توی این وضعیت بهتر
نیست من بالا سرشان باشم، یک وقت گمراه نشوند؟ اما می دانستم
اگر بمانم آنقدر عصبی می شوم و تحمل شرایط برایم سخت می
شود که روحیه بچه ها را هم خراب می کنم، به زینب گفتم: ببین
چون، ما باید برویم به مجروح ها کمک کنیم تا شهید نشوند، بچه
هاشون تنها نموند
این را که گفتم، دستش را از دور گردنم باز کرد. صورتش را
بوسیدم، دا را هم که صورتش پر اشک بود. بوسیدم و گفتم: این قدر
نشین گریه کن، دل بچه ها خون مي شه. تو الان، هم مادرشونی
هم پدر شونی، بچه ها تو این شرایط به اندازه کافی بدبختی کشیدند و
افسرده شدند. تو دیگه بدتر نکن، می دونم برات سخته، می دونم
چی میکشی، حداقل جلوی بچه ها بی تابی نکن. گریه های تو روح
اینا رو پژمرده می کنه. بابا و شهدا جای حق رفتند اینکه گریه
نداره
به هق هق افتاد و گفت: خودي رفت و من رو انداخت تو بدبختی.
گفتم: کفر نگو. بابا راهي رو رفت که همیشه دوست داشت. باعث
افتخار و غرور ماست و بابا راه جدش رو رفته. حالا تو گریه کنی
بابا برمیگرده؟
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدهشتادششم🪴
🌿﷽🌿
گفت: نه می دونم بر نمیگرده. فقط شاید آتیش دلم یک کم سرد بشه
بعد آه کشید و گفت: می دانم آخر سر کور میشم ولی آتیش دلم سرد
نمیشه. باز سرش را بوسیدم و خداحافظی کردم به امید گرفتن
امریه از کمپ بیرون زدیم. با دخترها هلال احمر، فرمانداری،
سپاه، نیروی دریایی، ستاد امور جنگزدگان و خلاصه هرجایی که
به فکرمان می رسید، سر زدیم.
به هر کسی می گفتیم: می خواهیم برویم منطقه میگفت نمیشه مگه
بچه بازیه؟
میگفتیم: خب ما امدادگریم. قبلا اونجا بودیم. تازه همین بچه ها با
بچه بازی هاشون تو خرمشهر دشمن رو معطل کردند
بالاخره وقتی از همه جا نا امید شدیم. من گفتم: بچه ها من یه بار
رفتم اتاق جنگ، حتما اونا من رو یادشون هست، بریم ببینیم می
تونیم کاری کنیم.
پرسان پرسان اتاق جنگ را که در یک محوطه نظامی بود، پیدا
کردیم. از جلوی در سؤال پیچ مان کردند؛ اینجا چه کار داریم و
چه می خواهیم. من هم گفتم: آقایونی که تو اتاق جنگ هستن من رو
می شناسند. من اومدم برای رفتن به منطقه جنگی امریه بگیرم
این را که می شنیدند، می گفتند: مگه الکیه، برای هر کسی که
امریه صادر نمیشه بیایید برید سراغ کارتون
با اصرار تا توی ساختمان راه پیدا کردیم. آنجا یک عده از
تکاورها را دیدیم. قبلا با آنها در مسجد جامع و خیابان های
اطرافش زیاد برخورد کرده بودیم. آنها هم خوب ما را می
شناختند. خصوصا من با دو نفرشان که خیلی آدم های هیکلی
بودند، توی مطب جر و بحث کرده بودم. به دنبال توصیه های
محمود فرخی و آقای مصباح، ما هر کسی را که کاری توی مطب
نداشت، آنجا راه نمی دادیم. یک بار که من از این دو نفر خواسته
بودم مطب را ترک کنند، جنجال به پا کردند. از همان موقع هر
وقت من و دخترها را می دیدند با نگاه ها و رفتارهایشان نشان می
دادند دل پری از ما دارند. این ها نیروهای در کشورهای خارجی
دوره دیده بودند و به توان نظامی خودشان خیلی افتخار می کردند.
