ان شاءالله که دلاتون آمادست ..
با توکل بر خدا بریم برای روضه !❤️(:
یه رفیق داشتیم روضه خون بود !
هر شب که روضه خون ِ هیئت بود ، قبل مراسم چندتامون رو جمع مےکرد برامون روضه حضرت عباس (؏) مےخوند !
فرقے نمےکرد اونشب ، شب ِ کدوم یکے از اهل بیت بود ؛ تا روضه حضرت عباس (؏) رو نمےخوند ، روضه اصلے رو شروع نمےکرد !
یه بار خیلے پاپیچش شدیم ..
پرسیدیم : داستان این روضه های حضرت عباس (؏) که مےخونے چیه ؟
گفت :
آخه خود آقا امام زمان (عج) فرمودن «هر جا که روضهی عموجانم حضرت عباس (؏) رو بخونن، من خودمو مےرسونم !»💚((:
چهل روز موندھ تا محرم ؛
چے بشه محرمے که چهل روز قبلش ، تو روضه ای گریه کنیم که امام زمان (عج) گریه مےکنن ..!✨
چے بشه محرمے که از چهل روز قبلش ، بسپریمش به آقامون ابوفاضل !✋🏻💕
#جانم_ابوفاضل ..❤️((:
از دو چشم ِ یاس مےخوانم ؛ بیا ..
شعری از احساس مےخوانم ؛ بیا ..
نیستم لایق به دیدارت ولے ..
روضهی عباس (؏) مےخوانم ؛ بیا ..
روضه حضرت عباس (؏) بخوانم ؛ مےآیید ؟✨
روی ِ دو چشمم آقا ..✋🏻
ــــــــــــــــــــ
رفیق ِ هیئتے تصور کن ..
دشت کربلا ؛ علمدار و ارباب !
آقا امام حسین (؏) مےخوان وداع کنن !💔((:
چند نفر ملجاء مےخونن ..؟
+ «روضه خون که روضه میخونه اون موقعی سربلنده که برای ارباب گریه کن جمع کنه!»
رفقا بسم الله ..
نذارید شرمندھ روضه بشم ؛ دمتونم گرم ! ((:
باز دور و بر ما معرڪه برپا شدھ است ..
یا سر قامت رعنای تو دعوا شدھ است!💔
تو مگر وعدھ ندادی به حرم آب بری ..؟
پس چرا جایگهت سینه صحرا شدھ است !
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
تو مگر وعدھ ندادی به حرم آب بری ..؟ پس چرا جایگهت سینه صحرا شدھ است !
یه جا تو روضه ها هست که میگه :
حضرت رقیه (س) وقتے دیدن عموشون دیر کردن ، گفتن: من دیگه آب نمےخوام ؛ بگید عموم بگردھ! من عمومو مےخوام!💔(((:
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
یه جا تو روضه ها هست که میگه : حضرت رقیه (س) وقتے دیدن عموشون دیر کردن ، گفتن: من دیگه آب نمےخوام ؛
آقا جان ؛ برگردین! بچه ها دیگه آب نمےخوان!
آقا پس چرا بین میدان موندین ..؟
آقا چرا از اسب افتادین ..؟
آقا رقیه (س) دارھ گریه مےکنه !
برگردین ..!😭💔
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
تو مگر وعدھ ندادی به حرم آب بری ..؟ پس چرا جایگهت سینه صحرا شدھ است !
تیرهایے که همه از پس نخلستان ریخت ؛
با چه نظمے به میان بدنت جا شدھ است !
جگرم پارھ نکن پای نکش روی زمین ..!
به خدا پشت و پناهم کمرم تا شدھ است ..💔
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
جگرم پارھ نکن پای نکش روی زمین ..! به خدا پشت و پناهم کمرم تا شدھ است ..💔
میگن آقا اباعبدالله دولا دولا از میدان برگشتن سمت خیمه ها ..
عمود خیمه علمدار رو روی خاکا گذاشتن ..
همه فهمیدن عمو دیگه برنمےگردھ !
همون موقع که ارباب صدا زدن :
الان انڪسر ظهری !😭💔
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
جگرم پارھ نکن پای نکش روی زمین ..! به خدا پشت و پناهم کمرم تا شدھ است ..💔
چون که در بین حرم خوش قد و بالا بودی ؛
باورم نیست که اینگونه سرت وا شدھ است !💔
چقدر فاصله افتاد به ابروهایت ..
از چه رو خوردھ به هم حالت گیسوهایت!💔
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
چقدر فاصله افتاد به ابروهایت .. از چه رو خوردھ به هم حالت گیسوهایت!💔
برادر ؛ چقدر شبیه بابا شدھ ای !💔(((:
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
چقدر فاصله افتاد به ابروهایت .. از چه رو خوردھ به هم حالت گیسوهایت!💔
خواستم بعد ظفرهای تو تکبیر کشم ..
مرهمی بر جگر مادر بےشیر کشم ..
حال باید بنشینم به کنار بدنت ..
با دلے سوخته از چشم ترت تیر کشم!💔
ماندھ ام فرق تو با تکه عبایے بندم ؛
یا که از پیکر تو نیزھ و شمشیر کشم !💔
باید اینبار به زینب عوض پاسخ خود ،
جسم صد چاک در آیینه به تصویر کشم!😭💔