‹به‌نامِ‌خد‌ایِ‌ڪودڪِ‌مظلومِ‌کوچه‌ها '💔›

به هر جا ، مادری از شوق ، دستِ طفلِ خود گیرد ! در این کوچه گرفته طفل ، دست مادر خود را ...💔(: #فاطمیه🥀

هیئتے‌ها ... گریہ‌ڪن‌ها ... سلام علیڪم'✋🏻!

چند وقت پیش، یہ عزیزی فوت شدھ بود ... دور و بریا همہ جمع شدیم ڪہ بریم خبر رو بہ خونوادش بگیم💔!

با تلخے فراوون خبر رو شنید و مہیای مراسمات شدیم ...

تو بہشت زهرا'س، یڪے رفت سمت پسرش یڪے رفت سمت دخترش ... همہ مےدونستن داغدیدھ، نباید نزدیڪ غسال خونہ بشہ! نباید زیاد عزیز ڪفن شدھ‌ش رو جلو چشمش ببینہ! نباید زیاد سر خاڪ بمونہ! همہ مراقب بودن! چون همہ ڪنارشون بودن!

اما من آقایے رو مےشناسم ڪہ ... گُلش پیش چشمش پرپر شد💔!

من آقایے رو مےشناسم ڪہ ... دستاشو بستہ بودن🥀! نمےتونست مراقب عزیزش باشہ💔!

من آقایے رو مےشناسم ڪہ ... با دستای خودش چڪش بہ میخ تابوت گُلش زد و با یاد مسمارِ در، اشڪ ریخت💔!

ڪسے نبود ڪنارشون ... از خاڪ دورشون ڪنہ ... آرومشون ڪنہ ...

من آقایے رو مےشناسم ڪہ ... عزیزش رو با دستای خودش غسل ڪرد و ڪفن پوشاند💔!

خودشون وارد قبر شدن و گلشون رو خاڪ کردن ...💔!

همہ سپاھ‌ علے'؏، زهرا'س بود❤️!

حالا همہ‌ی سپاهش تو بستر خوابیدھ... صورتش ڪبودھ...🥀! نفساش بہ شماره افتادھ...💔!

این دمِ آخری، چے میگہ آقا بہ گل پرپرش💔؟

وقت وداعہ ... خداحافظ زهرای حیدر'؏ 😭💔!

من میرم ڪنار ...✋🏻! روضہ‌ی وداعہ🥀! حیدر'؏ ڪنار بستر نشستہ ... داره آخرین التماسش رو بہ زهرا'س مےڪنہ :)💔!

ڪلّمینے... یڪمے حرف بزن علے'؏ نمیرھ... :)💔

ڪلّمینے... حرف رفتن نزن علے'؏ میمیرھ... :)💔

ڪلّمینے... چیزۍ ڪہ بہ من نمیگہ پسرت...💔!

ڪلّمینے... بگو تو ڪوچہ چے اومد بہ سرت؟😭💔

دور از چشم من زدنت... 😭💔

آخ غریب گیر آوردنت... 😭💔

فاطمہ‌جان؟ 😭💔 مگہ با چے میزدنت...؟ :)🥀