روی همین حساب انتظار برخوردهای این چنینی را نداشتند. این
ها در حالی بود که این گروه برخلاف گروه های دیگر تکاورها
که پا به پای بچه ها توی خطوط میجنگیدند، دائم آیه یاس می
خواندند بیکار می چرخدند و اوضاع را تحلیل می کردند همه اش
می گفتند: این جنگ با هیچ معادله نظامی نمی خونه
و...
به محض اینکه چشم آنها به ما افتاد، جلو آمدند، یکیشان پرسید:
اینجا چی کار می کند؟ کی گفته بیایید اینجا؟
گفتم: این آقایونی که تو اتاق جنگ هستن من رو می شناسند. می
خوام ازشون امریه بگیرم خندیدند و هر کدامشان چیزی گفتند.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠کلیپی که ارزش هزار بار دیدن دارد ؛
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 عصبانیت خاخام یهودی در کنیسه ،،،
❗ و فریاد بر سر خاخامها
⭕ از "فلسطین" خارج شوید ،،،،
قبل از اینکه همه شما را نابود کنند ،
🚩 چون زمان نفرین ما رسیده است...!
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
28.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 درگیری در پخش زنده
❗🏴☠️ ⛔ اختلاف شدید بین مسئولین صهیونیست؛
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
حق الناس فقط پول نیست
تهمت
غیبت
آبروبردن
زخم زبان
ایجاد اختلاف
دل شکستن
و...
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
اخلاق و عرفان.mp3
21.32M
قسمت نهم
📌تفاوت اخلاق و عرفان
🌿حجاب ظلمانی
☘حجاب نورانی
📌از اخلاق باید شروع کرد
#رضا_مهدوی
#مراقبه
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
┄┅─✵💝✵─┅┄
با نام و یاد خدا
میتوان
بهترین روز را
برای خود رقم زد...
پس با عشق
وایمان قلبی بگویی
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا به امید تو💚
❌نه به امیدخلق تو
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم
بـے تـو تمــام قافیـہ ها لنـگ میزند
دنیا بہ شیشہے دل من سنگ میزند
ساعٺ بہوقٺ غربتتانگشتہ اسٺکوک
حالا مدام در دل من زنگ میزند 🥀
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
➥ @hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
به امام حسن مجتبی علیه السلام
و امام حسین علیه السلام
يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🦋🦋
يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الشَّهِيدُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ، اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
#متن_عربی #متن_ترجمه #صفحه_105 سوره مبارکه #نساء
#سوره_4
#جزء_6
نوشته استاد انصاریان - منبع: پایگاه
(https://erfan.ir)
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
4_5963230110998856637.mp3
1.77M
🔸ترتیل صفحه 105 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام صبا - بیات
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
☘️☘️☘️☘️
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
105-nesa-ta-1.mp3
3.1M
105-nesa-ta-2.mp3
1.93M
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدهشتادهفتم🪴
🌿﷽🌿
زهره فرهادی که می دانست الان من جوش می آورم، هول دستم
را کشید و با زبان بی زبانی از من خواست عکس العملی نشان
ندهم. از آنها فاصله گرفتیم و منتظر ماندیم تا به کس دیگری
حرفمان را بزنیم
ولی آن عده برخلاف ما دست بردار نبودند می دانستند چه چیزی
خون مارا جوش می آورد. به امام توهین کردند، ادای مسئولین را
در آوردند و به ما دری وری گفتند. هرچه ساکت ماندیم صدای
آنها بالاتر رفت و گستاخی شان بیشتر شد، غیرتم قبول نمی کرد
آنجا بایستم و به بی ادبی هایشان مخصوصا به امام بی تفاوت
بمانم. وقتی حرفشان بعد از یک عبارت جسارت آمیز به اینجا رسید
که جوونای مردم رو جلوی گلوله فرستاده خودش بهترین جای
تهران رفته. طاقت نیاوردم و برخلاف میل باطنی ام که نمی
خواستم دهان به دهان آن آدم ها بشوم، گفتم: به شما مربوط
نیست. ما خودمون با دل و جون جلوی گلوله ایستادیم. اون کسی
که باعث این شکست شده کس دیگه است و یکی از آنها که از بقیه
بلندتر و هیکلی تر بود، گفت: شما یه مشت بچه از جنگ چی في
نهمید، از مسائل جنگی چې سر در می آرید؟
گفتم: همین یه مشت بچه توی خرمشهر سی و پنج روز دشمن رو
معطل کرد و گفتن: دلتون خوشه تونستید دوام بیاورید؟! از اینجا به
بعد رو چه کار می خواید بکنید؟ گفتم: اگه خیانت ها بذاره. بچه
ها تا حالا ایستادن، از این به بعد هم با کمک خدا می ایستند
می جنگند یک دفعه غرید که منظورت چیه اگه خیانتها بذارن؟
عصبانی شدم و گفتم: هر آدم ساده ایی هم این رو می فهمه که
اصل شکست ما در مقابل صدام و سقوط خرمشهر خیانت بود،
خیلی ها از اون رده های بالا تا پایین تری ها خیانت کردند.
سعی داشتم توی حرف هایم اسم کسی را نیاورم، آنها هم انگار این
را فهمیده بودند. چون دوباره با خشم پرسید: چرا می ترسی؟
حرفت رو بزن بگو منظورت کیه؟
گفتم: ترسو خودتی و اون دوستات که تا عرصه بهشون تنگ شد
گذاشتید رفتید. هر کدومتون به گوشه امن پیدا کردید و خودتون رو
قایم گردید. من از هیچی نمی ترسم. بزرگ ترین خائن به این
کشور به این مردم بنی صدره،
گفت: خفه شو. حرف دهنت رو بفهم.
گفتم: خودت خفه شو که به امام خمیني توهین کردی، اون هر کسی
باشه و هرجا باشه خائن به مملکت نیست. همین خمینی باعث شد
شماها آدم بشید وگرنه الان داشتید به اسم ژاندارم منطقه بودن
نوکری آمریکا رو می کردید؟
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدهشتادهشتم🪴
🌿﷽🌿
یکی دیگر از بین شان فریاد کشید: شماها خائن اید. شماها منافق
اید، الان می دیم شماها رو تو دادگاه صحرایی محاکمه کنند. همه
تون و اعدام کنند
در حالی که از شدت خشم و هیجان میلرزیدم، گفتم بیخود ما رو از
دادگاه نظامی ترسونید. مگه ما چی کار کردیم. اون کسی که باید
محاکمه بشه کس دیگه است
یک دفعه چند نفری اسلحه ها شان را مسلح کردند و لوله
هایش را به طرف ما گرفتند. صحنه عجیبی بود. هفت، هشت
نظامی قد بلند با هیکل های ورزشی و آن هبیت شان که لباس
پلنگی تیره و پوتین به پا داشتند، کاله هایشان را کج گذاشته آستین
ها را تا آرنج بالا زده و کلت و سرنیزه و فانوسقه به خودشان بسته
بودند جلوی چند دختر که سن و سالی نداشتند قدرت نمایی می
کردند. وقتی با تحکم گفتند راه بیافتید
گفتم: کجا؟ ما با شما نمی آییم. ما به شما اعتماد نداریم
این حرف را از آنجایی گفتم که اینها آن چند دفعه ایی که مطب
آمدند خیلی سعی می کردند با ما خوش و بش کنند و ما با
رفتارهای مان بهشان فهماندیم نه ما اهل یک سری هستیم، نه اینجا
جای این کارهاست
گفتند: اگه راه نیفتید همین جا با تیر می زنیم تون
توی این جر و بحث، صداها خیلی بالا رفته و همهمه عجیبی شده
بود. هر کس رد می شد می ایستاد و می پرسید: برای چی اینجا
جمع شدید؟ چرا این قدر سر و صدا می کنید مگه اینجا جای دعوا
کردنه؟
دو، سه تکاور که با این ها دوست بودند از توی اتاق ها بیرون
آمدند و سعی کردند دوستانشان را متقاعد کنند دست از سر ما
بردارند، می شنیدم می گویند: چی کارشون دارید؟ بذارید بروند
ولی این ها محل نمی دادند. بچه ها هم داد و بیداد می کردند که ما
با شما نمی آییم.
یک دفعه در اتاقی باز شد و درجه داری بیرون آمد و با عصبانیت
گفت: چه خبره؟ برای چی اینجا جمع شدید، چرا این قدر سر و
صدا می کنید؟ مگه اینجا جای دعوا کردنه ؟
یکی از تکاورها گفت: اینا یه عده منافق اند. ما اینارو گرفتیم من
گفتم: منافق خودتون اید. ترسوهای خائن
یک نفر دیگر هم سرش را از همان اتاق بیرون آورد و گفت: بسه
آقا، یعنی چه این سر و صداها چیه؟
من جلو دویدم و گفتم: آقا ما اومدیم اینجا امریه بگیریم بریم منطقه
ما امدادگرهای خرمشهر هستیم، قبل از سقوط اونجا بودیم. حالا هم
امریه می خوایم. اینا هرچي بد و بیراه دهن شون اومده بار ما
کردند
مرد که قیافه جدی و جا افتاده ایی داشت، رو به تکاورها کرد و
پرسید: جریان چیه، شما ای به اینا چی گفتید یکی از تکاورها گفت:
قربان اینا به فرمانده کل قوا توهین کردند و دری وری گفتن
مرد که چشمش مرا گرفته بود، چپ چپ نگاهم کرد و پرسید: این
درست میگه؟
ماندم چه جوابی بدهم. به خودم گفتم: اینا که این طوری هستند وای
به حال فرمانده شون، عجب کاری کردیم اومدیم اینجا. کاش بچه ها
را اینجا نمی آوردم. بعد جواب دادم تا کی می خواهند
خیانت بنی صدر را مخفی نگه دارند، بالاخره مردم باید بدانند چرا خرمشهر سقوط کرد. تا کی از هر طرف بشنویم، ما کوتاهی
کردیم، توی شیراز این بار شنیدم که مردم به جنگزده ها می
توپیدند چرا فرار کردید؟ چرا شهرتان را دست
دشمن دادید؟ آمدید اینجا برای ما دردسر شدید، همه جا را شلوغ
کردید. صف درست کرید و ... از این زخم زبان ها از این خوار
شدن انها خسته شده بودم. به خودم گفتم: هرچه باد، مرگ یک بار
شیون هم یکبار. حالا که قرار است پای مان به دادگاه نظامی
کشیده و حرف هایم را زده باشم. همه بفهمند ما برای افشا کردن
خیانت بنی صدر اعدام شدیم. و دا از ذهنم گذاشت و بعد از مکث
کوتاهی در حالی که دل توی دلم نبود، با پررویی گفتم مگه غیر از
اینه که بنی صدر خائنه؟ هیاهویی به پا شد. هرچه افسر و نظامی
آنجا بود دور ما را گرفته بود. سرم بد جوری درد کرد. قلبم به
تندی می زد و لب هایم از خشکی باز نمی شد. به گلویم می
سوخت. نگران به بچه ها هم بودم. در حین حرف های من آنها هم
چیزی میگفتند و مرا تایید می کردند حالا که کار به اینجا رسیده
بود، ترس و اضطراب را در چهره هایشان می دیدم. یه دلم گفت:
اعدامی در کار نیست. این ها صلاحیت چنین کاری را ندارند. از
طرفی ما به خاطر خدایمان حرکت کردیم و خدا ما را تنها نمی
گذارد، فقط این مساله می ماند که این موضوع طول می کشد و
این ها چه می کنند. اگر این برنامه باعث شود نتوانیم به منطقه
جنگی برویم....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
شهـیدمحمـودشفـیعیهمیشهقـبلازسـفر
کـربلـامیگـفتکهکـولهیسفـرکهمیبنـدی،
اطـلاعبـدهدلاونـاییکههـمکهمیخـواستـن
باشـن،ونیستـنتوکولـهبـزارباخـودتببـر.
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
شهادت بی بی دو عالم بانوی کرامت اخت الرضا علیهما السلام بر همه شیعیان تسلیت باد.
(یا فاطمه اشفعی لنا عند الله بحق اخیک الرضا علیه السلام)
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